narrow down


معنی: عقیم کردن، عقیم گذاردن
معانی دیگر: منحصر یا محدود کردن، معدود کردن

جمله های نمونه

1. What's happened is that the new results narrow down the possibilities.
[ترجمه Mahsa] چیزی که اتفاق افتاد این است که نتایج جدید احتمالات را محدود میکنند
|
[ترجمه abolfazl] چیزی که اتفاق افتاده این است که نتایج جدید احتمالات را محدود می کنند.
|
[ترجمه radin] آنچه اتفاق افتاده این است که نتایج جدید امکانات را محدود می کند
|
[ترجمه گوگل]اتفاقی که افتاده این است که نتایج جدید احتمالات را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]چیزی که اتفاق افتاد این است که نتایج جدید احتمالات را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Levin and his editors then narrow down the list to 50 people.
[ترجمه گوگل]سپس لوین و ویراستارانش لیست را به 50 نفر محدود کردند
[ترجمه ترگمان]له وین و دبیران او لیست را به ۵۰ نفر محدود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You will need to narrow down the possibilities to find the one ideal position for you.
[ترجمه گوگل]برای یافتن یک موقعیت ایده آل برای خود باید فرصت ها را محدود کنید
[ترجمه ترگمان]باید احتمالات رو کم کنی تا یه موقعیت ایده آل برای تو پیدا کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To further narrow down your search, you can pop in "threesome" as a keyword.
[ترجمه گوگل]برای محدود کردن بیشتر جستجوی خود، می توانید "سه نفر" را به عنوان کلمه کلیدی وارد کنید
[ترجمه ترگمان]برای محدود کردن دقیق تر جستجو می توانید از \"threesome\" به عنوان یک کلید واژه استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I think I would like to narrow down to service apartments in Puxi.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم می‌خواهم به آپارتمان‌های خدماتی در Puxi محدود شوم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم دوست دارم تو آپارتمان \"Puxi\" به آپارتمان \"Puxi\" دسترسی پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let s see if we can narrow down this list to a smaller number of options.
[ترجمه گوگل]بیایید ببینیم آیا می توانیم این لیست را به تعداد کمتری از گزینه ها محدود کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید ببینیم آیا می توانیم این فهرست را به تعداد کمتری از گزینه ها محدود کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are easy ways to narrow down your choice.
[ترجمه گوگل]راه های آسانی برای محدود کردن انتخاب شما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]راه های ساده ای برای محدود کردن انتخاب شما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Narrow down your target market.
[ترجمه گوگل]بازار هدف خود را محدود کنید
[ترجمه ترگمان] بازار هدفت رو محدود کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Does the whole conceptual perspective of the Monitor theory narrow down to a focus on filling in the blanks?
[ترجمه گوگل]آیا کل دیدگاه مفهومی نظریه مانیتور به تمرکز بر پر کردن جاهای خالی محدود می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا کل دیدگاه مفهومی نظریه مانیتور به تمرکز روی پر کردن جاه ای خالی محدود می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This sequence of topics begins with a very general statement and continue to narrow down to very specific detailed material.
[ترجمه گوگل]این رشته از موضوعات با یک بیانیه بسیار کلی شروع می شود و به مطالب دقیق بسیار خاص محدود می شود
[ترجمه ترگمان]این رشته از موضوعات با یک بیانیه کلی شروع می شود و به محدود کردن محدود به مطالب مفصل خاص ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The emergency maintenance periods are to restore stability while we continue to narrow down the cause of the problems.
[ترجمه گوگل]دوره های نگهداری اضطراری برای بازگرداندن ثبات است در حالی که ما همچنان به محدود کردن علت مشکلات ادامه می دهیم
[ترجمه ترگمان]دوره های تعمیر و نگهداری اضطراری برای بازیابی ثبات هستند در حالی که ما به کاهش علت مشکلات ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When you suspect a particular task is causing the problem, open the server console and narrow down the possible error messages generated by task.
[ترجمه گوگل]وقتی مشکوک هستید که کار خاصی باعث ایجاد مشکل شده است، کنسول سرور را باز کنید و پیام های خطای احتمالی ایجاد شده توسط task را محدود کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به یک کار خاص فکر می کنید، مشکل ایجاد می کند، پیشانه کارگزار را باز کنید و پیغام های خطا ممکن ایجاد شده توسط تکلیف را کم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقیم کردن (فعل)
frustrate, castrate, mock, spay, sterilize, narrow down

عقیم گذاردن (فعل)
thwart, frustrate, narrow down

تخصصی

[ریاضیات] کم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• reduce, limit

پیشنهاد کاربران

Summery somthing_make sothing short
reduce the number of things included in a range.
limit within very strict margins.
گلچین کردن ، مهم ها و لازم ها را با الویت بندی انتخاب کردن.
گلچین کردن
کم کردن، کاستن، مختصر کردن، خلاصه کردن، باری از دوش برداشتن، کوتاه کردن
محدود کردن
کم کردن، کاهش دادن
بطور واضح مشخص کردن ( تعیین کردن )
خلاصه کردن

بپرس