nana

/ˈnænə//ˈnænə/

(زبان کودکانه) مادر بزرگ، نه نه جان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a grandmother or nursemaid (used mainly by infants).

جمله های نمونه

1. When Nana turned 16 Awa took her to the family planning clinic.
[ترجمه گوگل]وقتی نانا 16 ساله شد، آوا او را به کلینیک تنظیم خانواده برد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نانا ۱۶ ساله به سمت کلینیک برنامه ریزی خانواده رفت، نانا او را به کلینیک برنامه ریزی خانواده برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Awa and Nana are accused of killing the baby either by magic, or by throwing it into a pit.
[ترجمه گوگل]آوا و نانا متهم هستند که نوزاد را یا با جادو یا با انداختن آن در گودال کشته اند
[ترجمه ترگمان]Awa و نانا به کشتن نوزاد یا با استفاده از جادو، یا با پرتاب آن به درون گودال متهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nana and I sat at her kitchen table eating Fannie Mae chocolates and playing gin rummy.
[ترجمه گوگل]من و نانا پشت میز آشپزخانه اش نشستیم و شکلات های فانی مای می خوردیم و جین رامی بازی می کردیم
[ترجمه ترگمان]من و \"نانا\" روی میز آشپزخونه اون نشسته بودیم و شکلات \"می\" رو می خوردیم و مشروب می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nana, in fact, had been the disciplinarian in my family.
[ترجمه گوگل]نانا در واقع انضباط خانواده من بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، نانا در خانواده من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. NanA is produced by all strains of pneumococcus andprominently on the bacteria's outer surface.
[ترجمه گوگل]NanA توسط همه سویه های پنوموکوک و به طور برجسته در سطح خارجی باکتری تولید می شود
[ترجمه ترگمان]nana توسط تمامی strains of در سطح خارجی باکتری ها تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From then on, Nana starts to behave unconventionally and unrestrainedly . She flirts with every man she meets till the end of jumping bed with them.
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، نانا شروع به رفتار نامتعارف و بی بند و بار می کند او با هر مردی که ملاقات می کند معاشقه می کند تا زمانی که با آنها بپرد
[ترجمه ترگمان]از این به بعد، \"نانا\" شروع میکنه به مراقبت از \"unconventionally\" و \"unrestrainedly\" او با هر مردی که تا آخر عمرش با آن ها ملاقات می کند، لاس می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nana is a cat in the pan.
[ترجمه گوگل]نانا یک گربه در تابه است
[ترجمه ترگمان]نانا یک گربه در ماهی تابه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I ordered pot roast for Nana and a hamburger for myself.
[ترجمه گوگل]من برای نانا کباب قابلمه ای و برای خودم همبرگر سفارش دادم
[ترجمه ترگمان]من گوشت سرخ شده رو برای \"نانا\" و یه همبرگر سفارش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The destiny let these two disposition poles apart NANA meet in the life relay station.
[ترجمه گوگل]سرنوشت این دو قطب را از هم جدا کرد که NANA در ایستگاه رله حیات به هم برسند
[ترجمه ترگمان]تقدیر این دو قطب خلق را از هم جدا می کند تا در ایستگاه رله زندگی یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The relation between the distributions of Myrica nana Cheval and that of coal.
[ترجمه گوگل]رابطه بین توزیع Myrica nana Cheval و زغال سنگ
[ترجمه ترگمان]رابطه بین توزیع شوال بلان و آن زغال سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nana: What should we do now? I am scared. There is nobody here, let's leave it to chance.
[ترجمه گوگل]نانا: حالا چیکار کنیم؟ من ترسیده ام اینجا کسی نیست، بگذار به شانس
[ترجمه ترگمان]حالا باید چیکار کنیم؟ من می ترسم اینجا هیچ کس نیست، بگذار این را به شانس واگذار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nana in those days was subject to the fancies a sentimental girl will indulge in.
[ترجمه گوگل]نانا در آن روزها دستخوش خیالاتی بود که یک دختر احساساتی در آن افراط می کند
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ در آن روزها به تخیلات دختر احساساتی تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nana and Poppa had Daddy and his brother and sister.
[ترجمه گوگل]نانا و پوپا بابا و برادر و خواهرش داشتند
[ترجمه ترگمان]مامان و بابا بابا بابا و برادر و خواهرش رو داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nana knew that kind of breathing, and she tried to drag herself out of Liza's clutches.
[ترجمه گوگل]نانا این نوع تنفس را می دانست و سعی کرد خود را از چنگ لیزا بیرون بکشد
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ این نوع تنفس را می دانست، و سعی کرد خودش را از چنگ لیزا بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• grandmother, granny (us slang); child's nursemaid, nanny (us slang); silly person (british slang); godmother (slang)

پیشنهاد کاربران

Nana is an amazing funny pretty girl. You'll love her once you meet her
She is normally dark skinned. She always has something to say. She is loud and rude and isn't afraid to say whats on her mind

بپرس