naked

/ˈneɪ.kɪd//ˈneɪ.kɪd/

معنی: برهنه، عریان، لخت، پاک
معانی دیگر: عور، لاج، لچ، پتی، عاری، بلا دفاع، بلا -، بی -، (شمشیر) آخته، (سلاح) از نیام کشیده، از غلاف کشیده، آشکار، (زمین) بی گیاه، برهوت، (دیوار و غیره) خالی (از تزیینات)، لوت، بی شائبه، صاف و پوست کنده، رک و راست، (چشم) غیر مسلح، بدون کمک میکروسکوپ یا تلسکوپ، (حقوق) فاقد ارزش قانونی، نامعتبر، بی اعتبار، (گیاه شناسی - بدون برگ یا جام گل یا تخمدان و غیره) برهنه، عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nakedly (adv.), nakedness (n.)
(1) تعریف: uncovered or unclothed; bare or nude.
مترادف: au naturel, bare, disrobed, nude, stark-naked, unclad, unclothed, undressed
متضاد: clothed, covered, decent, dressed
مشابه: indecent, stripped, uncovered

(2) تعریف: stripped of a former or customary covering.
مترادف: bare, nude, stripped
مشابه: bald, exposed, plain, stark, uncovered, unprotected

- naked branches
[ترجمه گوگل] شاخه های برهنه
[ترجمه ترگمان] شاخه های برهنه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: without elaboration or disguise.
مترادف: bald, bare, manifest, patent, plain
مشابه: evident, obvious, simple, stark, undisguised, unembellished, unguarded

- a naked lie
[ترجمه امید موسوی] دروغ آشکار
|
[ترجمه گوگل] یک دروغ برهنه
[ترجمه ترگمان] یک دروغ عریان،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of the eyes, without the aid of correcting or magnifying lenses.
مشابه: unaided

- an organism invisible to the naked eye
[ترجمه گوگل] موجودی که با چشم غیرمسلح قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان] یک موجود نامرئی که در چشم برهنه دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: exposed to attack, humiliation, or the like; vulnerable.
مترادف: exposed, unprotected, vulnerable
مشابه: insecure, liable, susceptible, unguarded

جمله های نمونه

1. naked aggression
تجاوز آشکار

2. naked floors
کف اتاق های بی فرش

3. a naked body
تن لخت

4. a naked contract
قرار داد بی اعتبار

5. a naked plain
دشت بی آب و علف

6. a naked sword
شمشیر آخته (یا برهنه)

7. a naked wall
دیوار لخت

8. the naked truth
حقیقت بی شایبه

9. with naked feet
با پای برهنه

10. he was naked to the waist
او تا کمر لخت بود.

11. he went out naked in the bitter cold
او در هوای سرد سوزدار،لخت بیرون رفت.

12. they were abandoned naked of comfort
آنها را بدون وسایل رفاه رها کرده بودند.

13. he peeped at the naked ladies
به زن های عریان دزدانه نگاه می کرد.

14. we come to the world naked and we go naked
برهنه به دنیا می آییم و برهنه ی رویم.

15. he was unwilling to slay the naked soldier
او نمی خواست سرباز غیر مسلح را بکشد.

16. it is not visible to the naked eye
با چشم غیرمسلح قابل رویت نیست.

17. once again winter made the trees naked
زمستان دوباره درختان را عریان کرد.

18. i imagined i was running in the street naked
خیال کردم دارم لخت در خیابان می دوم !

19. their bodies lay along the wall, stark and naked
اجساد آنان در راستای دیوار افتاده بود،سفت و سرد و عریان.

مترادف ها

برهنه (صفت)
aphyllous, naked, nude, bald

عریان (صفت)
bare, naked, nude, bald

لخت (صفت)
picked, bare, naked, nude, lumpish, revealed

پاک (صفت)
good, clean, sheer, pure, naked, stark, kosher

انگلیسی به انگلیسی

• without clothing, nude; exposed; without covering, unprotected; unaided (such as the eye); not decorated, unadorned; invalid, without support (law)
someone who is naked is not wearing any clothes.
you can describe objects as naked when they are not covered.
you can also use naked to describe actions, behaviour, or emotions which are not disguised or hidden in any way.
if you can see something with the naked eye, you can see it without using specialist equipment such as binoculars, a telescope, or a microscope.

پیشنهاد کاربران

برهنه
مثال: She felt embarrassed standing there in her naked feet.
او احساس شرمساری کرد که در آنجا با پاهای برهنه اش ایستاده بود.
به قول یزدی ها لخت و عور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : nakedness
✅️ صفت ( adjective ) : naked
✅️ قید ( adverb ) : nakedly
compelte مثلا naked truth
not hidden
بی پناه
بی دفاع
بدون دفاع
[ویروس شناسی] ویروس فاقد انولوپ
بی پرده - رک_ عیان_ آشکار _ برهنه
Naked eye, چشم غیر مسلح
ورژن قدیمیه نود ( Nude ) یعنی برهنه، لخت مادرزاد!
بدونه پوشش
لخت
عریان
بی پوشش ، ناپوشیده
1 ) They stripped naked and ran into the sea
اونا لخت و برهنه شدن و پریدن تو آب دریا
2 ) He was lying naked on the bed
اون پسر/مرد لخت تو تختخواب دراز کشیده بود
غیر مسلح
در بازرسی چشمی قطعات و مجموعه های هواپیما و موتور آن بدون استفاده از ذره بین یا میکروسکوپ و . . . ( naked eye )
عاری و بی آلایش
لخت ، عریان، بدون پوشش، رک، صاف و پوست کنده
غیر مسلح

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس