nailed

جمله های نمونه

1. he nailed me in the head with a rock
با سنگ زد توی سرم.

2. he nailed the source of all those rumors
او منبع همه ی آن شایعات را کشف و افشا کرد.

3. luther nailed the proclamation to the church door
لوتر اعلامیه را به در کلیسا میخکوب کرد.

4. they nailed christ's hands and feet to the cross
دست و پای عیسی را بر صلیب میخکوب کردند.

5. we nailed down the lid on the box
ما در جعبه را به آن با میخ کوبیدیم.

6. christ was nailed to a cross
عیسی را به صلیب میخکوب کردند.

7. he was finally nailed by the police
بالاخره گرفتار پلیس شد.

8. the windows of the deserted house had been nailed down
پنجره های خانه ی متروکه با میخ بسته شده بود.

انگلیسی به انگلیسی

• caught by the police

پیشنهاد کاربران

زدن به هدف ، دقیق اشاره کردن به موضوع
. She nailed it
حل کردن
میخکوب شده
میخکوب
میخ میشه
Nailed it the first time همون بار اول حلش کرد
ازعهده کاری برامدن
میخ

بپرس