niche

/ˈnɪt͡ʃ//nɪt͡ʃ/

معنی: طاقچه، تو رفتگی در دیوار، توی دیوار گذاشتن
معانی دیگر: (معماری) فرورفتگی دیوار (که در آن مجسمه و غیره می گذارند)، تاقچه، کاودیوار، سرکنج، کنج، تو رفتگی دیوار، جای مناسب، محل دنج، موقعیت خوب، وضع خوشایند، مقام سزاوار، (زیست بوم شناسی - نقش هر سازواره یا موجود در محیط خود به ویژه در زنجیره ی خوراکی آن) پرگیر کنش، کنام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a crevice or recessed area, esp. an ornamental one set in a wall to hold a statue, urn, or the like.
مترادف: nook, recess
مشابه: alcove, cavity, cranny, crevice, cubbyhole, hollow

- That niche is the best place to display that bust of Beethoven.
[ترجمه گوگل] آن طاقچه بهترین مکان برای نمایش نیم تنه بتهوون است
[ترجمه ترگمان] این جایگاه بهترین مکان برای نمایش مجسمه نیم تنه بتهوون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The climber found a niche for his fingers and somehow pulled himself up.
[ترجمه Amir] صخره نورد یک لبه مناسب برای انگشتانش پیدا کرد و به طریقی خودش را بالا کشید
|
[ترجمه گوگل] کوهنورد یک طاقچه برای انگشتانش پیدا کرد و به نوعی خود را بالا کشید
[ترجمه ترگمان] کوهنورد جایگاهی برای انگشتانش پیدا کرد و به نحوی خود را بالا کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a situation or activity for which a person or organization is especially well suited.
مشابه: calling, element, m�tier, medium, place, position, role, slot

- He'd always been interested in chemistry but finally found his niche in chemical engineering.
[ترجمه گوگل] او همیشه به شیمی علاقه داشت، اما در نهایت جایگاه خود را در مهندسی شیمی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] او همیشه به شیمی علاقه داشت، اما در نهایت جایگاه خود را در مهندسی شیمی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the part of an ecological system occupied by a particular organism, or the functions of that organism in the system.
مشابه: element, environment, function, habitat, job, medium

- The niche of earthworms in the production of soil and growth of plants.
[ترجمه گوگل] جایگاه کرم های خاکی در تولید خاک و رشد گیاهان
[ترجمه ترگمان] جایگاه کرم های خاکی در تولید گیاهان و رشد گیاهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: niches, niching, niched
• : تعریف: to place in a niche.
مشابه: recess

جمله های نمونه

1. each niche contained a statue
در هر تاقچه یک مجسمه قرار داشت.

2. he soon found his own literary niche
به زودی به مقام ادبی شایسته ای دست یافت.

3. He had found his own little niche in life.
[ترجمه حبیب] او جایگاه کوچک خود را در زندگی یافته بود
|
[ترجمه گوگل]او جایگاه کوچک خود را در زندگی پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]niche را در زندگی پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amanda soon found her niche at the club.
[ترجمه فهیمه] آماندا خیلی زود جایگاه خود را در باشگاه پیدا کرد.
|
[ترجمه گوگل]آماندا به زودی جایگاه خود را در باشگاه پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]اماندا \"خیلی زود her رو تو کلاب پیدا کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Madeleine placed it carefully in the rocky niche.
[ترجمه گوگل]مادلین آن را با احتیاط در طاقچه سنگی قرار داد
[ترجمه ترگمان]مادلن آن را با احتیاط در the سنگی نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think we have found a niche in the toy market.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در بازار اسباب بازی جایگاهی پیدا کرده ایم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما یک جایگاه در بازار اسباب بازی پیدا کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hopes to carve out a niche for himself as a leading researcher in his field of study.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که بتواند جایگاهی برای خود به عنوان یک محقق برجسته در رشته تحصیلی خود ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که جایگاهی برای خود به عنوان یک پژوهشگر برجسته در حوزه مطالعاتی خود ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He saw a niche in the market and exploited it.
[ترجمه گوگل]طاقچه ای در بازار دید و از آن بهره برداری کرد
[ترجمه ترگمان]او جایگاهی در بازار دید و از آن بهره برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lloyd has carved/made a niche for himself as a professional tennis player.
[ترجمه گوگل]لوید به عنوان یک تنیس باز حرفه ای برای خود جایگاهی درست کرده است
[ترجمه ترگمان]لو ید جایگاه خود را به عنوان یک بازیکن حرفه ای تنیس انتخاب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company has created a niche market for itself.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک بازار خاص برای خود ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای خود یک بازار مناسب ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can then find your own niche in public life.
[ترجمه گوگل]سپس می توانید جایگاه خود را در زندگی عمومی پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]سپس می توانید جایگاه خود را در زندگی عمومی پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She carved out a unique niche for herself in the music business.
[ترجمه گوگل]او جایگاه منحصر به فردی برای خود در تجارت موسیقی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]برای خودش یک جایگاه استثنایی برای خودش در تجارت موسیقی ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The niche was just big enough to hold two small candles.
[ترجمه گوگل]طاقچه به اندازه کافی بزرگ بود تا دو شمع کوچک را در خود جای دهد
[ترجمه ترگمان]The به اندازه کافی بزرگ بود که دو شمع کوچک را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a niche in the rock where the path ended.
[ترجمه گوگل]طاقچه ای در صخره بود که مسیر به آنجا ختم می شد
[ترجمه ترگمان]در جایی که جاده به پایان می رسید، یک حفره وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طاقچه (اسم)
recess, rack, console, ledge, shelf, niche

تو رفتگی در دیوار (اسم)
recess, niche

توی دیوار گذاشتن (فعل)
niche

تخصصی

[عمران و معماری] طاقچه
[زمین شناسی] جایگاه ،مقام، نیچ موقعیت یک جاندار یا یک جمعیت در محیط و نوع زندگی، نیازها، گسترش و واکنش نسبت به سایر جانداران یا جمعیتها
[] تورفتگی
[خاک شناسی] نقش زیستی

انگلیسی به انگلیسی

• small alcove, recess; good position, place that is suitable for someone or something; function or role of an organism within an ecosystem (ecology)
a niche is a hollow area in a wall, or a natural hollow part in a cliff.
if you say that you have found your niche in life, you mean that you have a job or position which is exactly right for you.

پیشنهاد کاربران

به معنای "خاص یا ویزه" در جمله زیر:
Thermoelectric materials are used in thermoelectric systems for cooling or heating in niche applications, and are being studied as a way to regenerate electricity from waste heat.
...
[مشاهده متن کامل]

مواد ترموالکتریک در سامانه های ترموالکتریک برای سرمایش یا گرمایش در کاربردهای خاصی استفاده می شوند و به عنوان راهی برای بازتولید الکتریسیته از گرمای اتلافی تحت مطالعه قرار دارند.

1 -
a job or position that is very suitable for someone, especially one that they like
شغل یا موقعیتی که برای کسی بسیار مناسب است، به خصوص موقعیتی که دوست دارد
He has carved/made a niche for himself as a financial advisor.
...
[مشاهده متن کامل]

She’s never quite found her niche on television.
2 -
a hollow in a wall, especially one made to put a statue ( = artistic object ) in so that it can be seen
حفره ای در دیوار، مخصوصاً گودی که برای گذاشتن مجسمه ( = شیء هنری ) ساخته شده تا دیده شود.
3 -
When we describe something as niche, we mean that it is specific, specialized, or unique. It caters to a small and distinct audience rather than being widely applicable or mainstream. Niche products, interests, or services often appeal to individuals with specific preferences or needs.
صفت/ وقتی چیزی را به عنوان یک niche توصیف می کنیم، به این معنی است که خاص، تخصصی یا منحصر به فرد است. به جای اینکه به طور گسترده قابل اجرا یا جریان اصلی باشد، مخاطبان کوچک و متمایز را تامین می کند. محصولات، علایق یا خدمات niche اغلب برای افرادی با ترجیحات یا نیازهای خاص جذاب است.
The boutique bookstore specializes in niche genres like ancient mythology and obscure poetry.
His taste in music is quite niche, as he prefers experimental jazz and avant - garde electronic compositions.

niche
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/niche
زمینه ای که میخواهیم در آن فعالیت کنیم را میگویند
موقعیت مناسب، جای پای محکم
زیستگاه
Habitat
جاویژه
جایگاه ( گوشه ) خاص پسند
کنج امن، جایگاه خوشایند
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {نییش} و {نیچ} می باشد
خاص ( در مقابل عام )
در باستان شناسی و زیست بوم به معنای کنام است
فیلد کاری
نیچ
1 - موقعیت خوب 2 - جایگاه عالی
شما میخوای بری یه کسب و کاری برای خودت بزنی. می بینی توی به حوزه کامپیوتر علاقه داری. به ذهنت میرسه که یه فروشگاه تجهیزات و قطعات جانبی رایانه بزنی. ولی وقتی میری توی شهر تاب میخوری، و بیشتر بررسی میکنی،
...
[مشاهده متن کامل]
متوجه میشی این ایده خز شده و فروشگاه های تجیهزات رایانه زیادی در سطح شهر هست. به جای اینکه فروشگاهی بزنی که انواع تجهیزات را داشته باشه، میری فروشگاهی میزنی که یکی دو قلم تجهیزات به صورت تخصصی بفروشی. مثلا فقط کیف لپ تاپ به صورت تخصصی بفروشی با طرح و رنگ و کیفیت و جنس های مختلف برای سلیقه های مختلف. وقتی کسی لپ تاپ میخره، برای خرید کیف لپ تاپ میاد سراغ فروشگاه شما که به صورت تخصصی فقط کیف لپ تاپ میفروشی، نمیره از یه مغازه ای که همه جور لوازم جانبی لپ تاپ داره! این میشه نمونه ای از گوشه بازار یا کنج بازار یا niche market

صنف. حوزه. زمینه
niche ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش ) ==واژه بیگانه: nicheواژه مصوب: آشیانتعریف: محیط زیست منحصر به فردی که یک اندامگان برای بقا به آن نیاز دارد==niche ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش ) ==واژه بیگانه: nicheواژه مصوب: آشیانتعریف: محیط زیست منحصر به فردی که یک اندامگان برای بقا به آن نیاز دارد==niche ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: آشیان
تعریف: محیط زیست منحصر به فردی که یک اندامگان برای بقا به آن نیاز دارد

شانس فروش محصول
در متون مدیریتی: گوشه ی خاص بازار؛ گوشه ی دنج بازار؛ کنج بازار
فرصت مناسب ( در کار و بیزنس )
صنف، شاخه
تک مخاطبه
1. در متن های کسب وکار و مدیریتی و MBA:
کنج بازار
گوشه دنج بازار
بازار کوچک تخصصی ومتمرکز
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
...
[مشاهده متن کامل]

2. در متن های کامپیوتری:
بازارک
زمینه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
3. در متن های مدلینگ و سبک زندگی:
دست ساز

خود niche معانی مختلفی داره، از جمله طاقچه و کنام و . . .
Niche Market هم، همون طور که دوستان دیگه اشاره کردند، به یه گوشهٔ خاص از بازار گفته می شه که شما برای فروش کالا یا خدماتتون انتخاب می کنید. مثلا شرکت تازه تاسیسی رو در نظر بگیرید که می خواد چیپس تولید کنه؛ با وجود رقبای بسیار بزرگی مثل مزمز و چی توز و لینا و غیره که محصولاتشون قیمت های خوبی دارن، این شرکت کوچیک عملا قدرت رقابت رو باهاشون نداره؛ پس تصمیم می گیره وارد یه niche market خاص بشه و مثلا چیپس خیلی بزرگ و شیک با قیمت دویست هزار تومان، اختصاصی فقط برای مغازه های شمال تهران تولید کنه.
...
[مشاهده متن کامل]

در بازاریابی، میشود گفت افراد خاص یا افراد با نیاز خاص
فوکوس روی جمعیت خاص، گزینش افراد باتوجه به شغل، جنسیت، سن، تحصیلات، یا شغل خاص یا
آموزش سایت برای مدیران
آموزش زبان برای کودکان ۷ الی ۱۲ سال
...
[مشاهده متن کامل]

آموزش نقاشی با سیاه قلم
هر نوع محدود کردن و تخصصی کردن یک تخصص یا مهارت برای کالا باشد یا خدمات
وصل کردن دقیق کالا یا خدمات به افرادی که مخاطب یا نیازمند آن است.
مثلاً شما بگویید که من شغلم بازاریابی دیجیتال است.
نیچ میشود من بازاریاب اینستاگرام، یا بازاریاب ایمیلی هستم.
باز هم میشود هر کدام از اینها را کوچکتر و محدودتر کرد.
نیچ قفسه بندی یا شلف بندی، محدود کردن یک چیز کلی تر به یک چیز محدود تر

طاقچه ، فرورفتگی دیوار ، جایگاه ، موقعیت ( اجتماعی )
⁦✔️⁩خاص پسند [Adjective]
1 ) As new electronic gadgets fall in price, they pass from ⭐a niche product⭐ to a mass product
2 ) ?Would you pay a lot for perfume
This may sound crazy for some but yes I would. I use some ⭐niche perfumes⭐ and I couldn’t be happier. For me, it’s a personal investment – dabbing a smidge of perfume makes me smell good and this gives good impression to people. I don’t want to sound like a braggart but mine is an expensive perfume for ladies
...
[مشاهده متن کامل]

مقام و جایگاه
جا ویژه
خاص پسند
محصولی که در بازار تک و هنوز بی رقیب است ، و فرصت خوبی برای ارایه و فروش در بازار است __ محصول و بازاریابی بکر .
جایگاه مناسب در زمینه کار و سرمایه گذاری
موقعیت مناسب ( اجتماعی )
بازاریابی موقعیت یابی شده ( بازاریابی متمرکز )
زیستخوان، زیست بوم
آشیان اکولوژیک ، زیست بوم
خاص پسند ( چیزی که عامه پسند نیست )
موقعیت بکر
خواص پسند؛ خاص
جایگاه
niche markets ( بازارهای هدف بکر و دست نخورده )
بوم شناسی: کنام
آشیانه ( مربوط به پرندگان )
ویترین ( در امور مالی و بازاریابی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس