need

/ˈniːd//niːd/

معنی: نیاز، ایجاب، لزوم، نیازمندی، نیستی، احتیاج، بایستگی، حاجت، نیاز داشتن، نیازمند بودن، در احتیاج داشتن، محتاج بودن
معانی دیگر: بایست، دربایست، دروای، چیزضروری، کاستی، کمبود، درماندگی، بی چیز، تنگدستی، فقر، لازم داشتن، احتیاج داشتن، بایستن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a requirement or obligation.
مترادف: essential, must, necessary, obligation, requirement, requisite, sine qua non
مشابه: call, desideratum, duty, necessity, want

- A baby has many needs that must be fulfilled by parents or caregivers.
[ترجمه گوگل] یک نوزاد نیازهای زیادی دارد که باید توسط والدین یا مراقبین برآورده شود
[ترجمه ترگمان] کودک نیازهای زیادی دارد که باید توسط والدین و یا مراقبان انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many kids feel a need to rebel.
[ترجمه گوگل] بسیاری از بچه ها احساس می کنند نیاز به شورش دارند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کودکان نیاز به شورش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They make just enough money to take care of their basic needs.
[ترجمه گوگل] آنها فقط به اندازه کافی پول درمی آورند تا نیازهای اولیه خود را تامین کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها پول کافی برای مراقبت از نیازهای اولیه خود کسب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the lack of something that is required or indispensable.
مترادف: dearth, deficiency, insufficiency, lack, paucity, scarcity, shortage, want
مشابه: pinch

- There is a need for skilled workers.
[ترجمه زن ممد] نیاز به کارگران ماهر وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] نیاز به نیروی کار ماهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان] نیاز به کارگران ماهر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: obligation arising from the facts of a situation.
مترادف: exigency
مشابه: claim, demand, obligation

- There is no need for you to be worried.
[ترجمه گوگل] نیازی نیست که شما نگران باشید
[ترجمه ترگمان] لازم نیست نگران باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a state of want; poverty.
مترادف: destitution, indigence, necessity, penury, poverty, privation, want
مشابه: distress, extremity, misery, pinch, straits, trouble

- It is a shame that many people live in need.
[ترجمه گوگل] شرم آور است که بسیاری از مردم در نیازمندی زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] این شرم آور است که بسیاری از مردم به آن نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: needs, needing, needed
(1) تعریف: to have a requirement for.
مترادف: call for, claim, demand, require, want
مشابه: exact

- They need more money to support their families.
[ترجمه گوگل] آنها برای حمایت از خانواده خود به پول بیشتری نیاز دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای حمایت از خانواده هایشان به پول بیشتری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- All animals need water to live.
[ترجمه گوگل] همه حیوانات برای زندگی به آب نیاز دارند
[ترجمه ترگمان] همه حیوانات برای زندگی به آب نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The house needs painting and the windows need washing.
[ترجمه گوگل] خانه نیاز به رنگ آمیزی دارد و پنجره ها نیاز به شستشو دارند
[ترجمه ترگمان] خانه به نقاشی نیاز دارد و پنجره ها به شستن نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to have or feel the obligation or necessity (to do or be something).
مشابه: must

- You need to sign the form on the front and back.
[ترجمه Mr Amini] شما نیاز هست پشت و روی فرم را امضاکنی
|
[ترجمه گوگل] شما باید فرم را در جلو و پشت امضا کنید
[ترجمه ترگمان] باید فرم رو امضا کنی و برگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need to leave now, or I'll miss the bus.
[ترجمه گوگل] الان باید برم وگرنه اتوبوس رو از دست میدم
[ترجمه ترگمان] باید همین الان برم وگرنه اتوبوس رو از دست میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These patients need to be in bed.
[ترجمه گوگل] این بیماران باید در رختخواب باشند
[ترجمه ترگمان] این بیماران باید در بس تر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm tired; I need to take a break.
[ترجمه سید محمد جواد طباطبایی] من خسته ام به استراحت نیاز دارم
|
[ترجمه گوگل] خسته ام؛ من باید استراحت کنم
[ترجمه ترگمان] خسته ام، باید استراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to require out of necessity or earnestly want.
مشابه: require, want

- Your country needs you to fight.
[ترجمه گوگل] کشور شما به شما نیاز دارد که بجنگید
[ترجمه ترگمان] کشورت به تو نیاز داره تا مبارزه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We need them to help us, or we'll never get this finished.
[ترجمه گوگل] ما به آنها نیاز داریم که به ما کمک کنند، وگرنه هرگز این کار را به پایان نخواهیم رساند
[ترجمه ترگمان] ما به آن ها احتیاج داریم تا به ما کمک کنند، وگرنه هرگز این کار را تمام نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need him to tell me he loves me.
[ترجمه نیلوفر] من نیاز دارم که او بهم بگه دوستم داره
|
[ترجمه گوگل] من باید او به من بگوید که من را دوست دارد
[ترجمه ترگمان] میخوام بهم بگه که دوستم داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boss needs this done by tomorrow.
[ترجمه گوگل] رئیس باید این کار را تا فردا انجام دهد
[ترجمه ترگمان] رئیس باید تا فردا این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need all the carpets vacuumed before the guests start to arrive.
[ترجمه mahboub] باید قبل از رسیدن مهمانها همه فرشها را ( با جارو برقی ) جارو کنم
|
[ترجمه گوگل] قبل از آمدن میهمانان باید تمام فرش ها را جاروبرقی بکشم
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه مهمان ها برسند، من همه فرش ها را vacuumed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This item needs to be first on the agenda.
[ترجمه گوگل] این مورد باید ابتدا در دستور کار قرار گیرد
[ترجمه ترگمان] این مورد باید ابتدا در دستور کار قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These papers and folders need to be organized.
[ترجمه گوگل] این کاغذها و پوشه ها باید سازماندهی شوند
[ترجمه ترگمان] این مقالات و پوشه ها باید سازمان دهی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need for you to be patient just a little longer.
[ترجمه گوگل] من به شما نیاز دارم که فقط کمی صبر کنید
[ترجمه ترگمان] من نیاز دارم که تو یه کم بیشتر صبور باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be in want of something.
مترادف: lack, want

- She needs for nothing.
[ترجمه گوگل] او به هیچ چیز نیاز ندارد
[ترجمه ترگمان] او به هیچ چیز احتیاج ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be necessary.

- There needs to be a sturdy railing along these steps.
[ترجمه گوگل] در طول این مراحل باید یک نرده محکم وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] باید یه نرده محکم روی این پله ها باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل کمکی ( auxiliary verb )
حالات: needs, needing, needed
• : تعریف: to be under a necessity or an obligation (used mainly in negative statements or interrogatives).
مترادف: should

- You need not explain; I understand perfectly.
[ترجمه گوگل] نیازی به توضیح نیست؛ کاملا میفهمم
[ترجمه ترگمان] لازم نیست توضیح بدهید، من کاملا می فهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He need not have attended the meeting; it didn't really concern him.
[ترجمه گوگل] او نیازی به حضور در جلسه نداشت واقعاً به او مربوط نمی شد
[ترجمه ترگمان] نیازی نبود که در جلسه شرکت کند؛ واقعا به او اهمیت نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They needn't be worried; everything will be fine.
[ترجمه گوگل] آنها نباید نگران باشند همه چیز خوب خواهد شد
[ترجمه ترگمان] لازم نیست نگران باشند؛ همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Need I be concerned about this?
[ترجمه گوگل] آیا باید نگران این موضوع باشم؟
[ترجمه ترگمان] باید نگران این موضوع باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Need you leave so soon?
[ترجمه گوگل] به این زودی باید بری؟
[ترجمه ترگمان] میخوای به این زودی بری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. need is the greatest agent of change
نیاز بزرگ ترین عامل تغییر است.

2. a need for improvement
نیاز به بهسازی

3. children need milk
کودکان به شیر نیاز دارند.

4. he need not come
نیازی به آمدن او نیست.

5. i need more time to reflect on the problem which you have presented
نیاز به وقت بیشتری دارم تا درباره ی مسئله ای که مطرح کرده اید تفکر کنم.

6. i need neither the government's help nor its hindrances
نه به کمک دولت نیاز دارم و نه به اشکال تراشی های آن.

7. i need nothing else
چیز دیگری نیاز ندارم.

8. i need somebody to tell me what is what
نیاز دارم که کسی مرا راهنمایی کند.

9. i need time to orient myself with this new environment
برای اینکه خودم رابا این محیط تازه تطبیق بدهم،احتیاج به زمان دارم.

10. i need to iron my pants
لازم است شلوارم را اطو بزنم.

11. i need your guidance
به راهنمایی شما نیاز دارم.

12. no need to give a rehearsal of details
نیازی به بازگویی جزئیات نیست.

13. no need to immerge further into this topic
نیازی نیست که بیش از این وارد این موضوع بشوی.

14. no need to worry
جای دلواپسی ندارد.

15. plants need water
گیاهان به آب نیاز دارند.

16. pressing need
نیاز مبرم

17. the need for a better education
نیاز به آموزش و پرورش بهتر

18. the need for a minimum of government interference in business
نیاز به کمینه ی (حداقل) دخالت دولت در امور بازرگانی

19. the need for consistency and continuity in government policy
نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

20. the need for improving the visibility of bicycles at night
نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخه ها در شب

21. the need for more teachers
نیاز به آموزگاران بیشتر

22. the need for relaxation and distraction should not be forgotten
نیاز به استراحت و تفریح را نباید فراموش کرد.

23. the need of this village for water is paramount
نیاز این دهکده به آب ارجح است.

24. the need to pay the rent on a specified day
لزوم پرداخت کرایه در روز معین

25. we need a modern system of transportation for the city and its environs
برای شهر و حومه ی آن نیاز به شبکه ی ترابری مدرنی داریم.

26. we need a new principal to knock this old school into shape
نیاز به رییس جدیدی داریم که این مدرسه ی قدیمی را سر و سامان بدهد.

27. we need a strong modern army
ما به یک ارتش نیرومند نوین نیاز داریم.

28. we need backup forces
نیاز به نیروهای پشتیبان داریم.

29. we need good plumbers more than we need engineers
به لوله کش خوب بیشتر نیاز داریم تا به مهندس.

30. we need more oil to replenish our pool
برای پر کردن ذخیره ی خود احتیاج به نفت بیشتر داریم.

31. we need more people to donate blood
برای اهدای خون به افراد بیشتری نیاز داریم.

32. we need no introduction because we are cousins
ما نیازی به معرفی نداریم چون پسرعمو هستیم.

33. we need not enumerate our needs for him
لازم نیست که نیازهای خود را برای او یک به یک ذکر کنیم.

34. we need somebody to box all these apples
نیاز به کسی داریم که همه ی این سیب ها را در جعبه بریزد.

35. we need somebody to empty these boxes
نیاز به کسی داریم که (محتوای) این جعبه ها را خالی کند.

36. we need someone who understands children
ما به کسی نیاز داریم که بچه ها را درک کند.

37. we need the continued support of the labour caucus on the economic council
ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.

38. we need time to remedy our social ills
برای اصلاح عیوب اجتماعی خود نیاز به زمان داریم.

39. we need to beef up our border guards
ما باید پاسداران مرزی خود را تقویت کنیم.

40. we need to change the baby's diaper
لازم است که کهنه ی بچه را عوض کنیم.

41. we need to emphasize the character of our demands
مانیاز داریم که ماهیت تقاضاهای خود را مورد تاکید قرار دهیم.

42. we need tools to do wiring
برای سیم کشی نیاز به ابزار داریم.

43. you need a pass to enter this base
برای ورود به این پایگاه کارت عبور لازم دارید.

44. you need a thousand tumans; i'll give you nine hundred and you can get the difference from your father
شما به هزار تومان نیاز دارید; من نهصد تومان می دهم و مانده را از پدرتان بگیرید.

45. you need to get someone to authenticate this photograph
باید کسی را پیدا کنی که اصالت این عکس را گواهی کند.

46. you need to hire a counsel(l)or
شما نیاز دارید که وکیل استخدام کنید،باید وکیل بگیرید.

47. you need to insert a paragraph here
باید در اینجا یک پاراگراف اضافه کنی.

48. you need to present corraborative evidence for your accusations
شما باید مدارک و شواهدی در اثبات اتهاماتی که وارد می کنید ارائه بدهید.

49. have need to
بایستی،باید،لازم است که،واجب است

50. if need be
در صورت لزوم،اگر نیاز باشد

51. a clamant need
نیاز فوری

52. a crying need
نیاز مبرم

53. an immediate need for help
نیاز فوری به کمک

54. cattle farms need lots of feed
مزارع دامداری به علوفه ی فراوان نیاز دارند.

55. disadvantaged children need special education
کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند.

56. do you need help, babe?
کمک می خوای عزیزم ؟

57. do you need help?
نیاز به کمک داری ؟

58. does one need a certificate to own a hand gun?
آیا برای داشتن هفت تیر گواهینامه (جواز) لازم است ؟

59. his constant need to travel served to estrange him from most family activities
نیاز دایمی او به سفر او را از بیشتر فعالیت های خانوادگی دور نگه می داشت.

60. i don't need more money; i need more affection!
نیاز به پول بیشتر ندارم ; محبت بیشتر می خواهم !

61. if you need anything, holler
(امریکایی - خودمانی) اگر چیزی لازم داشتی داد بزن

62. in sore need of help
شدیدا نیازمند به کمک

63. long-distance runners need stamina
دوندگان دو استقامت باید پر طاقت باشند.

64. premature babies need special care
کودکان زودرس احتیاج به توجه ویژه دارند.

65. some soils need to be chalked
برخی خاک ها نیاز به گچ آمیزی دارند.

66. tehran may need a complete sewer network
ممکن است تهران به یک شبکه ی کامل فاضلاب نیاز داشته باشد.

67. the dire need for new schools
نیاز مبرم به مدارس جدید

68. the urgent need for medicine
نیاز مبرم به دارو

69. the young need better means of entertainment
جوانان نیاز به وسایل تفریح بهتری دارند.

70. these children need to be carefully supervised
این بچه ها باید تحت سرپرستی دقیق قرار بگیرند.

مترادف ها

نیاز (اسم)
demand, want, requirement, need, necessity

ایجاب (اسم)
exigency, requirement, need

لزوم (اسم)
supply, incumbency, need, necessity, indigence, requisiteness

نیازمندی (اسم)
requirement, need, necessity, indigence

نیستی (اسم)
naught, nullity, inexistence, nothing, need, inexistency

احتیاج (اسم)
lack, requirement, need, necessity, penury, requisite

بایستگی (اسم)
need, necessity

حاجت (اسم)
wish, want, need

نیاز داشتن (فعل)
require, need

نیازمند بودن (فعل)
need

در احتیاج داشتن (فعل)
need

محتاج بودن (فعل)
want, need

انگلیسی به انگلیسی

• necessity, requirement; shortage of an indispensable item; distress, hardship
require; be in distress, be under hardship; be obligated
if you need something or need to do it, it is necessary for you to have it or to do it.
if you say that something need not happen, or that someone need not do something, you are saying that there is no good reason for it to happen.
if something needs a particular action or if an action needs doing, this action is necessary.
your needs are the things you need for a satisfactory or comfortable life.
a need is also a strong feeling that you must have or do something.
you use if need be to say that an action will be carried out if it is necessary.
if someone or something is in need of something, they need it.
people in need do not have enough money, or require help of some kind.

پیشنهاد کاربران

نیاز داشتن
ضرورت، احتیاج لازم داشتن، مستلزم بودن، لزوم، نیازمندی، در احتیاج داشتن، نیازمند بودن، قانون فقه: حاجت، لازم بودن، روانشناسی: نیاز
I don't need your money
من محتاج ( گدا ) نیستم؛ پولت مال خودته.
به کمکت نیاز ندارم.
. . .
A friend in need is a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی
نیاز
به معنای دردسر
Get in trouble
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : need
✅️ اسم ( noun ) : need / needfulness / needlessness / neediness
✅️ صفت ( adjective ) : needful / needless / needy
✅️ قید ( adverb ) : needlessly / needs
الزام
ایجاب
ضرورت
باید
- نیاز داشتن، نیاختن
I needed a fresh air
به هوای تازه می نیاختم
need همچنین یک semi - modal هست که در مواقعی که بخواهیم لزوم، اجبار یا تعهد به انجام فعلی را بیان کنیم، می توانیم از این کلمه به عنوان فعل کمکی استفاده کنیم. و عموما در جملات منفی مورد استفاده قرار میگیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Need is a semi - modal verb because in some ways it is like a modal verb and in other ways like a main verb.
We use need mostly in the negative form to indicate that there is no obligation or necessity to do something:
You needn’t take off your shoes.
Nobody need know the name of the person who made the complaint.
Not a thing need change on this page.
‘Need’ as a modal verb also occurs in interrogative sentences, but this use is much more formal:
Need you make so much noise?

میشه لازم داشتن
در بعضی جا ها معنی "باید" هم میدهد
😪😟
فعل need به معنای نیاز داشتن
واژه need به عنوان یک فعل اشاره دارد به احتیاج به چیزی یا کسی که از اهمیت و نقشی حیاتی برخوردار است. مثال:
. he needs an operation ( او به یک عمل جراحی نیاز دارد. )
...
[مشاهده متن کامل]

. i need some new shoes ( من به کفش هایی نو نیاز دارم. )
فعل need به معنای بایستن
این فعل به التزام انجام یک عمل اشاره دارد. عملی که به هر شکل ممکن باید انجام شود و نمی توان آن را نادیده گرفت. مثال:
. she needs to wash her hair ( او باید موهایش را بشوید. )
اسم need به معنای نیاز و لزوم
- اسم need در مفهوم نیاز بطور کلی به معنای احساس شدید خواستن چیزی یا کسی و یا داشتن آن است. مثال:
. she had no more need of me ( او دیگر به من نیازی نداشت. )
- اسم need در مفهوم نیاز اشاره دارد به چیز هایی که یک فرد برای یک زندگی راحت به آن ها وابسته است و بدون آن ها ادامه زندگی برای او بسیار سخت و یا غیر ممکن است. مثال:
. you have to satisfy my needs ( باید نیاز های مرا برآورده کنی. )
financial needs ( نیاز های مالی )
- اسم need در مفهوم لزوم اشاره به وضعیتی دارد که انجام عملی بخصوص در آن ضروری است. مثال:
?is there any need to change the current system ( هیچ لزومی برای تغییر سیستم کنونی وجود دارد؟ )
منبع: سایت بیاموز

. . . . . . . . . feel the want of
نیاز داشتن، احتیاج داشتن
احتیاج داشتن، نیاز مند بودن
نیاز. .
اجتیاج. .
do you need help
need
این واژهء ایرانی - اروپایی هم ریشه با :
آلمانی : not
پارسی : نیاز ، niyaaz است.
بایا به گفتن است : نیاز : نی - آز = بی آز
اگر کسی از شما بپرسد ( چی لازم دارید )
به انگلیسی ( What do you need )
معنی چی لازم دارید. . . . .
پس need می شود لازم دارید یا داریم. . . . . 👌🏻👍🏻
لازم داشتن
معنای نیاز داشتنو میده
خواستن از روی احتیاج
احتیاج داشتن. نیاز داشتن
نیاز داشتن
I need some chalk
من یک مقدار کچ نیاز دارم

I need some chalk
من یک مقدار کچ می خواهم

فکر کردن. . . . فکر
نیاز داشتن!لازم داشتن👽🇧🇷
مستحق بودن
I don't need your money
من پولتو لازم ندارم.
شما به عشق احتیاج دارید
You need love
نیازمند
You need love to for live
شما برای زندگی به عشق نیاز دارید
نیاز، نیاز داشتن، الزام
ملزم به
میل داشتن
احتیاج داشتن
نیاز داشتن😘
a situation in which you must have or do sth
i'm really in need of money
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس