• : تعریف: a person who practices the art of navigation.
جمله های نمونه
1. The reputation of the navigator is under assault from historical revisionists.
[ترجمه گوگل]شهرت دریانورد مورد تهاجم تجدیدنظرطلبان تاریخی است [ترجمه ترگمان]شهرت of در حال تجاوز از revisionists تاریخی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He wasn't good navigator, so it is necessary that the coastline remain in sight as he moved from one harbor to the next.
[ترجمه گوگل]او دریانورد خوبی نبود، بنابراین لازم است که خط ساحلی در هنگام حرکت از یک بندر به بندر دیگر در معرض دید قرار گیرد [ترجمه ترگمان]او راهنمای خوبی نبود، بنابراین لازم است که وقتی از یک بندر تا بعدی حرکت کند، خط ساحلی در دیدرس باقی بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The navigator charted the course of the ship.
[ترجمه گوگل]دریانورد مسیر کشتی را ترسیم کرد [ترجمه ترگمان]The، مسیر کشتی را نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He became an RAF navigator during the war.
[ترجمه گوگل]او در طول جنگ ناوبر RAF شد [ترجمه ترگمان]در طول جنگ، تبدیل به an RAF شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The man is a sixteenth Spanish navigator.
[ترجمه این مرد شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است.] مرد، شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است.
|
[ترجمه گوگل]این مرد شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است [ترجمه ترگمان]این مرد یک navigator اسپانیایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The navigator, Jack, came in with some more weather reports, and shot a peculiar look at Eddie.
[ترجمه گوگل]ناوبر، جک، با چند گزارش آب و هوای دیگر وارد شد و نگاهی عجیب به ادی انداخت [ترجمه ترگمان]راهنما با چند گزارش دیگر وارد شد و نگاهی به ادی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Some Internet providers offer Netscape Navigator, which has its own e-mail program built in.
[ترجمه گوگل]برخی از ارائه دهندگان اینترنت Netscape Navigator را ارائه می دهند که دارای برنامه ایمیل خود است [ترجمه ترگمان]برخی از ارائه دهندگان اینترنت Netscape های نت اسکیپ را ارایه می کنند که برنامه ایمیل خودش را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Subsequent versions of Navigator had even more enhancements, and competitors began racing to add them to their browsers.
[ترجمه گوگل]نسخه های بعدی Navigator حتی پیشرفت های بیشتری داشتند و رقبا شروع به مسابقه کردند تا آنها را به مرورگرهای خود اضافه کنند [ترجمه ترگمان]نسخه های بعدی of بیشتر پیشرفت کرده بودند، و رقبا شروع به رقابت برای اضافه کردن آن ها به مرورگرهای خود کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As the new version of Navigator goes on sale Friday, Netscape is facing the toughest competition of its young life.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که نسخه جدید Navigator از جمعه به فروش می رسد، نت اسکیپ با سخت ترین رقابت زندگی جوان خود روبرو است [ترجمه ترگمان]از آنجا که نسخه جدید of روز جمعه به فروش می رود، نت اسکیپ با دشوارترین رقابت زندگی جوان خود روبرو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Netscape jumped to an early lead with its Navigator software for browsing the Internet.
[ترجمه گوگل]نتاسکیپ با نرمافزار Navigator خود برای مرور اینترنت به پیشروی اولیه رسید [ترجمه ترگمان]نت اسکیپ به اولین lead با نرم افزار Navigator برای مرور اینترنت جهش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It becomes a running commentary from navigator to driver.
[ترجمه گوگل]این یک تفسیر در حال اجرا از ناوبر به راننده می شود [ترجمه ترگمان]این تبدیل به یک تفسیر در حال اجرا از navigator به راننده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Indeed, the new Navigator comes with many new features.
[ترجمه گوگل]در واقع، Navigator جدید با بسیاری از ویژگی های جدید همراه است [ترجمه ترگمان]در واقع، the جدید با ویژگی های جدید بسیاری همراه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On Navigator, pull down the menu marked Options, and then click on the Helpers tab.
[ترجمه گوگل]در Navigator، منوی با علامت Options را پایین بکشید و سپس روی زبانه Helpers کلیک کنید [ترجمه ترگمان]حالا منوی مشخص شده را بکشید، و سپس روی تب Helpers کلیک کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. At lunchtime, when everyone was brewing up, the navigator plotted all those little legs on to a map.
[ترجمه گوگل]هنگام ناهار، وقتی همه در حال آماده شدن بودند، ناوبر تمام آن پاهای کوچک را روی نقشه ترسیم کرد [ترجمه ترگمان]در زمان ناهار، وقتی همه مشغول آماده شدن بودند، the تمام آن پاهای کوچک را روی نقشه کشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The well-dressed Lincoln navigator of the 1950s.
[ترجمه گوگل]دریانورد لینکلن خوش لباس دهه 1950 [ترجمه ترگمان]اولین navigator لینکلن در دهه ۱۹۵۰ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] مرور گر وب که netscape آن را ارائه کرده و غالباً به netscape معروف است .
انگلیسی به انگلیسی
• internet browser by the american company "netscape" (competitor of the explorer program by microsoft) one who navigates; person who plans or directs the course of a naval vessel or an aircraft a navigator is someone who works out the direction in which a ship, aeroplane, or a car should go.