narrator

/ˈneretər//nəˈreɪtə/

معنی: سخنگو، گوینده، راوی، گوینده داستان
معانی دیگر: (کسی که داستانی را می گوید یا می نویسد) داستان سرا، داستان نویس، داستان گو، نقال، (رادیو و تلویزیون) گوینده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who tells a story.

(2) تعریف: one who reads text or gives a running commentary accompanying a presentation or performance such as a play.

(3) تعریف: a character or one who acts as a character in a play, novel, or the like and who describes and relates the action through asides, the first person, or the like.

جمله های نمونه

1. the narrator of the book moby dick is a sailor named ishmail
داستان گوی کتاب موبی دیک ملوانی بنام اسماعیل است.

2. Suddenly, the narrator speaks in his most rhetorically elevated mode.
[ترجمه گوگل]ناگهان راوی با لفاظی ترین حالت خود صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]ناگهان گوینده در بهترین حالت با فصاحت خود صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He listens and waits for the narrator to explain more.
[ترجمه گوگل]گوش می دهد و منتظر می ماند تا راوی بیشتر توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]او گوش می دهد و منتظر است که گوینده داستان را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The novel has an omniscient narrator.
[ترجمه گوگل]این رمان یک راوی دانای کل دارد
[ترجمه ترگمان]رمان یک راوی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jules, the story's narrator, is an actress in her late thirties.
[ترجمه گوگل]ژول، راوی داستان، بازیگری است در اواخر سی سالگی
[ترجمه ترگمان]جولز، راوی داستان، در اواخر سنین سی سالگی یک بازیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He added his own voice as yet another narrator.
[ترجمه گوگل]او صدای خود را به عنوان یک راوی دیگر اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال صدای خودش را به عنوان یک راوی دیگر اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here are the characters and the narrator begins.
[ترجمه گوگل]اینجا شخصیت ها هستند و راوی شروع می کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا شخصیت ها و راوی شروع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a crucial explanatory passage the narrator tells us: This marks a great step in Lok's intellectual development.
[ترجمه گوگل]راوی در یک قطعه توضیحی مهم به ما می گوید: این گام بزرگی در رشد فکری لوک است
[ترجمه ترگمان]در یک متن توضیحی حیاتی، راوی به ما می گوید: این گام بزرگی در توسعه فکری لاک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But scriptwriter and narrator Indra Sinha said the video emphasised the meeting of minds as well as bodies.
[ترجمه گوگل]اما ایندرا سینها، فیلمنامه‌نویس و راوی، گفت که این ویدئو بر ملاقات ذهن‌ها و همچنین بدن‌ها تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]اما ایندرا سین ها، نمایشنامه نویس و راوی داستان، گفت که این ویدئو بر جلسه ذهن و همچنین اجساد تاکید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the final pages, the narrator seems to accept his 000-year-old heritage as an outsider.
[ترجمه گوگل]در صفحات پایانی، به نظر می رسد راوی میراث هزار ساله خود را به عنوان یک بیگانه پذیرفته است
[ترجمه ترگمان]در صفحات آخر، به نظر می رسد که راوی ارث هزار ساله خود را به عنوان یک غریبه می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then to each narrator is assigned a time and place of the writing of his contribution.
[ترجمه گوگل]سپس به هر یک از راویان زمان و مکان نگارش سهم او اختصاص داده می شود
[ترجمه ترگمان]سپس به هر راوی زمان و مکان اختصاص سهم خود اختصاص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is the fallible narrator, escaping his past, indulging his dandified sensibilities, inevitably sucked into danger beyond his understanding.
[ترجمه گوگل]در آنجا راوی خطاپذیر وجود دارد که از گذشته خود می گریزد، احساسات پرخاشگر خود را اغراق می کند و به ناچار در معرض خطری فراتر از درک خود قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این narrator fallible هم هست که از گذشته اش فرار می کند، indulging را احساس می کند، و به طور اجتناب ناپذیری از فهم و درک او به خطر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flaubert's narrator enters Emma Bovary's consciousness from time to time, to describe events from her point of view.
[ترجمه گوگل]راوی فلوبر هر از گاهی وارد آگاهی اما بواری می شود تا وقایع را از دیدگاه او توصیف کند
[ترجمه ترگمان]راوی Flaubert از زمان به زمان وارد ذهن اما بواری می شود تا وقایع را از دیدگاه او توصیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But a professional narrator was hired one morning, and alternate lines of speech were recorded using the normal microphone and recorder.
[ترجمه گوگل]اما یک راوی حرفه ای یک روز صبح استخدام شد و خطوط متنی گفتار با استفاده از میکروفون و ضبط معمولی ضبط شد
[ترجمه ترگمان]اما یک روز صبح یک راوی حرفه ای استخدام شد و خطوط موازی گفتار با استفاده از میکروفون و ضبط کننده نرمال ثبت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The narrator can't be sure but guesses he wasn't even aware of the existence of the flowers.
[ترجمه گوگل]راوی نمی تواند مطمئن باشد اما حدس می زند که او حتی از وجود گل ها آگاه نبوده است
[ترجمه ترگمان]راوی نمی تواند مطمئن باشد، اما حدس می زند که حتی از وجود گل ها آگاه نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

گوینده (اسم)
announcer, speaker, teller, broadcaster, narrator, talker

راوی (اسم)
narrator, storyteller

گوینده داستان (اسم)
narrator

تخصصی

[سینما] خلاصه داستان - راوی (گوینده ) - روایتگر - فیلم گو - گوینده یا شرح دهنده فیلم

انگلیسی به انگلیسی

• person who narrates; storyteller; one who reads narration or descriptive text in between the acts of a play (also narrater)
a narrator is someone who is telling a story, especially in a book.
in a documentary film or broadcast, the narrator is the person who accompanies and explains the pictures with a spoken commentary.

پیشنهاد کاربران

narrator ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: راوی
تعریف: گویندۀ گفتار متن
narrator ( noun ) = راوی، گوینده داستان، نقال، داستانسرا، داستانپرداز
Definition = شخصیتی که به شما می گوید در یک کتاب یا فیلم چه اتفاقی می افتد/شخصی که داستانی را تعریف می کند ، یا شخصی است که در طول یک فیلم یا برنامه تلویزیونی نه به عنوان بازیگر بلکه برای توصیف یا بحث در مورد تصاویر نشان داده شده صحبت می کند/
...
[مشاهده متن کامل]

a first - person narrator = راوی اول شخص
examples :
1 - Michael Caine is the narrator in the documentary film.
مایکل کین راوی این فیلم مستند است.
2 - While refusing the role of narrator, he does not accept that of cultural critic either.
وی در حالی که از نقش راوی امتناع می ورزد ، نقش منتقد فرهنگی را نیز قبول ندارد.

راوی . گوینده
راوی داستان. گوینده داستان

بپرس