myth

/ˈmɪθ//mɪθ/

معنی: افسانه، اسطوره
معانی دیگر: دستان (با legend و saga مقایسه شود)، داستان ساختگی، عقیده ی غیر علمی، رجوع شود به: mythology، مخفف: mythology

جمله های نمونه

1. the myth of racial superiority
افسانه ی برتری نژادی

2. the myth of rustam and sohrab
اسطوره ی رستم و سهراب

3. stalingrad shattered the myth of hitler's invincibility
استالین گراد افسانه ی شکست ناپذیری هیتلر را در هم کوبید.

4. Nobody believes in the myth about human beings becoming immortals.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به افسانه جاودانه شدن انسان ها اعتقاد ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس باور نمی کنه که این افسانه در مورد انسان موجودات فنا ناپذیری شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's difficult to disentangle hard fact from myth, or truth from lies.
[ترجمه گوگل]جدا کردن حقیقت سخت از افسانه یا حقیقت از دروغ دشوار است
[ترجمه ترگمان]جدا کردن حقیقت سخت از افسانه ها، یا حقیقت از دروغ دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Schools tend to perpetuate the myth that boys are better at sport than girls.
[ترجمه گوگل]مدارس تمایل دارند این افسانه را تداوم بخشند که پسران در ورزش بهتر از دختران هستند
[ترجمه ترگمان]مدارس تمایل دارند این افسانه را جاودانه کنند که پسران در ورزش بهتر از دختران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a famous Greek myth in which Icarus flew too near to the Sun.
[ترجمه گوگل]یک افسانه یونانی معروف وجود دارد که در آن ایکاروس بیش از حد به خورشید نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]یک افسانه مشهور یونانی وجود دارد که رنگ ها بیش از حد نزدیک خورشید پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We don't believe the myth that racial discrimination was imposed by God.
[ترجمه گوگل]ما این افسانه را باور نداریم که تبعیض نژادی توسط خدا تحمیل شده است
[ترجمه ترگمان]ما این افسانه را باور نمی کنیم که تبعیض نژادی توسط خداوند اعمال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Contrary to popular myth, the majority of accidents are not caused by speeding or drunkenness.
[ترجمه گوگل]بر خلاف افسانه رایج، اکثر تصادفات ناشی از سرعت غیرمجاز یا مستی نیستند
[ترجمه ترگمان]برخلاف افسانه محبوب، اکثر تصادفات با سرعت و مستی ناشی نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At last, a women's magazine to explode the myth that thin equals beautiful.
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک مجله زنانه برای منفجر کردن این افسانه که نازک مساوی زیبا
[ترجمه ترگمان]سرانجام، یک مجله زنان افسانه را منفجر می کند که ظریف برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His exploration of the myth brings insight into the American psyche.
[ترجمه گوگل]کاوش او در اسطوره بینشی به روان آمریکایی می آورد
[ترجمه ترگمان]کاوش او در افسانه، بینش را در ذهن آمریکایی به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I bought into the popular myth that when I got the new car or the next house, I'd finally be happy.
[ترجمه گوگل]من به این افسانه معروف فکر کردم که وقتی ماشین جدید یا خانه بعدی را گرفتم، بالاخره خوشحال خواهم شد
[ترجمه ترگمان]به این افسانه مشهور رسیدم که وقتی ماشین جدید یا خانه بعدی را گرفتم، بالاخره خوشحال شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The myth of male superiority was losing its potency.
[ترجمه گوگل]افسانه برتری مرد در حال از دست دادن قدرت خود بود
[ترجمه ترگمان]افسانه برتری مرد قدرت خود را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was important to dispel the myth that Aids was a gay disease.
[ترجمه گوگل]مهم این بود که این افسانه که ایدز یک بیماری همجنس‌بازی است را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]مهم بود که این افسانه را از بین ببرم که ایدز یک بیماری همجنس گرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The myth that elephants never forget.
[ترجمه معین] افسانه ای که فیل ها هرگز فراموش نمیشوند
|
[ترجمه یه خری] افسانه ای مه فیل ها هیچ وقت فراموش نمی شوند.
|
[ترجمه گوگل]افسانه ای که فیل ها هرگز فراموش نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این افسانه که فیل ها هرگز فراموش نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The battle has become part of national myth.
[ترجمه گوگل]نبرد به بخشی از اسطوره ملی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این نبرد بخشی از افسانه ملی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افسانه (اسم)
tale, fiction, make-believe, fable, romance, figment, legend, myth, mythos, penelope

اسطوره (اسم)
myth

انگلیسی به انگلیسی

• traditional story about supernatural beings or imaginary people that narrates a common belief or explains some natural phenomenon; fable, folk tale; legendary character; commonly held but unsubstantiated belief
a myth is an untrue belief or explanation; used showing disapproval.
a myth is also a story which has been made up in the past to explain natural events or to justify religious beliefs.

پیشنهاد کاربران

افسانه، اسطوره
There are many myths about ancient gods.
افسانه های زیادی درباره خدایان باستانی وجود دارد.
myth 2 ( n ) =sth that many people believe but that doesn't exist or is false, e. g. Contrary to popular myth, women aren't worse drivers than men. mythology 2 ( n )
myth
myth 1 ( n ) ( mɪθ ) =a story from ancient times, especially one that describes the early history of a people, mythological ( adj ) , mythology 1 ( n ) =ancient myths in general
myth
قصه ( با داستان یا رمان تفاوت دارد ) ، حکایت، مَثَل، نَقل.
باور اشتباه - باور غلط
an ancient story or set of stories, especially explaining the early history of a group of people or about natural events and facts
داستان های کهن بویژه درباره تاریخ نخستین گروه هایی از مردم، حوادث و رویدادهای طبیعی و حقایق
...
[مشاهده متن کامل]

اسطوره. با کلمه و معنای legend متفاوت است
The children enjoyed the stories about the gods and goddesses of Greek and Roman myth
The legend of King Arthur and the Knights of the Round Table tells the story of a king who united Britain and fought against Saxon invaders

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/myth?q=myth
در اوستایی mithokht
ی جاهایی افسانه معنی میشه
ی جاهایی اسطوره معنی میشه
اسطوره
داستان ساختگی،
افسانه
Was the notion of ever - deepening romance a myth we had grown up on
. . . اون عشق همیشه عمیق یه خیال/تصور باطل بود و یه افسانه که ما باهاش بزرگ شدیم
هر چیز فوق العاده عالی که نظیرش در جهان نباشد؛ اسطوره؛ به یادماندنی
افسانه
عقاید بیش بها داده شده
1 - افسانه
2 - خرافه ، باور غلط عام
ازحقیقت عاری، غیرِحقیقی، داستانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس