mystifying

جمله های نمونه

1. After ten years her mystifying disappearance was still unexplained.
[ترجمه گوگل]پس از ده سال ناپدید شدن اسرارآمیز او هنوز قابل توضیح نبود
[ترجمه ترگمان]بعد از ده سال ناپدید شدن او هنوز غیرقابل توضیح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I find your attitude a little mystifying, Moira.
[ترجمه گوگل]به نظر من نگرش شما کمی گیج کننده است، مویرا
[ترجمه ترگمان] \"من طرز فکر تو رو پیدا کردم،\" مویرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Snake charming is always fascinating and at times mystifying.
[ترجمه گوگل]جذابیت مار همیشه جذاب و در مواقعی اسرار آمیز است
[ترجمه ترگمان]همیشه مسحور کننده است، همیشه حیرت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thing was shown with mystifying certitude.
[ترجمه گوگل]این موضوع با اطمینان اسرارآمیز نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]آن چیز با اطمینان به او نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And there was the mystifying membership card for the Caravan Club of Great Britain.
[ترجمه گوگل]و کارت عضویت اسرارآمیز برای باشگاه کاروان بریتانیای کبیر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]و یک کارت عضویت عجیب برای باشگاه کاروان بریتانیای کبیر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vague or inexact directions can be mystifying for pupils with poor vision.
[ترجمه گوگل]جهت‌های مبهم یا نادقیق می‌تواند برای دانش‌آموزان با دید ضعیف مبهم‌کننده باشد
[ترجمه ترگمان]مسیرهای نادرست یا نادرست می توانند برای دانش آموزان با دید ضعیف گیج کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Call it atrocious, horrendous, mystifying.
[ترجمه گوگل]آن را فجیع، وحشتناک، اسرارآمیز بنامید
[ترجمه ترگمان] بهش بگو وحشتناک، دهشتناک، مرموز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite a mystifying listlessness of manner, so strange in a girl of fifteen, she charmed him.
[ترجمه گوگل]با وجود بی‌حالی اسرارآمیز، که در یک دختر پانزده ساله بسیار عجیب بود، او را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]با وجود این که دختر پانزده ساله شده بود، او را شیفته خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mystifying deals and decisions suggest that the money trail runs all the way to the Kremlin.
[ترجمه گوگل]معاملات و تصمیمات مبهم نشان می دهد که مسیر پول تا کرملین ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]معاملات ملکی و تصمیم گیری حاکی از آن است که رد پول در تمام طول راه به کرملین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even more mystifying is the assertion that Deloitte welcomes diversity of thought.
[ترجمه گوگل]حتی اسرارآمیزتر این ادعاست که دیلویت از تنوع افکار استقبال می کند
[ترجمه ترگمان]حتی عجیب تر این است که Deloitte از تنوع تفکر استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It struck me that the practice of Thaipusam should not seem that mystifying for anyone who endures a crisis of conscience.
[ترجمه گوگل]برای من جالب بود که تمرین تایپوسام برای کسی که بحران وجدان را تحمل می کند نباید آنقدر رمزآلود به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این عمل of نباید برای کسی که پایداری وجدان را تحمل کند، به نظر نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But after 20 hours of nonstop debugging, Sandstorm's navigational system is still failing in mystifying ways.
[ترجمه گوگل]اما پس از 20 ساعت اشکال‌زدایی بی‌وقفه، سیستم ناوبری Sandstorm همچنان به روش‌های مبهمی از کار می‌افتد
[ترجمه ترگمان]اما بعد از ۲۰ ساعت رفع اشکال زدایی بدون توقف، سیستم ناوبری Sandstorm هنوز به طرز عجیبی در حال خراب شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps a massive unseen object is responsible for Sedna's mystifying orbit, its gravitational influence keeping Sedna fixed in that far-distant portion of space.
[ترجمه گوگل]شاید یک جرم غیبی عظیم مسئول مدار اسرارآمیز سدنا باشد، تأثیر گرانشی آن که سدنا را در آن بخش دوردست از فضا ثابت نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]شاید یک جسم نامرئی عظیم مسیول مدار فریبنده Sedna باشد، تاثیر گرانشی آن Sedna را در آن قسمت دور از فاصله ثابت نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How he came to head wide of an open goal from 4 yards is mystifying.
[ترجمه گوگل]اینکه چگونه او از فاصله 4 یاردی از فاصله 4 یاردی به دروازه باز شد، گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]اینکه چطور سرش به یک هدف باز از ۴ متری رسیده بود، هنوز گیج و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mysterious; inscrutable; hard to understand; difficult to explain; cryptic

پیشنهاد کاربران

حیرت انگیز
رمزآلود، رازآلود
پیچیده، دشوار، بغرنج

بپرس