murderous

/ˈmɜːrdərəs//ˈmɜːdərəs/

معنی: سبع، کشنده، خونین، خون اشام، قاتل وار
معانی دیگر: وحشیانه، شنیع، سبعانه، قادر به یا گناهکار به یا درصدد قتل، جنایت بار، مرگبار، (عامیانه) بسیار دشوار یا ناخوشایند یا خطرناک و غیره

جمله های نمونه

1. a murderous act
عمل وحشیانه

2. a murderous attack
حمله ی به قصد کشت

3. the murderous look of the drunken prisoner
نگاه جنایت بار زندانی مست

4. the final exams were murderous
امتحانات نهایی کشنده بود.

5. I have no idea who this murderous fiend may be.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم این شیطان قاتل ممکن است کی باشد
[ترجمه ترگمان]من هیچ ایده ای ندارم که این شیطان قاتل کیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This murderous lunatic could kill them both without a second thought.
[ترجمه گوگل]این دیوانه قاتل می تواند بدون فکر کردن هر دوی آنها را بکشد
[ترجمه ترگمان]این دیوانه قاتل می توانست هر دو را بدون فکر دوم بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a murderous light in his eyes.
[ترجمه گوگل]نوری قاتل در چشمانش بود
[ترجمه ترگمان]در چشمانش برق مرگباری دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I couldn't withstand the murderous heat.
[ترجمه گوگل]نمی توانستم گرمای مرگبار را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم در برابر گرمای کشنده مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He made a murderous attack on his wife that evening.
[ترجمه گوگل]او عصر همان روز به همسرش حمله کرد
[ترجمه ترگمان]آن شب به همسرش حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a crazy, sexy, murderous relationship Weary entered into with people he eventually beat up.
[ترجمه گوگل]این یک رابطه جنون آمیز، سکسی و مرگبار بود که واری با افرادی که در نهایت کتک می زد وارد شد
[ترجمه ترگمان]این رابطه احمقانه، سکسی و کشنده بود که با کسانی که نهایتا موفق به کتک خوردن می شدند وارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had stopped giving me murderous looks and seemed quite bright-eyed as we got ourselves ready to leave the ship.
[ترجمه گوگل]او از نگاه های قاتلانه به من دست کشیده بود و در حالی که ما خودمان را برای ترک کشتی آماده می کردیم، کاملاً روشن به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که خود را آماده کرده بودیم تا کشتی را ترک کنیم، او دیگر به من نگاه آدمکشی نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He unleashed another murderous war in the 1980s, eliminating more than 800 mobsters until the Corleone clan was dominant.
[ترجمه گوگل]او جنگ مرگبار دیگری را در دهه 1980 به راه انداخت و بیش از 800 اوباش را تا زمانی که قبیله کورلئونه مسلط شد، از بین برد
[ترجمه ترگمان]او یک جنگ مرگبار دیگر را در دهه ۱۹۸۰ رها کرد و بیش از ۸۰۰ mobsters را تا زمانی که قبیله Corleone غالب شد، از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Miranda kicked her dressing table, feeling murderous.
[ترجمه گوگل]میراندا با لگد به میز آرایشش لگد زد که احساس می کرد قاتل است
[ترجمه ترگمان]میراندا به میز آرایش ضربه زد و احساس آدمکشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a murderous gangster.
[ترجمه گوگل]او یک گانگستر قاتل بود
[ترجمه ترگمان] اون یه خلافکار قاتل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She cast a murderous look over his hard male profile.
[ترجمه گوگل]او نگاهی قاتلانه به مشخصات مرد سخت او انداخت
[ترجمه ترگمان]به نیم رخ خشن مرد نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبع (صفت)
fierce, brute, wild, savage, ferocious, atrocious, lupine, murderous, rapacious, truculent

کشنده (صفت)
attractive, fatal, murderous, deadly, mortal, pernicious

خونین (صفت)
sanguinary, sanguineous, murderous, blooded, bloody, gory, internecine, blood-red, slaughterous

خون اشام (صفت)
carnal, sanguinary, bloodthirsty, murderous, blood-minded, tigerish, butcherly, cannibalish, slaughterous

قاتل وار (صفت)
murderous

انگلیسی به انگلیسی

• homicidal, of murder, of slaughter; very unpleasant, troublesome (colloquial)
someone who is murderous is likely to murder someone and may already be guilty of such a crime.
a murderous attack or other action results in the death of many people.

پیشنهاد کاربران

دوستان این کلمه صفت هست و باید به صورت صفت معنی بشه، نه اسم
کاربر ابادیس درست ترجمه کرده.
جانی، جنایتکار
بی رحمانه
Intending or likely to murder; savage

بپرس