multiplicity

/ˌməltəˈplɪsəti//ˌmʌltɪˈplɪsɪti/

معنی: بسیار، کثرت، تعدد
معانی دیگر: چندی، فراوانی، بستایی، تنوع، گوناگونی، چندگانگی، چند بارگی، بسیار گانی، بس گانگی

جمله های نمونه

1. the astonishing multiplicity and variety of flowers
کثرت و تنوع حیرت انگیز گل ها

2. There is a multiplicity of fashion magazines to choose from.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی مجلات مد برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مجلات مد برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This situation can be influenced by a multiplicity of different factors.
[ترجمه گوگل]این وضعیت می تواند تحت تأثیر عوامل متعددی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Humans give names to the multiplicity of existing things in accordance with the rules which govern those things.
[ترجمه گوگل]انسانها بر طبق قواعدی که بر آن چیزها حاکم است، نامهای متعددی را بر آن چیزها می گذارند
[ترجمه ترگمان]انسان ها به تعدد چیزهای موجود مطابق با قوانینی که آن کارها را اداره می کنند، می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Review the multiplicity of language-games in the following examples, and in others: Giving orders, and obeying them.
[ترجمه گوگل]تعدد بازی های زبانی را در مثال های زیر و در موارد دیگر مرور کنید: دستور دادن و اطاعت از آنها
[ترجمه ترگمان]تعدد بازی ها را در مثال های زیر بررسی کنید، و در موارد دیگر: دادن دستور و اطاعت از آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The multiplicity of terms in current use - patient, consumer, customer - imply quite different models.
[ترجمه گوگل]تعدد اصطلاحات در استفاده فعلی - بیمار، مصرف کننده، مشتری - مدل های کاملا متفاوتی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تعدد اصطلاحات در کاربرد فعلی - بیمار، مصرف کننده، مشتری - به مدل های کاملا متفاوتی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It involves a multiplicity of provision, the necessity of cooperation, the discipline of organization and the welcoming of para-professional skills.
[ترجمه گوگل]این شامل تدارکات متعدد، ضرورت همکاری، نظم و انضباط سازمانی و استقبال از مهارت های فراحرفه ای است
[ترجمه ترگمان]این شامل تعدد شرایط، لزوم هم کاری، نظم سازمان و استقبال از مهارت های حرفه ای پارا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is it realistic to talk of a multiplicity of body plans in the Cambrian, far exceeding that of the present day?
[ترجمه گوگل]آیا صحبت از تعدد طرح های بدن در کامبرین که بسیار فراتر از طرح های امروزی است، واقع بینانه است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این واقع گرایانه است که در مورد تعداد زیادی از طرح های بدن در دوره کامبرین، بسیار فراتر از زمان حال حاضر، صحبت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His climbing record lists a multiplicity of outstanding ascents from around the world.
[ترجمه گوگل]رکورد صعود او تعداد زیادی صعود برجسته را از سراسر جهان فهرست می کند
[ترجمه ترگمان]سابقه صعود او تعداد زیادی از صعود برجسته در سراسر جهان را لیست کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is not allowing for the multiplicity of meaning to be found throughout the world.
[ترجمه گوگل]او اجازه نمی دهد که تعدد معنا در سراسر جهان یافت شود
[ترجمه ترگمان]او اجازه نمی دهد که تعدد معانی در سراسر جهان پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of the possible multiplicity of targets for change, it is deceptive to consider this process problem- solving.
[ترجمه گوگل]به دلیل تعدد اهداف احتمالی برای تغییر، این فریبنده است که این فرآیند را حل مشکل در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]به دلیل تعدد ممکن اهداف برای تغییر، این مساله فریبنده است که این مساله را حل مساله را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a great tolerance towards a multiplicity of paradigms, provided those paradigms never challenge the mainstream in any serious way.
[ترجمه گوگل]تساهل زیادی نسبت به چند پارادایم وجود دارد، مشروط بر اینکه این پارادایم ها هرگز جریان اصلی را به هیچ وجه جدی به چالش نکشند
[ترجمه ترگمان]تحمل زیادی نسبت به تعدد پارادایم های وجود دارد، به شرطی که این پارادایم ها هرگز جریان اصلی را به شیوه ای جدی به چالش بکشانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr James says the yardstick was the multiplicity of houses in full running order.
[ترجمه گوگل]آقای جیمز می گوید معیار تعدد خانه ها در نظم کامل بود
[ترجمه ترگمان]آقای جیمز می گوید این معیار تعدد خانه ها به ترتیب اجرا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of our congregations contain a multiplicity of people who react differently to different kinds of musical expression.
[ترجمه گوگل]اکثر اجتماعات ما شامل افراد متعددی هستند که به انواع مختلف بیان موسیقی واکنش متفاوتی نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]اکثر اجتماعات ما شامل تعدد افرادی هستند که به گونه ای متفاوت نسبت به انواع مختلف موسیقی واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسیار (اسم)
multiplicity

کثرت (اسم)
exuberance, intensity, intension, multiplicity

تعدد (اسم)
multiplicity, plurality, pluralism

تخصصی

[شیمی] چندگانگی
[ریاضیات] چند بارگی، مرتبه ی تکرار، تعدد، چندگانگی، تکرر، دفعات تکرار
[آمار] چندبارگی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being multiple; manifold, various; condition of being large in number
a multiplicity of things is a large number or large variety of them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کثرت، کثیر، تکثر
the multiplicity of courses available to language students
در این مثال به معنای ( تعددو تعداد زیاد )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : multiply
✅️ اسم ( noun ) : multiplication / multiplicity / multiple / multiplier
✅️ صفت ( adjective ) : multiple / multiplicative
✅️ قید ( adverb ) : multiplicatively
چندگانگی
فراوانی
تکثر
متعدد
تعدادی کثیر

بپرس