muddleheaded

/ˈmədəlˌhedəd//ˈmədəlˌhedəd/

کودن، خرف، گیج، احمق، اشتباه کار، گیج، شورتی، کودن

جمله های نمونه

1. I like her but she's a bit muddle-headed.
[ترجمه گوگل]من او را دوست دارم، اما او کمی درهم و برهم است
[ترجمه ترگمان]از او خوشم می اید، اما سرش گیج می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The muddle-headed manager is often put over by his employees.
[ترجمه گوگل]مدیر گیج اغلب توسط کارمندانش کنار گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]مدیر گیج و گیج اغلب توسط کارمندان خود تحویل داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, there are points when the Xuejianing muddleheaded, especially do not like my drama.
[ترجمه گوگل]با این حال، نقاط زمانی که Xuejianing درهم و برهم، به خصوص درام من را دوست ندارد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، نکاتی وجود دارد که \"Xuejianing muddleheaded\"، به ویژه، از درام من خوششان نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Muddleheaded I suddenly reaped a love.
[ترجمه گوگل]سرگردان ناگهان عشقی درو کردم
[ترجمه ترگمان]من ناگهان عاشق او شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Muddleheaded, m waiting for arrival of the dawn in the darkness.
[ترجمه گوگل]سر درگم، منتظر رسیدن سحر در تاریکی هستم
[ترجمه ترگمان]Muddleheaded، من منتظر ورود سپیده دم در تاریکی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many women, the first time muddleheaded, did not understand that what oneself does want?
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان، اولین باری که سرگردان بودند، متوجه نشدند که خودشان چه می خواهند؟
[ترجمه ترگمان]زنان بسیاری، برای اولین بار، درک نمی کردند که انسان چه می خواهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Muddleheaded went to a restaurant for a few years and attendant.
[ترجمه گوگل]Muddleheaded برای چند سال به یک رستوران رفت و خدمتکار
[ترجمه ترگمان]Muddleheaded برای چند سال و سرپرست به یک رستوران رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In my opinion, you are muddleheaded enough.
[ترجمه گوگل]به نظر من شما به اندازه کافی گیج هستید
[ترجمه ترگمان]به عقیده من شما به اندازه کافی بزرگ هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Originally " muddleheaded did not leave " the male walks into face-lifting hospital, began male face-lifting period.
[ترجمه گوگل]در اصل "مدل سر را ترک نکرد" مرد به بیمارستان لیفتینگ صورت می رود، دوره لیفتینگ صورت مرد آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در اصل \"muddleheaded\" از راه رفتن مرد به بیمارستان رو به رو نشده، دوره زمانی بلند کردن مرد را آغاز نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such conversation assures even if the most muddleheaded husband, also won't meet of bad idea.
[ترجمه گوگل]چنین مکالمه‌ای تضمین می‌کند که حتی اگر سردرگم‌ترین شوهر نیز ایده بدی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]چنین مکالمه ای حتی اگر the شوهر نیز با ایده بد مواجه نشود تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Curiously, the able, the clever, and the ambitious and haughty are at the same time the most cowardly and muddleheaded, lacking in the courage and depth and subtlety of the humorists.
[ترجمه گوگل]عجیب است که توانا، باهوش، و جاه طلب و مغرور در عین حال ترسوترین و آشفته ترین هستند و فاقد شجاعت و عمق و ظرافت طنزپردازان هستند
[ترجمه ترگمان]غریب، توانا، جاه طلب، و جاه طلب، در عین حال the و muddleheaded، که فاقد شهامت و عمق و دقت of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " The beatings of who he is, he said, " muddleheaded, and it was not clear how soon up.
[ترجمه گوگل]او گفت: «کتک خوردن او که هست» درهم و برهم بود و معلوم نبود چه زود
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" کتک زدن این مرد چه کسی است، و هنوز مشخص نیست که چه چیزی به زودی از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accordingly, "He basically is in the university in dawdle, muddleheaded, missed a lot of opportunities, turn for instance professional, double long " .
[ترجمه گوگل]بر این اساس، "او اساساً در دانشگاه در حال بی‌حوصلگی است، درهم و برهم است، فرصت‌های زیادی را از دست می‌دهد، به عنوان مثال حرفه‌ای، دوبرابر طولانی"
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، \"او اساسا در دانشگاه سرگردان است و dawdle، muddleheaded، فرصت های زیادی را از دست داده است، به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many patients simply did not know that the folk prescription, the proven prescription the medicine composition, uses muddleheaded, incurs the disaster unavoidably.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران به سادگی نمی‌دانستند که نسخه‌های مردمی، نسخه‌ای که ترکیب دارو را به اثبات رسانده‌اند، از سرگردانی استفاده می‌کنند، و به‌طور اجتناب‌ناپذیر فاجعه را متحمل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران به سادگی نمی دانند که تجویز مردم، تجویز ثابت دارو، که از muddleheaded استفاده می کند، به طور اجتناب ناپذیری منجر به این فاجعه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confused, bewildered
muddled, confused, disorganized; inept, clumsy
if you are muddle-headed, you are confused or incapable of thinking clearly about something.

پیشنهاد کاربران

بپرس