mounting

/ˈmaʊntɪŋ//ˈmaʊntɪŋ/

معنی: اسباب، ارایش، پایه
معانی دیگر: عمل سوار کردن یا شدن، نگین دار، سوار شدن یا کردن

جمله های نمونه

1. mounting costs
هزینه های فزاینده

2. a bird mounting from the sea
پرنده ای که از دریا به بالا می رود

3. our profits are mounting
سود ما در حال تزاید است.

4. Pressure is mounting on the government to change the law.
[ترجمه نیازعلی شمس] فشار روی کابینه برای برگرداندن ( تغییر ) این آیین نامه رو به افزایش است.
|
[ترجمه گوگل]فشار بر دولت برای تغییر قانون بیشتر شده است
[ترجمه ترگمان]فشار بر روی دولت برای تغییر قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is mounting tension along the border.
[ترجمه استاد داراب] تنش کششی در امتداد مرز گوشه وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]تنش در امتداد مرز افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تنشی در امتداد مرز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked in horror at the mounting pile of letters on her desk.
[ترجمه گوگل]او با وحشت به انبوهی از نامه ها روی میزش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با وحشت به توده کاغذهای روی میزش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The library has a policy of mounting changing exhibitions.
[ترجمه گوگل]کتابخانه سیاستی برای برپایی نمایشگاه های متحول دارد
[ترجمه ترگمان]کتابخانه دارای سیاست برگزاری نمایشگاه ها در حال تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mounting sales augur a profitable year.
[ترجمه گوگل]افزایش فروش سالی پر سود را رقم می زند
[ترجمه ترگمان]فروش بالا رفتن از فروش یک سال سود آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mounting debts doomed the factory to closure.
[ترجمه گوگل]بدهی های فزاینده کارخانه را محکوم به تعطیلی کرد
[ترجمه ترگمان]افزایش بدهی ها کارخانه را محکوم به بسته شدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mounting legal costs quickly gobbled up their savings.
[ترجمه گوگل]افزایش هزینه های حقوقی به سرعت پس انداز آنها را از بین برد
[ترجمه ترگمان]هزینه های قانونی رو به افزایش به سرعت پس انداز خود را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Concern is mounting over the fate of the lost expedition.
[ترجمه گوگل]نگرانی در مورد سرنوشت اکسپدیشن گمشده در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]نگرانی در مورد سرنوشت این هیات از دست رفته در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Faced with mounting debts, the decision to call it a day was inevitable.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با بدهی های فزاینده، تصمیم برای نامیدن آن یک روز اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]با مواجه شدن با بدهی های رو به افزایش، تصمیم برای تماس با آن یک روز اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bank is worried about mounting inflationary pressures.
[ترجمه گوگل]این بانک نگران افزایش فشارهای تورمی است
[ترجمه ترگمان]بانک نگران افزایش فشار تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Faced with a mounting burden of debt, he sold off the company.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با بار فزاینده بدهی، او شرکت را فروخت
[ترجمه ترگمان]او که بار سنگینی بر دوش داشت، شرکت را فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Social problems in modern society are mounting.
[ترجمه گوگل]مشکلات اجتماعی در جامعه مدرن در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]مشکلات اجتماعی در جامعه مدرن رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

تخصصی

[سینما] استقرار / نصب - تدوین
[برق و الکترونیک] نصب، مونتاژ
[صنعت] سوار کردن، مونتاژ کردن، نصب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• something that acts as a mount; setting, foundation; raising; pedestal, base; riding; placement; installation, insertion of new hardware (computers)
growing, becoming stronger, gradually strengthening

پیشنهاد کاربران

gradually increasing
صفت/ به تدریج در حال افزایش
mounting anxiety/excitement
mounting debts
“We are seeing mounting evidence that Israel appears to be rendering large parts of Gaza unlivable, ” said Nadia Hardman, a refugee rights expert at Human Rights Watch.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mounting
جفت گیری هم میشه
توی حیوونا
مونتاژ کردن
gradually increasing�رو به افزایش�
There was mounting pressure on him to resign
فشار فزاینده روی او بود برای استعفا دادن
بالا رونده، زیاد شونده، مثلا حس
افزایش پیدا کردن
تهیه
به کرسی نشاندن
روز افزون
فزاینده یا درحال افزایش ( مثل تورم فزاینده، خشونت فزاینده و . . . )
تدارک دیدن، به روی صحنه آوردن یا بردن ( اثر هنری مثل تئاتر، موسیقی و. . . )
She's mounted a theatrical production in the central theatre Hall او یک اثر درخور تماشا را در سالن مرکزی تئاتر به روی صحنه آورده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس