motor vehicle

/ˈmoʊtəˈviːhɪkl̩//ˈməʊtəˈviːɪkl̩/

معنی: وسیله نقلیه موتوری
معانی دیگر: وسیله ی نقلیه ی موتوری، ترابر موتوری (اتومبیل و اتوبوس و غیره)، خودرو

جمله های نمونه

1. The tail exhaust pipe of the motor vehicle emitted poisonous smoke.
[ترجمه گوگل]لوله اگزوز دم خودرو دود سمی متصاعد می کرد
[ترجمه ترگمان]لوله اگزوز وسیله نقلیه دود سمی منتشر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The detection rate for motor vehicle theft that year was just 7 per cent.
[ترجمه گوگل]نرخ کشف سرقت وسایل نقلیه موتوری در آن سال تنها 7 درصد بود
[ترجمه ترگمان]نرخ تشخیص وسایل نقلیه موتوری در آن سال تنها ۷ درصد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The judge also prohibited the Motor Vehicle Administration from recalling the specialty tags.
[ترجمه گوگل]قاضی همچنین اداره وسایل نقلیه موتوری را از فراخوانی برچسب های تخصصی منع کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی همچنین اداره وسیله نقلیه حرکتی را از یادآوری برچسب های تخصصی منع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This point means that where a motor vehicle is required to be fitted with wipers it must also have washers.
[ترجمه گوگل]این نکته به این معنی است که در جایی که یک وسیله نقلیه موتوری نیاز به نصب برف پاک کن دارد، باید واشر نیز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این نقطه به این معنی است که در جایی که یک وسیله نقلیه مورد نیاز است باید با برف پاک کن متناسب باشد، باید ماشین لباسشویی نیز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many criteria are used to determine motor vehicle insurance premiums.
[ترجمه گوگل]معیارهای زیادی برای تعیین حق بیمه وسایل نقلیه موتوری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از بسیاری از معیارها برای تعیین حق بیمه وسایل نقلیه موتوری استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sat back in the motor vehicle as the Doctor noticeably increased the speed of the journey.
[ترجمه گوگل]در حالی که دکتر به طرز محسوسی سرعت سفر را افزایش داد، او در وسیله نقلیه موتوری نشست
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دکتر به طور قابل توجهی سرعت سفر را افزایش داد، او در اتومبیل موتور نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Proof that the motor vehicle required a test certificate is often overlooked.
[ترجمه گوگل]اثبات اینکه وسیله نقلیه موتوری نیاز به گواهی آزمایشی دارد اغلب نادیده گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]اثبات اینکه وسیله نقلیه موتوری به یک گواهی آزمون نیاز دارد اغلب نادیده گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A mileometer reading on a motor vehicle is a trade description within the Act.
[ترجمه گوگل]قرائت کیلومتر روی یک وسیله نقلیه موتوری یک شرح تجارت در قانون است
[ترجمه ترگمان]خواندن mileometer روی وسیله نقلیه موتوری توضیح تجاری در این قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Has he had any discussions with motor vehicle insurers?
[ترجمه گوگل]آیا او با بیمه گذاران وسایل نقلیه موتوری بحثی داشته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او در مورد وسایل نقلیه با وسایل نقلیه موتوری بوده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The motor vehicle insurance plays a very important role in the business forming of the property insurance company of our country.
[ترجمه گوگل]بیمه وسایل نقلیه موتوری نقش بسیار مهمی در شکل گیری کسب و کار شرکت بیمه اموال کشورمان دارد
[ترجمه ترگمان]بیمه وسیله نقلیه موتوری نقش بسیار مهمی در شکل گیری کسب وکار شرکت بیمه دارایی کشور ما ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article uses the inductive method to analyze motor vehicle insurance data of a certain city.
[ترجمه گوگل]این مقاله از روش استقرایی برای تجزیه و تحلیل داده های بیمه وسایل نقلیه موتوری یک شهر خاص استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله از روش استقرایی برای تجزیه و تحلیل داده های اتومبیل خودرو در یک شهر خاص استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For example, motor vehicle finance can be packaged with motor vehicle insurance.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تامین مالی وسایل نقلیه موتوری را می توان با بیمه وسایل نقلیه موتوری بسته بندی کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، تامین مالی وسیله نقلیه موتوری را می توان با بیمه وسیله نقلیه موتوری بسته بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition to driving a motor vehicle and driving license C
[ترجمه گوگل]علاوه بر رانندگی وسیله نقلیه موتوری و گواهینامه رانندگی ج
[ترجمه ترگمان]علاوه بر رانندگی یک وسیله نقلیه موتوری و رانندگی با مجوز C
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fee rate reform of motor vehicle insurance from 2003 indicated a milestone in the course of motor vehicle insurance development.
[ترجمه گوگل]اصلاح نرخ کارمزد بیمه وسایل نقلیه موتوری از سال 2003 نشان دهنده نقطه عطفی در مسیر توسعه بیمه وسایل نقلیه موتوری است
[ترجمه ترگمان]اصلاح نرخ هزینه بیمه وسیله نقلیه از سال ۲۰۰۳ به یک نقطه عطف در روند توسعه بیمه خودرو اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیله نقلیه موتوری (اسم)
motor vehicle

تخصصی

[عمران و معماری] وسیله نقلیه موتوری

انگلیسی به انگلیسی

• vehicle powered by a motor

پیشنهاد کاربران

بپرس