monitoring

/ˈmɑːnətərɪŋ//ˈmɒnɪtərɪŋ/

معنی: دیدهبانی
معانی دیگر: دیده بانی

جمله های نمونه

1. radar stations are monitoring all our heavy bombers
ایستگاه های رادار همه ی بمب افکن های سنگین ما را کنترل می کنند.

2. How is the new monitoring procedure working out?
[ترجمه گوگل]روش نظارت جدید چگونه کار می کند؟
[ترجمه ترگمان]روند نظارت جدید چگونه کار می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She undertook the arduous task of monitoring the elections.
[ترجمه گوگل]او وظیفه سخت نظارت بر انتخابات را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]او وظیفه شاق نظارت بر انتخابات را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The problem was discovered during routine monitoring.
[ترجمه گوگل]این مشکل در طول نظارت معمول کشف شد
[ترجمه ترگمان]این مشکل در حین نظارت روتین به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need a better system for monitoring what is going on.
[ترجمه گوگل]ما به یک سیستم بهتر برای نظارت بر آنچه در جریان است نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به یک سیستم بهتر برای نظارت بر آنچه ادامه دارد نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A UN team is monitoring the development of the peace process.
[ترجمه گوگل]یک تیم سازمان ملل در حال نظارت بر توسعه روند صلح است
[ترجمه ترگمان]یک تیم سازمان ملل بر توسعه روند صلح نظارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Peter Murray is in London and has been monitoring reports out of Monrovia.
[ترجمه گوگل]پیتر موری در لندن است و گزارش های خارج از مونروویا را زیر نظر دارد
[ترجمه ترگمان]پیتر موری در لندن است و گزارش هایی از مونروویا در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is a problem that requires constant monitoring.
[ترجمه گوگل]مشکلی است که نیاز به نظارت مداوم دارد
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل است که مستلزم نظارت مداوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How much upset will the new monitoring procedures cause?
[ترجمه گوگل]رویه‌های نظارتی جدید چقدر ناراحتی ایجاد می‌کند؟
[ترجمه ترگمان]روند نظارت جدید چقدر واژگون خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The monitoring system allows recognition of pollution hot spots.
[ترجمه گوگل]سیستم مانیتورینگ امکان شناسایی نقاط داغ آلودگی را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم پایش اجازه به رسمیت شناختن نقاط داغ آلودگی را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The UN would play a major role in monitoring a ceasefire.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل نقش مهمی در نظارت بر آتش بس ایفا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل در نظارت بر آتش بس نقش مهمی ایفا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government is monitoring the situation very closely .
[ترجمه گوگل]دولت از نزدیک اوضاع را زیر نظر دارد
[ترجمه ترگمان]دولت بر وضعیت بسیار نزدیک نظارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have been monitoring the enemy's radio broadcasts to try to find out their secret plans.
[ترجمه گوگل]ما برنامه‌های رادیویی دشمن را زیر نظر گرفته‌ایم تا از نقشه‌های مخفیانه آنها مطلع شویم
[ترجمه ترگمان]ما برنامه های رادیویی دشمن را زیر نظر گرفته ایم تا برنامه های مخفی خود را بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were monitoring the upper air to collect evidence of atomic explosions.
[ترجمه گوگل]آنها هوای فوقانی را زیر نظر داشتند تا شواهدی از انفجارهای اتمی جمع آوری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال نظارت بر هوای بالا برای جمع آوری شواهد انفجار اتمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They are monitoring the movement of animals in and out of the country.
[ترجمه گوگل]آنها رفت و آمد حیوانات را در داخل و خارج از کشور زیر نظر دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال نظارت بر حرکت حیوانات در داخل و خارج از کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیده بانی (اسم)
monitoring

تخصصی

[عمران و معماری] بررسی - کنترل - نشان دهی - نظارت
[برق و الکترونیک] نظارت - نظارت و نمایش استفاده کردن از دستگاه نظارت یا نمایشگر .
[زمین شناسی] رفتار سنجی (ژئوتکنیک)، مراقبت، پایش، نظارت
[بهداشت] پایش
[صنعت] بررسی، پیگیری، پایش
[ریاضیات] اصلاح کننده، هدایت کننده، پیگیری، نظارت، کنترل، دقت، تنظیم، مراقبت
[معدن] رفتارسنجی (نگهداری)
[آب و خاک] پایش، رفتار سنجی

انگلیسی به انگلیسی

• supervision; surveillance; scanning; guarding, watching

پیشنهاد کاربران

پایش، استراق سمع
I live alone in the bank lounge for2 months
نمایشگری, رصدگری
monitoring ( رمزشناسی )
واژه مصوب: پایش
تعریف: نظارت بر محیط یا صحنه یا دستگاه ازطریق نمایشگر
تحت نظارت بودن
تحت نظر داشتن
پایش گری
رصد، پایش
رصد
پایش، کنترل، نظارت، رصد
ردیابی
نظارت
بررسی

کنترل کردن
نمایشگری
بررسی
دیدزنی ، پایشگری ، زیر نظر گیری
پایش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس