monarch

/ˈmɑːˌnɑːrk//ˈmɒnək/

معنی: فرمانده، خسرو، فرمانروای مطلق، خدیو، پادشاه، سلطان، شهریار، مرد کلاهدار
معانی دیگر: شاه، سرآمد، پیشگام، سالار، حکمران یگانه ی کشور، تک سالار، امیر، (زیست شناسی) تک سالاره، تک آغازه، تک خاستگاهه، ملکه

جمله های نمونه

1. the monarch of beauty and attractiveness
خسرو حسن و دلبری

2. a limited monarch
پادشاه مشروطه

3. the british monarch reigns but does not rule
پادشاه انگلیس سلطنت می کند ولی حکومت نمی کند.

4. There are few modern nations which are governed by monarchs.
[ترجمه گوگل]کشورهای مدرن کمی هستند که توسط پادشاهان اداره می شوند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از ملت های مدرن هستند که توسط پادشاهان اداره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The monarchs of ancient Rome considered themselves descendants of the gods.
[ترجمه گوگل]پادشاهان روم باستان خود را از نسل خدایان می دانستند
[ترجمه ترگمان]پادشاهان روم باستان خود را نوادگان خدایان می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Men sometimes believe that they are monarchs in their own homes.
[ترجمه گوگل]مردان گاهی اوقات بر این باورند که در خانه خود پادشاه هستند
[ترجمه ترگمان]مردان گاه بر این باورند که در خانه های خود پادشاهان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The monarch retains largely formal duties.
[ترجمه گوگل]پادشاه تا حد زیادی وظایف رسمی خود را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه وظایف رسمی خود را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had the ear of the monarch.
[ترجمه گوگل]او گوش پادشاه را داشت
[ترجمه ترگمان]گوش پادشاه را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The monarch looks to the archbishop for spiritual direction.
[ترجمه گوگل]پادشاه برای هدایت معنوی به اسقف اعظم نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه به طرف اسقف اعظم برای جهت روحانی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The monarch is formally subordinate to Parliament.
[ترجمه گوگل]پادشاه رسماً تابع پارلمان است
[ترجمه ترگمان]پادشاه رسما تابع پارلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Those right-wing people who most honour their monarch see no reason for any apology.
[ترجمه گوگل]آن دسته از راست گرایان که بیشتر به پادشاه خود احترام می گذارند دلیلی برای عذرخواهی نمی بینند
[ترجمه ترگمان]کسانی که با افتخار پادشاه شان احترام می گذارند هیچ دلیلی برای عذرخواهی نخواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a strong and greedy monarch who pursued a course of military aggrandizement from the beginning of his reign.
[ترجمه گوگل]او پادشاهی نیرومند و حریص بود که از آغاز سلطنت خود به دنبال تعالی نظامی بود
[ترجمه ترگمان]وی یک پادشاه نیرومند و حریص بود که دوره حکومت خود را از آغاز فرمان روایی خویش دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The monarch had the power to dissolve parliament.
[ترجمه گوگل]پادشاه قدرت انحلال پارلمان را داشت
[ترجمه ترگمان]پادشاه قدرت منحل کردن پارلمان را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A monarch has the prerogative of pardoning criminals.
[ترجمه گوگل]یک پادشاه حق عفو مجرمان را دارد
[ترجمه ترگمان]سلطان حق عفو جنایتکاران را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That he satisfied so impatient and fastidious a monarch for so long says much for his efficiency and sensitivity.
[ترجمه گوگل]این که او پادشاهی اینقدر بی حوصله و سخت کوش را برای مدت طولانی راضی کرد، گویای کارایی و حساسیت اوست
[ترجمه ترگمان]که او آن قدر ناشکیبا و مشکل پسند است که پادشاه را برای مدت طولانی به خاطر کارایی و حساسیت خود بسیار محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The child's father is the reigning monarch.
[ترجمه گوگل]پدر کودک پادشاه حاکم است
[ترجمه ترگمان]پدر این کودک پادشاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Take one example, the role played by the monarch.
[ترجمه گوگل]یک مثال را در نظر بگیرید، نقشی که پادشاه بازی می کند
[ترجمه ترگمان]یک نمونه، نقشی که پادشاه ایفا می کند را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Norodom Sihanouk is now king, as a constitutional monarch.
[ترجمه گوگل]نورودوم سیهانوک اکنون به عنوان یک پادشاه مشروطه پادشاه است
[ترجمه ترگمان]Norodom Sihanouk در حال حاضر پادشاه است، به عنوان یک پادشاه مشروطه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرمانده (اسم)
admiral, commander, chief, leader, commandant, prefect, commander-in-chief, monarch

خسرو (اسم)
czar, emperor, tzar, king, monarch, shah, sultan

فرمانروای مطلق (اسم)
monarch, dictator

خدیو (اسم)
lord, overlord, monarch, khedive

پادشاه (اسم)
sovereign, king, monarch, shah, potentate, rex, sovran

سلطان (اسم)
sovereign, king, monarch, sultan, potentate

شهریار (اسم)
sovereign, king, monarch, sovran

مرد کلاه دار (اسم)
monarch

انگلیسی به انگلیسی

• hereditary sovereign, sole ruler, king, queen; orange and black migratory butterfly (zoology)
a monarch is a king or queen who reigns over a country.

پیشنهاد کاربران

monarch ( n ) ( mɑnərk ) =a person who rules a country, for example a king or a queen, e. g. Britain's head of state is a constitutional monarch. monarchical ( adj ) ( məˈnɑrkɪkl )
monarch
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : monarch / monarchy / monarchist
صفت ( adjective ) : monarchical / monarchist
قید ( adverb ) : _
شهریارک ( پرنده ای از تیره Monarchidae )
monarch ( باستان شناسی )
واژه مصوب: پادشاه
تعریف: فردی که بر یک پادشاهی حکومت می کند
( علاوه بر معانی ذکر شده ) نفر اول
پادشاه
فرمانروا
Emperor
King
Queen
Rex
a person who rules a country, for example a king or a queen ( ibid )
حاکم
( کسی که جایگاه یا قدرت ) برتر ( را دارد )
cotton, monarch of the textile world
The bout was fought to determine who would be the monarch of the ring.
پروانه مونارک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس