moisture

/ˌmɔɪst͡ʃər//ˈmoɪst͡ʃə/

معنی: رطوبت، نم
معانی دیگر: تری، خیسی، باران، آب

جمله های نمونه

1. moisture from the rain rotted the carpets
رطوبت باران باعث پوسیدگی فرش ها شد.

2. moisture in the air screen out some of the sun's heat
رطوبت هوا مقداری از حرارت خورشید را می گیرد.

3. superabundant moisture
رطوبت زیاد

4. sensitive to moisture
آسیب پذیر در رطوبت

5. the surplus moisture will sweat out
رطوبت زائد بیرون خواهد تراوید.

6. he squeezed the moisture out of the blanket
او آب پتو را چلاند.

7. to drink up moisture
رطوبت به خود کشیدن (یا گرفتن)

8. a paint that repels moisture
رنگی که رطوبت در آن اثر ندارد

9. we haven't received enough moisture this year
امسال به اندازه ی کافی بارندگی نداشته ایم.

10. a special pump sucks the moisture from the cloth
تلمبه ویژه رطوبت پارچه را می کشد.

11. a fabric that is impervious to moisture
پارچه ای که در برابر رطوبت نفوذ ناپذیر است

12. protect the contents of the can from extraneous moisture
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

13. the swell in the back of the book is from moisture
باد کردگی عطف کتاب از رطوبت است.

14. Plants absorb carbon dioxide from the air and moisture from the soil.
[ترجمه گوگل]گیاهان دی اکسید کربن را از هوا و رطوبت را از خاک جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان دی اکسید کربن را از هوا و رطوبت خاک جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Humidity means the amount of moisture in the air.
[ترجمه زهرا سلطانی] رطوبت به معنای مقدار نم در هواست
|
[ترجمه afsaneh Esmaeilzade] شرجی بودن به مهنی مقدار رطوبت در هواست
|
[ترجمه گوگل]منظور از رطوبت، میزان رطوبت موجود در هوا است
[ترجمه ترگمان]رطوبت به معنی مقدار رطوبت در هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Moisture is drawn to the surface of the fabric so that it evaporates.
[ترجمه گوگل]رطوبت به سطح پارچه کشیده می شود تا تبخیر شود
[ترجمه ترگمان]رطوبت به سطح پارچه جذب می شود تا تبخیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The umbrella dripped moisture.
[ترجمه afsaneh Esmaeilzade] چتر نم دار شده بود
|
[ترجمه گوگل]چتر رطوبت را چکید
[ترجمه ترگمان]چتر آب می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The desert air contains hardly any moisture.
[ترجمه afsaneh Esmaeilzade] هوای بیابان هیچ رطوبتی ندارد
|
[ترجمه گوگل]هوای بیابان به سختی رطوبت دارد
[ترجمه ترگمان]هوای صحرا به سختی رطوبت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Plants suck moisture from the earth.
[ترجمه گوگل]گیاهان رطوبت را از زمین می مکند
[ترجمه ترگمان]گیاهان از زمین مرطوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Beads of moisture perspired through the porous walls of the clay jug.
[ترجمه گوگل]دانه های رطوبت از دیواره های متخلخل کوزه سفالی عرق می کرد
[ترجمه ترگمان]Beads از رطوبت از میان دیواره های منفذ کوزه گلی عرق می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رطوبت (اسم)
damp, wet, spit, moisture, humidity, dampness

نم (اسم)
weep, moisture, humidity, dampness

تخصصی

[شیمی] نم، رطوبت، ترى، خیسی
[عمران و معماری] رطوبت - نم
[صنایع غذایی] رطوبت، نم
[مهندسی گاز] رطوبت، نم
[زمین شناسی] نمناکی،رطوبت آب موجود در جو یا زمین، شامل آب موجود در خاک
[نساجی] رطوبت موجود - نم - تری - رطوبت
[پلیمر] رطوبت، نم
[آب و خاک] رطوبت، نم

انگلیسی به انگلیسی

• dampness, humidity; wetness
moisture is tiny drops of water that are present somewhere.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : moisten / moisturize
اسم ( noun ) : moistness / moisture / moisturizer
صفت ( adjective ) : moist
قید ( adverb ) : _
مثال :
Moisture has been detected. Unplug the charger and wait until both the charger and USB port are dry
رطوبت یافت شده. گوشی رو از شارژ بکشید تا شارژر و پورت usb خشک بشن
همون Humidity هست به معنی رطوبت
تلفظ : مُیس چِر
?? What is the percentage of moisture : رطوبت چند درصده
Humidity of the air : رطوبت هوا
Moist هم یک صفته به معنی مرطوب
Humidity بیشتر در رابطه با هوا بکار میره مثل رطوبت هوا. Moisture بیشتر به رطوبت های دیگه میگن. مثل رطوبت موجود در اسفنج و غیره. ولی در نهایت هر دو میشن رطوبت
...
[مشاهده متن کامل]

مرطوب کننده
رطوبت
بخار

بپرس