modification

/ˌmɑːdəfəˈkeɪʃn̩//ˌmɒdɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تعدیل، اصلاح، تصرف، پیرایش، تغییر و تبدیل
معانی دیگر: میان سان سازی، دگرش، میانسانی، تغییر شکل جزیی، کم دگردیسی، جرح و تعدیل کم، نتیجه ی تغییر شکل جزئی، کاهش ناچیز، کم کاهش، تعدیل معنی، چم دگرش، (زیست شناسی: دگرگونی اندام یا سازواره در اثر محیط که موروثی نمی شود) دگرش اندام

جمله های نمونه

1. the shape of the new car is a modification of last year's
شکل اتومبیل جدید با مختصر تعدیل،همان شکل پارسال است.

2. some of those archaic laws were in need of modification
برخی از آن قوانین کهنه نیاز به تعدیل داشتند.

3. I intend no modification of my hope. . . expressed personal wish that all men everywhere could be free.
[ترجمه گوگل]من قصد هیچ تغییری در امیدم ندارم ابراز آرزوی شخصی کرد که همه انسانها در همه جا بتوانند آزاد باشند
[ترجمه ترگمان]من هیچ گونه تغییری در امید خود ندارم و آرزوی شخصی خود را ابراز می دارم که همه مردم در همه جا آزاد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Considerable modification of the existing system is needed.
[ترجمه گوگل]اصلاح قابل توجهی در سیستم موجود مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]اصلاح قابل توجهی از سیستم موجود مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Skinner was the psychologist who popularized behavior modification.
[ترجمه گوگل]اسکینر روانشناسی بود که اصلاح رفتار را رایج کرد
[ترجمه ترگمان]اسکینر یک روان شناس بود که رفتار رفتار را رواج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The design of the spacecraft is undergoing extensive modification.
[ترجمه گوگل]طراحی فضاپیما در حال دستخوش تغییرات گسترده است
[ترجمه ترگمان]طراحی فضاپیما در حال انجام اصلاحات گسترده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Strangely, and almost coinciding with this modification to weight reduction, I found myself in a lack-of-petrol situation.
[ترجمه گوگل]به طرز عجیبی و تقریباً همزمان با این اصلاح کاهش وزن، خودم را در وضعیت کمبود بنزین دیدم
[ترجمه ترگمان]به طور عجیبی، و تقریبا همزمان با این تغییر در کاهش وزن، من خود را در وضعیت کمبود بنزین یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instead, descent with modification uncovers the biography hidden in every sentence and reconstructs the past of those who speak them.
[ترجمه گوگل]در عوض، نزول با اصلاح، زندگی‌نامه پنهان در هر جمله را آشکار می‌کند و گذشته کسانی را که آنها را به زبان می‌آورند بازسازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]در عوض، نزول با اصلاح، زندگینامه پنهان شده در هر جمله را آشکار می سازد و گذشته کسانی را که آن ها را صحبت می کنند، بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first modification requires that a reorder point be established that allows for delivery lead times.
[ترجمه گوگل]اولین تغییر مستلزم آن است که یک نقطه سفارش مجدد ایجاد شود که امکان زمان تحویل را فراهم کند
[ترجمه ترگمان]اولین اصلاح نیازمند این است که یک نقطه مرجع ایجاد شود که اجازه تحویل بار را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Trampling Another source of modification to bone that begins soon after death is dispersal and breakage by trampling.
[ترجمه گوگل]لگدمال کردن یکی دیگر از منابع اصلاح استخوان که بلافاصله پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی توسط لگدمال کردن است
[ترجمه ترگمان]Trampling منبع دیگر اصلاح استخوان که به زودی پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی با لگد زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead, they have evolved through descent with modification.
[ترجمه گوگل]در عوض، آنها از طریق نزول با اصلاح تکامل یافته اند
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن ها از طریق نزول با تغییر تکامل یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The outlook for pharmacist initiation and modification of drug therapy.
[ترجمه گوگل]چشم انداز شروع و اصلاح دارودرمانی توسط داروساز
[ترجمه ترگمان]چشم انداز تولید دارو و اصلاح درمان دارویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Behavioural techniques Most treatment programmes include behavioural modification techniques, making the patient's access to pleasurable activities contingent on weight gain.
[ترجمه گوگل]تکنیک های رفتاری اکثر برنامه های درمانی شامل تکنیک های اصلاح رفتار هستند که دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش را منوط به افزایش وزن می کند
[ترجمه ترگمان]تکنیک های رفتاری رفتاری اغلب شامل روش های اصلاح رفتاری، ایجاد دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش برای افزایش وزن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The term behavior modification is misleading because it refers to a specific technique among many techniques.
[ترجمه گوگل]اصطلاح اصلاح رفتار گمراه کننده است زیرا به یک تکنیک خاص در میان بسیاری از تکنیک ها اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]اصطلاح تغییر رفتار گمراه کننده است، زیرا به یک تکنیک خاص در میان بسیاری از تکنیک ها اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعدیل (اسم)
adjustment, settlement, regulation, modification, balancing, damping

اصلاح (اسم)
adjustment, reconciliation, modification, repair, correction, amendment, shaving, betterment, rectification, reparation, atonement, revision, reformation, regeneration, emendation, renovation

تصرف (اسم)
inhabitancy, possession, modification, change, seizing, tenure, occupation, seizure, occupancy

پیرایش (اسم)
modification, ornamentation, trimming

تغییر و تبدیل (اسم)
modification, turnover

تخصصی

[شیمی] اصلاح، تغییر، تغییر شکل بلوری
[عمران و معماری] اصلاح - تعدیل
[زمین شناسی] اصلاح، بهبود- بهینه سازی
[ریاضیات] تغییر، تغییر شکل، تعدیل، اصلاح، پیرایش
[آمار] تعدیل

انگلیسی به انگلیسی

• change, adjustment, agreement; adaptation; restriction; qualification (grammar); moderation; process of being modified

پیشنهاد کاربران

بهترین ترجمه برای modification در مفهوم زبانشناختی، "دگرش" هست
اصلاحیه
دست کاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : modify
✅️ اسم ( noun ) : modification / modifier
✅️ صفت ( adjective ) : modifiable
✅️ قید ( adverb ) : _
در اصطلاح تخصصی حسابداری درارتباط با نوع اظهارنظر حسابرس میباشد.
یعنی به معنای مشروط است.
Opinion modification یعنی اظهار تظر مشروط
Opinion unmodification یعنی اظهارنظر مقبول
یه فرق با تغییرchangeداره. تو فلسفه یعنی این تغییریااصلاح از ان نوع نیست که بدی های قبلی رو نداشته باشه، بلکه چیزهای خوب به آن اضافه شده، ضمن داشتن اون بدیهای سابق. مثلا نیچه توی نیهیلیسم میگه انسان مدرن مدیفای شده انسان قدیمیه، نه چنج شده آن. نقل ازکتاب انسانی بسیارانسانی:
...
[مشاهده متن کامل]

Human beings are composites of passions and desires that have been inherited from the past and�modified� in the present. There is no way to get beyond these desires and passions, no way to escape into a realm of transcendental freedom or non - egoistic action.

modification ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تغییر
تعریف: دگرگون شدن یک صورت زبانی
در مورد ماشین آلات و تجهیزات به معنی به روز رسانی است .
تغیر شکل
اصلاح
Modification of the engine to run on lead - free fuel is fairly simple
اصلاح
تغییر
اصلاح
در علوم زیستی به معنای تمایز
در گرامر به معنای تعریف، مشخص کردن
تغییر - اصلاح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس