modal

/ˈmoʊdl̩//ˈməʊdl̩/

معنی: کیفیتی، چونی
معانی دیگر: (دستور زبان) وجهی، وجه نما، وابسته به شیوه یا روال یا سبک، آرنگی، وابسته به حالت یا روحیه یا وجه، (موسیقی) جازمودال، موسیقی مودال، (منطق) وابسته به مقولات وضعی، (فلسفه) شکل و حالت (در برابر: substance)، مقید

جمله های نمونه

1. a modal auxiliary
فعل کمکی وجه نما

2. Modal verbs generally take the bare infinitive.
[ترجمه گوگل]افعال معین عموماً مصدر خالی را می گیرند
[ترجمه ترگمان]modal افعال معمولا the را برمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In addition to studies using the modal composition of a sediment, other provenance determinations can be made from individual quartz grains.
[ترجمه گوگل]علاوه بر مطالعات با استفاده از ترکیب مودال یک رسوب، تعیین منشأ دیگری را می توان از دانه های کوارتز جداگانه انجام داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر مطالعات، با استفاده از ترکیب مودال یک رسوب، سایر تصمیم های تجاری می تواند از دانه های منفرد کوارتز تشکیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The expression of modal meanings can take quite a different form in each language.
[ترجمه گوگل]بیان معانی مودال در هر زبان می تواند شکل کاملاً متفاوتی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بیان معانی مودال می تواند شکل متفاوتی را در هر زبان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Complex fluctuations in the sedimentation rates and modal proportions are possible.
[ترجمه گوگل]نوسانات پیچیده در نرخ رسوب و نسبت های مدال ممکن است
[ترجمه ترگمان]نوسانات پیچیده در سرعت ته نشینی و نسبت های مودال، امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the second place, the modal meaning is derivable from the canonical lexical meaning but not the other way round.
[ترجمه گوگل]در وهله دوم، معنای وجهی از معنای لغوی متعارف قابل استنتاج است اما برعکس نیست
[ترجمه ترگمان]در مکان دوم، مفهوم مودال از مفهوم واژگانی استاندارد جدا شده است، اما نه به روش دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The different modal authorship numbers could explain why this was not seen.
[ترجمه گوگل]اعداد مختلف تالیف مودال می تواند توضیح دهد که چرا این مورد دیده نشد
[ترجمه ترگمان]اعداد مختلف نویسندگی ممکن است توضیح دهند که چرا این مساله دیده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In general, the same clothing was used underneath - Rhoval/Modal thermals and Polartec 200 fleece.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، لباس های مشابه زیر استفاده می شد - ترمال های Rhoval/Modal و پشم گوسفند Polartec 200
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، همان لباس زیر لایه Rhoval \/ Modal thermals و Polartec ۲۰۰ fleece مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No sign of grammar here: no interrogative forms, modal verbs, question tags; no sentence at all.
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه ای از دستور زبان در اینجا وجود ندارد: بدون اشکال استفهامی، افعال معین، برچسب های سوال اصلا جمله ای نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانه ای از دستور زبان در اینجا وجود ندارد: هیچ گونه interrogative، افعال معین، برچسب ها سوال، و هیچ جمله ای وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The use of dare as a modal auxiliary follows the same pattern as need.
[ترجمه گوگل]استفاده از dare به عنوان یک وسیله کمکی مدال از همان الگوی نیاز پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از جرات به عنوان یک کمکی معین، همان الگوی مورد نیاز را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Modal composition and provenance studies can therefore only be partially accurate in many siliciclastic formations.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مطالعات منشأ و ترکیب مودال در بسیاری از سازندهای سیلیسی آواری تا حدی می تواند دقیق باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین ترکیب Modal و provenance می تواند تا حدودی در بسیاری از اشکال زیستی نسبتا دقیق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. LMS training for experimental modal analysis and noise measurement technology.
[ترجمه گوگل]آموزش LMS برای آنالیز مودال تجربی و فناوری اندازه گیری نویز
[ترجمه ترگمان]گوش به زنگ برای آنالیز مودال تجربی و تکنولوژی اندازه گیری نویز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The multi - modal carriage document may either be assignable or non - assignable as required by the consignor.
[ترجمه گوگل]سند حمل چند وجهی ممکن است بر حسب نیاز فرستنده، قابل واگذاری یا غیرقابل واگذاری باشد
[ترجمه ترگمان]سند carriage multi ممکن است either یا غیر assignable باشد که توسط the مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Every time an application puts up a modal dialog box, it goes into an idle waiting state, doing no work while the user struggles with the dialog. This should never happen.
[ترجمه گوگل]هر بار که یک برنامه یک کادر محاوره‌ای مدال قرار می‌دهد، به حالت انتظار بی‌کار می‌رود، در حالی که کاربر با گفتگو مشکل دارد، کاری انجام نمی‌دهد این هرگز نباید اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]هر زمان که یک برنامه یک دیالوگ باکس معین را ایجاد می کند، در حالت انتظار بی کار قرار می گیرد، و در حالی که کاربر با این محاوره دست و پنجه نرم می کند، هیچ کاری انجام نمی دهد این هرگز اتفاق نخواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The principle of piezoelectric modal sensor is introduced and the formulas of calculating modal respondence by measured piezoelectric outputs are gained.
[ترجمه گوگل]اصل سنسور مودال پیزوالکتریک معرفی شده و فرمول های محاسبه پاسخ مودال توسط خروجی های پیزوالکتریک اندازه گیری شده به دست می آید
[ترجمه ترگمان]اصل حسگر پیزوالکتریک معرفی می شود و فرمول محاسبه respondence modal با خروجی های اندازه گیری شده به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیفیتی (صفت)
modal, postural

چونی (صفت)
modal, qualitative

انگلیسی به انگلیسی

• of form, of manner; pertaining to mood (grammar); pertaining to mode, in a key other than major or minor (music)
in grammar, a modal or a modal verb is a word such as `can' or `would' which is used in a verbal group and which expresses ideas such as possibility, intention, or necessity.

پیشنهاد کاربران

دوستان توجه داشته باشید که بعد از این نوع افعال ( . . . should, could ) ، شکل ساده ی فعل می اید:
you could take ✅
this might take some minutes✅
جهت مند ( جهت مند )
دستور زبان:حالت
modal system در موسیقی به معنای نظام دستگاهی موسیقی است.
modal ( موسیقی )
واژه مصوب: مقامی
تعریف: مربوط به مقام یا ویژگی های مقام
وضعی
فعل ناقص مثل can, may, must, should و. . .
معمولا در دستور زبان بهشون میگیم افعال کمکی
( که شامل این افعال است: can, could , be able to , shall , should , may , might , must. Would , will , have to )
CROSS MODAL ( CROSS SENSORY ) چند حسی
ر. ک پاورقی ص۵۸ مبانی علوم اعصاب شناختی خرازی
( دستور زبان ) فعل وجهی - نمودی - نمودین - حالتی
مقید، متوسط
can could may should shall might
وجه نما
مد ( در آمار )
تسلسلی ( در ریاضی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس