mobility

/moʊˈbɪlɪti//məʊˈbɪlɪti/

معنی: پویایی، تحرک، جنبایی
معانی دیگر: جنبش، سیلان، روانی

جمله های نمونه

1. The cavalry is much superior in mobility to the infantry.
[ترجمه گوگل]سواره نظام از نظر تحرک بسیار برتر از پیاده نظام است
[ترجمه ترگمان] سواره نظام در حرکت پیاده نظام خیلی برتری داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She has limited mobility in her arms.
[ترجمه ماه منیر] او تحرک زیادی در بازویش دارد
|
[ترجمه صدرا زادایمانی] آن دختر ( او ) تحرک محدودی در بازوانش ( دستانش ) دارد. ( محدودیت حرکت در مفصل شانه )
|
[ترجمه گوگل]او تحرک محدودی در بازوهایش دارد
[ترجمه ترگمان]او تحرک محدودی در آغوش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some neck injuries cause total loss of mobility below the point of injury.
[ترجمه گوگل]برخی از آسیب های گردن باعث از دست دادن کامل تحرک در زیر نقطه آسیب می شود
[ترجمه ترگمان]برخی آسیب های گردن باعث از دست رفتن کلی تحرک در پایین نقطه آسیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Education was the key to upward social mobility.
[ترجمه گوگل]آموزش کلید تحرک اجتماعی رو به بالا بود
[ترجمه ترگمان]تحصیل کلید تحرک اجتماعی رو به بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is greater mobility of labour between jobs and areas.
[ترجمه گوگل]تحرک بیشتر نیروی کار بین مشاغل و مناطق وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تحرک و تحرک بیشتری بین مشاغل و مناطق وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mobility is very important in guerrilla warfare.
[ترجمه گوگل]تحرک در جنگ چریکی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]تحرک در جنگ چریکی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It improves the strength and mobility of joints.
[ترجمه گوگل]استحکام و تحرک مفاصل را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]آن قدرت و تحرک مفاصل را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An electric wheelchair has given her greater mobility.
[ترجمه گوگل]ویلچر برقی به او تحرک بیشتری بخشیده است
[ترجمه ترگمان]یک ویلچیر الکتریکی تحرک بیشتری به او داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I prefer the mobility of a hand-held camera.
[ترجمه گوگل]من تحرک یک دوربین دستی را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من تحرک یک دوربین دستی را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A thigh injury increasingly hindered her mobility.
[ترجمه گوگل]آسیب دیدگی ران به طور فزاینده ای مانع از تحرک او می شد
[ترجمه ترگمان]آسیب رانش ران به طور فزاینده ای مانع حرکت او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recent years have witnessed a growing social mobility.
[ترجمه گوگل]سال های اخیر شاهد تحرک اجتماعی فزاینده ای بوده است
[ترجمه ترگمان]سال های اخیر شاهد تحرک اجتماعی رو به رشد بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two cars gave them the freedom and mobility to go their separate ways.
[ترجمه گوگل]دو ماشین به آنها آزادی و تحرک را می داد تا راه خود را جدا کنند
[ترجمه ترگمان]دو ماشین به آن ها آزادی و تحرک دادند تا به روش های جداگانه ای بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a new mobility aid designed to help blind people cover rough terrain.
[ترجمه گوگل]این یک کمک حرکتی جدید است که برای کمک به افراد نابینا در پوشش زمین های ناهموار طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این یک کمک حرکتی جدید است که برای کمک به افراد نابینا طراحی شده است تا زمین ناهموار را پوشش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The degree of mobility in modern economies generally precludes local communities from exerting effective sanctions on anything.
[ترجمه گوگل]میزان تحرک در اقتصادهای مدرن عموماً جوامع محلی را از اعمال تحریم های مؤثر بر هر چیزی باز می دارد
[ترجمه ترگمان]میزان تحرک در اقتصادهای مدرن به طور کلی مانع از اعمال تحریم های موثر بر هر چیزی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پویایی (اسم)
dynamism, mobility

تحرک (اسم)
stimulus, locomotion, mobility, volubility

جنبایی (اسم)
mobility

تخصصی

[شیمی] جنبایى، تحرک، پویایى
[عمران و معماری] جابجایی
[برق و الکترونیک] قابلیت تحرک - قابلیت تحرک سرعت ذره باردار در پاسخ به میدان الکتریکی اعمال شده واحد آن cm2/v است .
[نساجی] حرکت ذره - حرکت ذره ای
[ریاضیات] پویایی، تحرک
[معدن] قابلیت تحرک (ژئوشیمی)

انگلیسی به انگلیسی

• movability; ability to move; portability; agility; ability to change

پیشنهاد کاربران

تحرک، پویایی
mobility "توانایی حرکت آزادانه" است.
اگر یک آسیب در بسکتبال باعث از دست دادن تحرک در زانوی شما شود، به این معنی است که نمی توانید آن را به خوبی حرکت دهید. mobility اغلب به این اشاره دارد که آیا می توانید قسمت آسیب دیده بدن را حرکت دهید یا نه، مانند مفصل، اما می تواند به طور کلی حرکت movement را نیز توصیف کند.
...
[مشاهده متن کامل]

خدمات ارتباطی آنلاین
social mobility
Social mobility refers to change in a person's socio - economic situation, either in relation to their parents ( inter - generational mobility ) or throughout their lifetime ( intra - generational mobility ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اینجا نمیشه گفت حمل ونقل اجتماعی ، تغییر در وضعیت اجتماعی - اقتصادی
intra - generational mobility: a change in social position that occurs during a person's life
تغییر موقعیت اجتماعی که در طول زندگی فرد
inter - genertional mobility:
any change in the status of family members between generations. This change can be either achieving a higher social status than the previous generation or dropping to a lower social status than the previous generation
هر گونه تغییر در وضعیت اعضای خانواده بین نسل ها
یعنی از نسل قبل چه به جایگاه بالایی برسی و چه به جایگاه پایین تر

حرکت پذیری
تحرّک
قابلیت حرکت
تحرّک پذیری
روان بودن
جنبش
جابجایی پذیری
قابلیت نقل مکان
قوه و قابلیت تحرّک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : mobilize
✅️ اسم ( noun ) : mobility / mobilization / mobile
✅️ صفت ( adjective ) : mobile
✅️ قید ( adverb ) : _
تحولات
روند
تغییر پذیری
mobility ( فیزیک )
واژه مصوب: تحرک 1
تعریف: ← تحرک رانشی
موبیلیته ( Mobility ) معیاری از توانایی و سرعت حرکت الکترون های آزاد است.
قابلیت تحرک
قابلیت تحرک
قابلیت جابه جایی - تحرک
سیستم حمل و نقل هوشمند
معنی دیگر : انگاره ذهنی ( حمل و نقل )
تحرک
Geographic mobility
در علم امار به معنی ارزیابی مهاجرت جمعیت انسانی یا میزان انتقال کالا از جایی به جای دیگر
جابجاپذیری ، جابجایی پذیری ، جنبش پذیری ، تحرک پذیری
قابلیت تحرک
فعال بودن ، پر جنب و جوش
حمل و نقل، جابجایی
موقعیت
geographic mobility: موقعیت جغرافیایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس