mistake for

پیشنهاد کاربران

The doctor mistook the symptoms for blood poisoning.
پزشک علائم را با مسمومیت خون اشتباه گرفت.
mistake s. th for s. th : اشتباه گرفتن یه چیز با چیز دیگه_اشتباه گرفتن چیزی با چیزی. . . . . . . . مثال: mistake their mental problems for physical ones : اشتباه گرفتن مشکلات ذهنی شون با مشکلات فیزیکی شون
اشتباه گرفتن چیزی با چیز دیگر mistake sth for sth
کسی را به جای کسی اشتباه گرفتن
عوضی گرفتن ( جای )
عوضی گرفتن جای

بپرس