misjudgement

جمله های نمونه

1. Many accidents were due to pilot misjudgement.
[ترجمه نغمه خلیلی] بسیاری از تصادفات ناشی از محاسبات غلط ( در مسیر ) خلبانها هست.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از تصادفات به دلیل قضاوت نادرست خلبان بوده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تصادفات مربوط به misjudgement خلبان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The CQC said it was a "misjudgement" that Mr Bryan's concerns had not been investigated.
[ترجمه گوگل]CQC گفت که این یک "قضاوت اشتباه" است که نگرانی های آقای برایان بررسی نشده است
[ترجمه ترگمان]The گفت که این یک \"misjudgement\" است که نگرانی های آقای برایان بررسی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any underestimation, overestimation or misjudgement will have negative effects on preschool education and children's development.
[ترجمه گوگل]هرگونه دست کم گرفتن، بیش از حد یا قضاوت نادرست تأثیرات منفی بر آموزش پیش دبستانی و رشد کودکان خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هر برآورد کم، بیش از حد تخمین زده شده، تاثیرات منفی بر آموزش پیش دبستانی و رشد کودکان خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was about the only misjudgement he made all summer.
[ترجمه گوگل]این درباره تنها قضاوت نادرستی بود که در تمام تابستان انجام داد
[ترجمه ترگمان]اون تنها چیزی بود که کل تابستون ازش ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But their misjudgement came to rebound on them badly.
[ترجمه گوگل]اما قضاوت نادرست آنها به شدت به آنها بازگشت
[ترجمه ترگمان]اما misjudgement آن ها را بد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Consider it the album's only misjudgement.
[ترجمه گوگل]آن را تنها قضاوت نادرست آلبوم در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]این آلبوم را فقط misjudgement آلبوم در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He accused the government of a serious foreign policy misjudgement.
[ترجمه گوگل]او دولت را به یک سوء قضاوت جدی در سیاست خارجی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او دولت را به یک سیاست خارجی جدی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their decision to sell the house was a disastrous misjudgement.
[ترجمه گوگل]تصمیم آنها برای فروش خانه یک قضاوت نادرست فاجعه بار بود
[ترجمه ترگمان]تصمیم آن ها برای فروش خانه فاجعه باری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government was forced to find a face-saving formula to cover its misjudgement.
[ترجمه گوگل]دولت مجبور شد برای پوشاندن قضاوت نادرست خود، فرمولی برای حفظ چهره بیابد
[ترجمه ترگمان]دولت مجبور شد یک فرمول پس انداز برای پوشش misjudgement پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She must face up to facts: her original project of family co-operation had fallen through because of her misjudgement.
[ترجمه گوگل]او باید با حقایق روبرو شود: پروژه اولیه همکاری خانوادگی او به دلیل قضاوت نادرست او شکست خورده بود
[ترجمه ترگمان]او باید با حقایق روبرو شود: پروژه اصلی او درباره هم کاری خانوادگی به خاطر of از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tried and trusted method of getting batsmen out is to bowl in the channel just outside off stump and wait for a misjudgement.
[ترجمه گوگل]روش آزموده شده و قابل اعتماد برای بیرون آوردن batsmen ها این است که در کانالی بیرون از کنده کاسه ای بزنید و منتظر قضاوت نادرست باشید
[ترجمه ترگمان]روش امتحان شده و مورد اعتماد برای گرفتن توپ زنان این است که درست بیرون از درخت قرار بگیرند و منتظر misjudgement بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This method avoids the small dynamic range in global thresholding and misjudgement caused by fixed divided regions in adaptive thresholding.
[ترجمه گوگل]این روش از محدوده دینامیکی کوچک در آستانه جهانی و قضاوت نادرست ناشی از مناطق تقسیم شده ثابت در آستانه تطبیقی ​​جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]این روش از محدوده دینامیکی کوچک در آستانه گذاری جهانی و misjudgement ناشی از مناطق تقسیم شده در آستانه آستانه وفقی جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a misjudgement is the forming of an incorrect idea or opinion about someone or something, especially when you then make a wrong decision as a result.

پیشنهاد کاربران

برآورد یا تخمین اشتباه
اشتباه یا قضاوت نادرستی که منجر به تصمیم گیری غلط گردد.
ناعادلانه

بپرس