miscreant

/ˈmɪskriənt//ˈmɪskrɪənt/

معنی: پست، خبیی، خونی، بدعت گذار، خدا نشناس، خدا نشناس، بی وجدان، رافضی، بی دین، خبیی، خراب
معانی دیگر: رذل، بدجنس، بداندیش، بدخواه، ادم پست، ادم خدا نشناس، شخص بی دین، خبیک

جمله های نمونه

1. We need tougher penalties to discourage miscreants.
[ترجمه گوگل]ما به مجازات‌های سخت‌تر برای دلسردی بدخواهان نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به مجازات های سخت تر برای دلسرد کردن اشرار نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I ordered the miscreants to let me out.
[ترجمه گوگل]به اشرار دستور دادم مرا بیرون بگذارند
[ترجمه ترگمان]من به اشرار دستور دادم که مرا آزاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Are the miscreants aware that they are guilty of trespass and criminal damage?
[ترجمه حسین کتابدار] آیا مجرمان میدانند مرتکب جرم ورود غیر قانونی و ایجاد خسارت جدی هستند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا اشرار از اینکه مرتکب تخلف و خسارت مجرمانه شده اند، آگاه هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا اشرار آگاه هستند که آن ها در مورد ورود غیر قانونی و غیر قانونی مقصر هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And so the miscreants trooped back home to Bean Street, perhaps to bandage the wounds of their neighbourly dispute.
[ترجمه گوگل]و بدين ترتيب، اشرار به خانه برگشتند، به خيابان بين، شايد براي پانسمان كردن زخم هاي اختلاف همسايه خود
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب اشرار به خانه بین خیابان لوبیا باز می گشتند، و شاید هم برای مرهمی که بر سر نزاع خود می گذاشتند به خیابان لوبیا باز می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In spite of their best efforts, the miscreants returned fishless.
[ترجمه گوگل]اشرار علیرغم تمام تلاششان بدون ماهی برگشتند
[ترجمه ترگمان]اشرار علی رغم تلاش های خود، fishless را پس دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sibling miscreants were in the grasp of the relentless and merciless Jack Clarke.
[ترجمه گوگل]خواهر و برادر شرور در چنگ جک کلارک بی رحم و بی رحم بودند
[ترجمه ترگمان]اشرار sibling در چنگال جک کلارک بی رحم و بی رحم قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The days of a judge telling a miscreant to join the Army or go to jail are over.
[ترجمه گوگل]روزهایی که قاضی به یک بدجنس می‌گوید به ارتش بپیوندید یا به زندان بروید، تمام شده است
[ترجمه ترگمان]روزهایی که قاضی به a بگوید که به ارتش بپیوندند یا به زندان بروند به پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fugitive is pursued, caught and Punished for some miscreant act.
[ترجمه گوگل]فراری تحت تعقیب قرار می گیرد، دستگیر می شود و به دلیل اعمال ناشایست مجازات می شود
[ترجمه ترگمان]فراری آن را تعقیب می کند و به دنبال یک نمایش بی وجدان می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A pirate and smuggler, Baba was an obnoxious miscreant with a penchant for fisticuffs.
[ترجمه گوگل]بابا که یک دزد دریایی و قاچاقچی بود، یک شرور نفرت انگیز بود که میل زیادی به مشت زدن داشت
[ترجمه ترگمان]یک دزد دریایی و قاچاقچی، بابا یک آدم نفرت انگیز و نفرت انگیز بود که میل داشت با مشت و لگد به مشت و لگد بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The beak-nosed pot-bellied miscreant had a habit of breaking into a nerve-wracking cackle whenever the mood struck his flighty little brain.
[ترجمه گوگل]شرور شکم گلدانی دماغ منقاری عادت داشت هر زمان که این حال و هوا به مغز کوچک و هولناکش ضربه می‌زد، کاکلی اعصاب خردکن را بشکند
[ترجمه ترگمان]وقتی که خلق و خوی flighty مغزش را به هم می زد عادت داشت into را درهم بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These were certainly on the mind of one miscreant as he broke into a home in Lanzhou, a city in northwest China, in May of 20
[ترجمه گوگل]اینها مطمئناً در ذهن یک بدکار بود که در ماه مه 20 به خانه ای در لانژو، شهری در شمال غربی چین نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]در ماه مه در home، شهری در شمال غربی چین، که در ماه مه در شمال غرب چین به خانه ای در Lanzhou، شهری در شمال غربی چین، تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of course, there is the occasional miscreant standing in front of the classroom who encourages student failure as a backhanded compliment to his self-declared high standards.
[ترجمه گوگل]البته، گاه و بی گاه افراد بدجنسی جلوی کلاس ایستاده اند که شکست دانش آموز را به عنوان تمجیدی از استانداردهای بالای خود اعلام کرده تشویق می کنند
[ترجمه ترگمان]البته گاهی اوقات مجرمانی وجود دارند که در مقابل کلاس حضور دارند و عدم موفقیت دانش آموز را به عنوان یک تعریف backhanded از استانداردهای بالای خود اعلام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is no obvious means to force a miscreant out, since euro membership is designed to be irrevocable.
[ترجمه گوگل]هیچ وسیله آشکاری برای مجبور کردن افراد نابکار وجود ندارد، زیرا عضویت در یورو غیرقابل برگشت طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ روش آشکاری برای بروز a وجود ندارد، زیرا عضویت یورو به گونه ای طراحی شده است که برگشت ناپذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Local people demanded that the District Magistrate apprehend the miscreants.
[ترجمه گوگل]مردم محلی خواستار دستگیری اشرار از سوی قاضی منطقه شدند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی درخواست کردند که دادرس پلیس این اشرار را دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پست (اسم)
post, point, mail, miscreant

خبیی (اسم)
miscreant

خونی (اسم)
fiend, killer, murderer, cutthroat, villain, cannibal, miscreant, misdoer

بدعت گذار (اسم)
heretic, miscreant, innovator

خدا نشناس (اسم)
miscreant

خدا نشناس (صفت)
ungodly, miscreant, impious

بی وجدان (صفت)
miscreant, unconscionable

رافضی (صفت)
heretic, miscreant

بی دین (صفت)
ungodly, miscreant, impious, irreligious

خبیی (صفت)
abominable, devilish, evil, hellish, malicious, mischievous, miscreant

خراب (صفت)
desolate, bad, spoiled, rotten, ill, ruined, devastated, impaired, ruinous, miscreant, depraved, rotten-hearted, tumble-down, wasted

انگلیسی به انگلیسی

• rascal, villain; one who holds a false or unorthodox religious belief

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe a person who behaves badly or engages in immoral or unethical actions. It is often used to convey a sense of moral judgment or disapproval.
برای توصیف فردی به کار می رود که بد رفتار می کند یا دست به اعمال غیر اخلاقی یا غیر متعارف می زند. اغلب برای انتقال حس قضاوت اخلاقی یا عدم تایید استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

For example, a teacher might scold a student by saying, “Stop acting like a miscreant and pay attention. ”
In a newspaper editorial, a writer might criticize a public figure by writing, “The miscreant politician has repeatedly betrayed the public’s trust. ”
A frustrated coworker might complain, “I can’t believe that miscreant stole my lunch from the office fridge. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-perpetrator/
شرور
Miscreant ( s ) اشرار
خلافکار
بزهکار
شرور
قانون شکن
Good for nothing
A person who breaks the law

در انگلیسی هندی:
دزد. راهزن
خطاکار
بدکردار

بپرس