misspend

/ˌmɪsˈspend//ˌmɪsˈspend/

معنی: تلف کردن، برباد دادن، ناروا خرج کردن
معانی دیگر: ولخرجی کردن، به طور ناشایسته خرج کردن، حرام کردن، هدر دادن، اتلاف قانون ـ فقه : تلف کردن

جمله های نمونه

1. His lack of qualifications was taken as a sign of a misspent youth.
[ترجمه گوگل]فقدان صلاحیت های او به عنوان نشانه ای از جوانی از دست رفته در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]عدم صلاحیت او به عنوان نشانه ای از جوانی به هدر رفته در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We must stop public money being misspent in this way.
[ترجمه گوگل]ما باید از هدر رفتن بی رویه پول عمومی در این راه جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از این راه پول جمع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Much of the money was grossly misspent.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پول ها به طرز فاحشی خرج شد
[ترجمه ترگمان]قسمت اعظم پول هدر رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Being a good pool player is usually a sign of a misspent youth.
[ترجمه گوگل]یک بازیکن خوب استخر بودن معمولاً نشانه جوانی از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]اینکه یک بازیگر خوب استخر است معمولا نشانه جوانی به هدر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The first volume is the author's account of his misspent youth in the bars of Dublin.
[ترجمه گوگل]جلد اول روایت نویسنده از دوران جوانی اش در بارهای دوبلین است
[ترجمه ترگمان]اولین جلد شرحی است که نویسنده از جوانی به هدر رفته اش در سالن های دوبلین می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He joked that being good at cards was the sign of a misspent youth .
[ترجمه گوگل]او به شوخی گفت که خوب بودن در کارت نشانه جوانی از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]او به شوخی گفت که خوب بودن در بازی نشانه جوانی به هدر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's now paying the penalty for his misspent youth.
[ترجمه گوگل]او اکنون دارد جریمه دوران جوانی اش را می پردازد
[ترجمه ترگمان]حالا به خاطر جوانی به هدر رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The state alcohol and drug abuse agency was put into conservatorship last year after state officials discovered that money had been misspent.
[ترجمه گوگل]آژانس دولتی سوء مصرف الکل و مواد مخدر سال گذشته پس از اینکه مقامات ایالتی متوجه شدند که پول به اشتباه خرج شده است، تحت مراقبت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سال گذشته پس از اینکه مقامات دولتی کشف کردند که این پول به هدر رفته است، اداره مصرف مواد مخدر و مواد مخدر تحت کفالت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two probes were merged as evidence of misspent funds mounted.
[ترجمه گوگل]این دو کاوشگر به عنوان شواهدی مبنی بر تخصیص بودجه نادرست ادغام شدند
[ترجمه ترگمان]این دو جستجوگر به عنوان مدرک مربوط به هدر رفتن سرمایه مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Peter O'Toole's happiest hour as the Soho scribe looking back on a mis-spent life.
[ترجمه گوگل]شادترین ساعت پیتر اوتول در نقش کاتب سوهو که به زندگی اشتباه سپری شده نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]پیتر او شادترین ساعتی است که the سوهو بر میگرده به یک زندگی mis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trying to make up for his misspent youth.
[ترجمه گوگل]تلاش برای جبران جوانی از دست رفته اش
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد به هدر رفته اش را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their business manager misspent millions of the couple's money.
[ترجمه گوگل]مدیر تجارت آنها میلیون ها پول این زوج را به اشتباه خرج کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر کسبوکار آن ها میلیون ها پول این زوج را به هدر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Carey admitted misspending company funds.
[ترجمه گوگل]کری اعتراف کرد که سرمایه های شرکت را نادرست خرج کرده است
[ترجمه ترگمان]کری به شرکت misspending در این شرکت اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can scarcely regret your misspent youth while still misspending it.
[ترجمه گوگل]به سختی می توانید حسرت دوران جوانی را که از دست داده اید در حالی که هنوز آن را به اشتباه خرج می کنید، بکنید
[ترجمه ترگمان]از جوانی که به هدر داده ای پشیمان نخواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And I get the feeling that he considers the great part of his own life misspend.
[ترجمه گوگل]و من این احساس را دارم که او بخش بزرگی از زندگی خود را هدر داده است
[ترجمه ترگمان]و من احساس می کنم که او بخش بزرگی از زندگی خودش را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلف کردن (فعل)
lose, depredate, squander, fritter away, misspend

برباد دادن (فعل)
squander, misspend

ناروا خرج کردن (فعل)
misspend

انگلیسی به انگلیسی

• spend improperly, waste, squander
if you say that someone has misspent time or money, you mean that they have wasted it or not used it properly.

پیشنهاد کاربران

بپرس