miniature

/ˈmɪniəˌt͡ʃʊr//ˈmɪnɪt͡ʃə/

معنی: سرلوحه، مینیاتور، نقاشی با تذهیب، کوچک، کوتاه
معانی دیگر: (از هر چیز) نسخه ی بسیار ریز، ماکت، ریز رو گیر، ریزمونه، (در اصل - به ویژه در نسخه های خطی قرون وسطی) تصویر کوچک، حروف مذهب، تذهیب، متن آرایی، زرنگاری، (به ویژه اگر روی استخوان یا عاج یا پوست باشد) مینیاتور، ریزفرتور، هنر مینیاتورسازی، ریزفرتورسازی

جمله های نمونه

1. a miniature camera
دوربین عکاسی بسیار کوچک

2. in miniature
به مقیاس کم،به میزان کم،به صورت بسیار ریز

3. The young boy wanted a miniature sports car for his birthday.
[ترجمه گوگل]پسر جوان برای تولدش یک ماشین اسپرت مینیاتوری می خواست
[ترجمه ترگمان]پسر جوان برای تولدش یک اتومبیل اسپرت کوچک می خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Instead of buying a massive dog, Teddy got a miniature poodle.
[ترجمه گوگل]تدی به جای خرید یک سگ بزرگ، یک سگ پودل مینیاتوری گرفت
[ترجمه ترگمان]به جای خرید یه سگ گنده تدی یه سگ کوچولو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were seeking a miniature model of the bulky chess set.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال یک مدل مینیاتوری از ست شطرنج بزرگ بودیم
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال یک مدل مینیاتوری از مجموعه بزرگ شطرنج بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A day is a miniature of eternity.
[ترجمه گوگل]یک روز مینیاتوری از ابدیت است
[ترجمه ترگمان]یک روز، یک روز کوچک از ابدیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some parents dress their children like miniature adults.
[ترجمه گوگل]برخی از والدین به کودکان خود مانند بزرگسالان مینیاتوری لباس می پوشند
[ترجمه ترگمان]برخی والدین کودکان خود را مانند بزرگسالان کوچک لباس می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The child was playing with his miniature train.
[ترجمه گوگل]کودک در حال بازی با قطار مینیاتوری خود بود
[ترجمه ترگمان]بچه با قطار کوچکش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked like a miniature version of his handsome and elegant big brother.
[ترجمه گوگل]او شبیه یک نسخه مینیاتوری از برادر بزرگ خوش تیپ و زیبایش بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او یک نسخه کوچک از برادر زیبایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's giving a party in miniature on his birthday.
[ترجمه گوگل]او در روز تولدش یک مهمانی مینیاتوری برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]اون داره تو روز تولدش به یه مهمونی میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A miniature railway runs around the park.
[ترجمه گوگل]یک راه آهن مینیاتوری در اطراف پارک می گذرد
[ترجمه ترگمان]یک قطار مینیاتوری دور پارک می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The art of Biblical miniature painting has a history of a thousand years.
[ترجمه گوگل]هنر نقاشی مینیاتور کتاب مقدس سابقه ای هزار ساله دارد
[ترجمه ترگمان]هنر نقاشی مینیاتور کتاب مقدس، سابقه ای از هزار سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I bought some miniature furniture for my niece's dolls' house.
[ترجمه گوگل]برای خانه عروسک خواهرزاده ام مبلمان مینیاتوری خریدم
[ترجمه ترگمان]من یه سری مبلمان کوچیک برای خونه niece خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He looked like a miniature version of his father.
[ترجمه گوگل]او شبیه نسخه مینیاتوری پدرش به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]شبیه یک نسخه کوچک از پدرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is just like her mother in miniature.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً مانند مادرش در مینیاتور است
[ترجمه ترگمان]درست شبیه مادرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I have a detailed miniature of the Titanic.
[ترجمه گوگل]من یک مینیاتور دقیق از تایتانیک دارم
[ترجمه ترگمان]من یک تصویر دقیق از تایتانیک دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This miniature TV is the latest technological marvel from Japan.
[ترجمه گوگل]این تلویزیون مینیاتوری جدیدترین شگفتی فناوری ژاپن است
[ترجمه ترگمان]این تلویزیون کوچک آخرین شگفتی تکنولوژیکی از ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Games are real life in miniature.
[ترجمه گوگل]بازی ها زندگی واقعی در مینیاتور هستند
[ترجمه ترگمان]بازی ها واقعا زندگی واقعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The hotel offers miniature golf and other activities for children.
[ترجمه گوگل]این هتل گلف مینیاتوری و فعالیت های دیگر را برای کودکان ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این هتل فعالیت های گلف و فعالیت های دیگر برای کودکان را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرلوحه (اسم)
headpiece, front page, miniature, epigraph, frontispiece, title page

مینیاتور (اسم)
miniature

نقاشی با تذهیب (اسم)
miniature

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

تخصصی

[سینما] ماکت / مدل - ماکت [نمونه کوچک ] - موضوع بسیار کوچک و ظریف
[برق و الکترونیک] ظریف، مینیاتور
[نساجی] مینیاتر
[ریاضیات] ظریف، کوچک

انگلیسی به انگلیسی

• small-scale representation, something which has been made smaller; very small portrait or painting
reduced in size, tiny, made smaller, represented on a very small scale
a miniature thing is much smaller than other things of the same kind.
if you describe one thing as another thing in miniature, you mean that it is much smaller than the other thing, but is otherwise exactly the same.
a miniature is a very small detailed painting, often of a person.

پیشنهاد کاربران

نشان دادن در مقیاس کوچک
کوچک، مینیاتور
miniature ( adj, n ) ( mɪnətʃər ) e. g. It looks like a miniature version of James Bond's car. She collects miniatures for her dollhouse.
miniature
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( مینِچِر ) و یا ( مینِچُر ) می باشد
ریز نگاره ⬅️ معادل مصوب فرهنگستان لغت
miniature ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: خُردنگاره
تعریف: نوعی نقاشی که معمولاً در مصورسازی کتاب های ادبی و حماسی و علمی به کار می‏رود
صفت:
کوچکتر از اندازه نرمال یا اندازه ای که باید باشد
اسم:
1. نقاشی مینیاتور
2. بطری کوچک مخصوص مشروب
3. In miniature : یعنی در ابعاد کوچکتر، در ابعاد کوچک
represented on a small scale

بپرس