mincing

/ˈmɪnsɪŋ//ˈmɪnsɪŋ/

معنی: نازدار، پر ادا واطوار
معانی دیگر: (رفتار یا طرز حرف زدن) به طور مصنوعی ظریف، به طور وانمودین رعنا و خوش اطوار، پرناز و کرشمه، قری، قرتی، ویژه ی خرد کردن، ناز، قیمه شده

جمله های نمونه

1. a mincing walk
راه رفتن همراه با ادا و اطوار

2. She was mincing about in her high-heeled shoes.
[ترجمه گوگل]با کفش های پاشنه بلندش در حال چرخیدن بود
[ترجمه ترگمان]او با کفش های پاشنه بلند و پاشنه بلند او آشنا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She found herself irritated by the interviewer's mincing way of asking questions.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که از روش پرسش‌کننده مصاحبه‌کننده عصبانی شده است
[ترجمه ترگمان]او خود را از لحن mincing مصاحبه کننده تحریک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has a mincing walk, fast with short steps.
[ترجمه گوگل]او یک راه رفتن خرد شده، سریع با قدم های کوتاه دارد
[ترجمه ترگمان]با قدم های کوتاه و کوتاه، با قدم های کوتاه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has a mincing gait.
[ترجمه P.A] او با ناز راه می رود
|
[ترجمه گوگل]او یک راه رفتن خرد شده دارد
[ترجمه ترگمان]راه رفتنش را عوض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She took short mincing steps.
[ترجمه گوگل]او قدم های کوتاهی برداشت
[ترجمه ترگمان]قدم های کوتاه و کوتاهی برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Problems arise particularly in hamburgers, for the mincing process carries bacteria from the surface deep inside the product.
[ترجمه گوگل]مشکلات به‌ویژه در همبرگر به وجود می‌آیند، زیرا فرآیند چرخ‌کردن باکتری‌ها را از سطح اعماق محصول حمل می‌کند
[ترجمه ترگمان]مشکلات به طور خاص در همبرگر ایجاد می شوند چون فرآیند خرد کننده باکتری را از سطح عمیق داخل محصول باخود حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No point in mincing words or hiding behind euphemisms.
[ترجمه گوگل]خرد کردن کلمات یا پنهان شدن در پس تعبیرها فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای نداشت که این کلمات را ادا کند یا پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Practice: Husk papaya first go seed, abluent hind mincing, pound takes juice to reserve.
[ترجمه گوگل]تمرین: پوسته پاپایا را ابتدا به دانه بریزید، قسمت عقب را کاملاً چرخ کنید، پوند آب آن را ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]عمل کنید: قبل از ورود به مرحله اول، در مرحله اول، مرحله اول باید به مرحله اجرا در آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No point is in mincing words or hiding behind euphemisms.
[ترجمه گوگل]خرد کردن کلمات یا پنهان شدن در پس تعبیرها فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای ندارد که کلمات را ادا کند یا پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then we grind all the meat in the mincing machine.
[ترجمه گوگل]سپس تمام گوشت ها را در دستگاه چرخ کن چرخ می کنیم
[ترجمه ترگمان]بعد ما همه گوشت را در ماشین mincing خرد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no use in mincing matters.
[ترجمه گوگل]در مسائل چرخ کردن فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]در ناز و mincing هیچ فایده ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She came to the park with mincing, and light footsteps.
[ترجمه گوگل]او با قیچ کردن و قدم های سبک به پارک آمد
[ترجمه ترگمان]با قدم های کوچک و سبک پا به پارک آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This knife is good for mincing vegetables.
[ترجمه گوگل]این چاقو برای چرخ کردن سبزیجات خوب است
[ترجمه ترگمان]این چاقو برای خرد کردن سبزیجات خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cucumber juice : cucumber mincing, squeeze juice giving an oar, apply is in facial ministry, with adsorption of gauze in a way, prevent to drip drip, the scour off after 10 minutes.
[ترجمه گوگل]آب خیار: خیار را خرد کنید، آب آن را فشار دهید، پارو بزنید، در صورت استفاده شود، با جذب گاز به روشی، از چکه کردن قطره جلوگیری کنید، پس از 10 دقیقه شستشو دهید
[ترجمه ترگمان]عصاره خیار: خیار ترش، آب فشاری که یک پارو را به دست می دهد، در وزارتخانه صورت اعمال می شود، با جذب گاز از یک راه، جلوگیری از چکه چکه، the بعد از ۱۰ دقیقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نازدار (صفت)
lackadaisical, mincing

پر ادا و اطوار (صفت)
mincing

انگلیسی به انگلیسی

• act of grinding or fine chopping; preparation of mincemeat; hesitant or restrained speech; speech or behavior that is affected or unnaturally courteous; walking with dainty steps
a mincing walk consists of quick small steps and looks very affected or effeminate.

پیشنهاد کاربران

مدارا در گفتار از لحاظ احترام
مثلا
he is not mincing his words
یعنی: او کلماتش را محترمانه ( اصلاح ) نمیکند.
He has a mincing walk, fast with short steps
رفتار یا طرز حرف زدن به طور مصنوعی یا وانمود کردن

بپرس