milieu

/ˌmɪˈljʊ//ˈmiːljɜː/

معنی: اجتماع، محیط، قلمرو، اطراف، دوروبر
معانی دیگر: (به ویژه امور فرهنگی و اجتماعی) محیط، پرگیر، بومگاه

جمله های نمونه

1. milieu therapy
(روانپزشکی) محیط درمانی

2. the historical milieu of this novel
پرگیر (محیط) تاریخی این رمان

3. Proust's work reflected his own social and cultural milieu.
[ترجمه شکوهی] آثار پروست منعکس کننده محیط فرهنگی و اجتماعی او استج
|
[ترجمه گوگل]آثار پروست منعکس کننده محیط اجتماعی و فرهنگی او بود
[ترجمه ترگمان]آثار پروست، محیط اجتماعی و اجتماعی او را منعکس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She never felt happy in a student milieu.
[ترجمه گوگل]او هرگز در محیط دانشجویی احساس خوشبختی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز در یک محیط دانشگاهی احساس خوشحالی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Coming from another milieu, she found life as an actor's wife very strange at first.
[ترجمه گوگل]او که از محیط دیگری آمده بود، در ابتدا زندگی به عنوان همسر یک بازیگر را بسیار عجیب دید
[ترجمه ترگمان]از یک محیط دیگر، زندگی را به عنوان همسر یک بازیگر، در ابتدا خیلی عجیب یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Also, Tish often felt intimidated in the social milieu that she found herself thrust into at such a young age.
[ترجمه گوگل]همچنین، تیش اغلب در محیط اجتماعی که در سنین جوانی خود را درگیر آن می‌دانست، احساس ترس می‌کرد
[ترجمه ترگمان]همچنین، Tish اغلب در محیط اجتماعی که خود را در چنین سنی گرفتار کرده بود، احساس ترس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was into this lawless milieu that Devi was born, the second daughter of a low-caste illiterate farmer.
[ترجمه گوگل]در این محیط بی‌قانون بود که دیوی، دومین دختر یک کشاورز بی‌سواد از طبقه پایین به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]او در این محیط بی قانون، به دنیا آمد که وی زاده شد، دختر دوم یک کشاورز بی سواد سطح پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is a milieu of distant anthems and religious iconography.
[ترجمه گوگل]این محیطی از سرودهای دوردست و شمایل نگاری مذهبی است
[ترجمه ترگمان]این یک محیط of دور و iconography مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The area provides a social milieu that reinforces that awareness.
[ترجمه گوگل]این منطقه یک محیط اجتماعی را فراهم می کند که این آگاهی را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]این منطقه یک محیط اجتماعی فراهم می کند که این آگاهی را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most of us had raced motorcycles in one milieu or another, and most finished on the podium more often than not.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما موتورسیکلت‌های مسابقه‌ای را در یک محیط یا محیط دیگر انجام می‌دادیم، و اکثراً بیشتر اوقات روی سکو به پایان می‌رسیدند
[ترجمه ترگمان]اغلب ما با موتورسیکلت در یک محیط یا یک محیط دیگر رقابت می کردیم، و اغلب روی سکو بیشتر کار می کردیم تا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In such cases, neighbourhood rather than milieu may have brought people together.
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی، همسایگی به جای محیط ممکن است مردم را به هم نزدیک کرده باشد
[ترجمه ترگمان]در چنین مواردی، محله به جای محیط ممکن است مردم را به هم بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gregory came from the same aristocratic milieu as Sidonius and his followers.
[ترجمه گوگل]گریگوری از همان محیط اشرافی سیدونیوس و پیروانش می آمد
[ترجمه ترگمان]گری گوری از همان محیط اشرافی به عنوان Sidonius و his آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lester lives and works in an academic milieu.
[ترجمه گوگل]لستر در یک محیط دانشگاهی زندگی و کار می کند
[ترجمه ترگمان]لس تر زندگی می کند و در یک محیط دانشگاهی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was within this milieu that the thinkers of New Liberalism sought to develop a self-consciously modernist philosophy.
[ترجمه گوگل]در همین محیط بود که متفکران لیبرالیسم جدید به دنبال توسعه یک فلسفه مدرنیستی خودآگاهانه بودند
[ترجمه ترگمان]در این محیط بود که متفکران لیبرالیسم جدید به دنبال توسعه یک فلسفه self آگاهانه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

اطراف (اسم)
environment, environs, milieu

دوروبر (اسم)
environment, environs, milieu

انگلیسی به انگلیسی

• environment, surroundings, social setting; medium; background
the milieu in which you live or work is the group of people that you live or work among; a formal word.

پیشنهاد کاربران

environment : محیط زیست
milieu : محیط اجتماعی
�Environment� در مورد همۀ عوامل خارجی که بر رشد جسمی، ذهنی یا اخلاقی فرد تأثیر دارند، قابا اطلاق است.
اما
Milieu به ویژه برای محیط فیزیکی و اجتماعی یک فرد یا گروهی از افراد قابل اطلاق است.
Environment applies to all the external factors that have a formative influence on one's physical, mental, or moral development.
Milieu applies especially to the physical and social surroundings of a person or group of persons.
تفاوت milieu و environment چیست؟
"environment " محیط زیست فرد مثل محیط زندگی او، محیط کار او، محیط مدرسه و . . .
Milieu : محیط اجتماعی - فرهنگی فرد
فضا، جو
محیط، شرایط یا جو اجتماعی
Surrounding environment including : one's family, house, neighborhood, school, and people you hang out/interact with
A person's socialt/ cultural environment /nature/surrounding
A snobbish/military /upper crust/ musical/seaside/intellectual milieu

بپرس