migratory

/ˈmaɪɡrəˌtɔːri//ˈmaɪɡrətr̩i/

معنی: وابسته به مهاجرت، مهاجرت کننده، جابجا شونده
معانی دیگر: کوچگر، مهاجر، کوچگرانه، وابسته به کوچ، مهاجرتی، سرگردان، عیار، دوره گرد، سیار

جمله های نمونه

1. migratory animals
جانوران کوچگر،حیوانات مهاجر

2. migratory birds visit these shores every spring
هر بهار پرندگان مهاجر به این سواحل می آیند.

3. migratory farm laborers
کارگران کشاورزی سیار

4. large-scale migratory movements
جنبش های کوچگرانه (مهاجرتی) در سطح گسترده

5. to band migratory birds
نشان گذاری کردن پرندگان مهاجر

6. Many migratory birds visit this lake annually.
[ترجمه گوگل]سالانه پرندگان مهاجر زیادی از این دریاچه دیدن می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرندگان مهاجر سالانه از این دریاچه دیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trend is particularly prevalent among migratory birds.
[ترجمه گوگل]این روند به ویژه در میان پرندگان مهاجر رایج است
[ترجمه ترگمان]این گرایش به ویژه در میان پرندگان مهاجر شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are lots of birds, both resident and migratory, and other wildlife.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی پرنده، اعم از ساکن و مهاجر و سایر حیات وحش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی پرنده، هم ساکن و هم مهاجر و دیگر حیات وحش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As migratory fowl, the egrets are protected by federal law during the April to September nesting season.
[ترجمه گوگل]به عنوان مرغ مهاجر، اگرت ها در طول فصل لانه سازی آوریل تا سپتامبر توسط قانون فدرال محافظت می شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مرغ مهاجر، egrets در طول آوریل تا تخم گذاری در ماه سپتامبر توسط قانون فدرال محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Forest loss is also caused by migratory slash-and-burn agriculture, especially by minority peoples of the central highlands.
[ترجمه گوگل]از بین رفتن جنگل ها نیز به دلیل کشاورزی بریده بریده و سوخته مهاجر، به ویژه توسط اقلیت های ارتفاعات مرکزی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]کاهش جنگل نیز به دلیل کاهش مهاجرت و سوزاندن کشاورزی بویژه توسط افراد اقلیت در ارتفاعات مرکزی ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They had also seen migratory birds in the sky directly above the paralysis, suddenly stop and remain suspended in the air.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین پرندگان مهاجر را در آسمان دقیقاً بالای فلج دیده بودند که ناگهان می ایستند و در هوا معلق می مانند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین در آسمان پرواز پرندگان مهاجر را در آسمان دیده بودند که ناگهان متوقف شدند و در هوا معلق ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Constantly on the move in pursuit of the migratory herds, they carried on their backs their few meager possessions.
[ترجمه گوگل]آنها دائماً در تعقیب گله های مهاجر در حرکت بودند و دارایی اندک خود را بر پشت خود حمل می کردند
[ترجمه ترگمان]به طور مداوم در حال حرکت به دنبال گله های مهاجر، آن ها کمی از دارایی های ناچیز خود را پشت سر گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do olfactory ensheathing cells exhibit unique migratory or axonal growth - promoting after spinal cord injury in rats?
[ترجمه گوگل]آیا سلول های پوشش دهنده بویایی رشد مهاجرتی یا آکسونی منحصر به فردی را نشان می دهند - که پس از آسیب نخاعی در موش صحرایی تقویت می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا سلول های ensheathing بویایی migratory و یا axonal رشد را پس از آسیب طناب نخاعی در موش های صحرایی از خود نشان می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To observe the migratory route of Toxocara canis larvae in mice.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده مسیر مهاجرت لارو Toxocara canis در موش
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده مسیر مهاجرت لارو canis Toxocara در موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به مهاجرت (صفت)
migratory

مهاجرت کننده (صفت)
migratory

جابجا شونده (صفت)
migratory, revulsive

انگلیسی به انگلیسی

• wandering, nomadic, straying; emigrating, immigrating; of birds or other animals that relocate seasonally

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : migrate
اسم ( noun ) : migration
صفت ( adjective ) : migratory
قید ( adverb ) : _
مهاجر، مهاجرت
*** این معنی هم در مورد حیوانات و هم در مورد انسان ها بکار می‎رود.
مثال:
. In season, you can spot dolphins and whales on their migratory routes
. most of the apple crop is picked by migratory workers

بپرس