migrant

/ˈmaɪɡrənt//ˈmaɪɡrənt/

معنی: کوچ کننده، کوچگر، سیار، جانور مهاجر
معانی دیگر: مهاجر، بوم رها، کوچنده

جمله های نمونه

1. migrant birds
پرندگان مهاجر

2. migrant farm workers
کارگران کشاورزی کوچگر (که برای کار از مزرعه ای به مزرعه ی دیگر می روند)،زارعین سیار

3. The government revoked her husband's license to operate migrant labor crews.
[ترجمه گوگل]دولت مجوز شوهرش را برای کار با خدمه کارگری مهاجر لغو کرد
[ترجمه ترگمان]دولت مجوز شوهرش برای کار با کارگران مهاجر را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country has a large seasonal migrant population, who work on the coffee and cotton plantations for part of the year.
[ترجمه گوگل]این کشور دارای جمعیت مهاجر فصلی زیادی است که بخشی از سال را در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه ترگمان]این کشور یک جمعیت مهاجر فصلی بزرگ دارد که برای بخشی از سال در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Migrant workers move from city to city in search of work.
[ترجمه گوگل]کارگران مهاجر از شهری به شهر دیگر در جستجوی کار نقل مکان می کنند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر از شهر به شهر در جستجوی کار نقل مکان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A lot of factory work is done by migrant workers.
[ترجمه مهتاب] کارخانه های زیادی با کارگران مهاجر کار میکنند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارهای کارخانه توسط کارگران مهاجر انجام می شود
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر کاره ای زیادی را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The curfew has effectively barred migrant workers from their jobs.
[ترجمه گوگل]مقررات منع رفت و آمد کارگران مهاجر را از مشاغل خود منع کرده است
[ترجمه ترگمان]مقررات منع رفت و آمد به طور موثر کارگران مهاجر را از شغل خود منع کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Migrant birds shelter in the reeds.
[ترجمه گوگل]پرندگان مهاجر در نیزارها پناه می گیرند
[ترجمه ترگمان]پرندگان کوچک در نیزار پناه می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. City residents also blame migrant workers for the sharp rise in the urban crime rate.
[ترجمه گوگل]ساکنان شهر نیز کارگران مهاجر را مقصر افزایش شدید نرخ جرم و جنایت شهری می دانند
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر همچنین کارگران مهاجر را به دلیل افزایش شدید نرخ جرم شهری مقصر می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. City residents complain that migrant workers have threatened to take already scarce urban jobs.
[ترجمه گوگل]ساکنان شهر شکایت دارند که کارگران مهاجر تهدید کرده‌اند که مشاغل شهری را که قبلاً کمیاب هستند، انتخاب خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر شکایت دارند که کارگران مهاجر تهدید کرده اند که قبلا مشاغل شهری را محدود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The economic migrant is also the political refugee.
[ترجمه گوگل]مهاجر اقتصادی نیز پناهنده سیاسی است
[ترجمه ترگمان]مهاجر اقتصادی نیز پناهنده سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Grievances were felt particularly strongly by migrant workers who bore the brunt of the hardship because they were almost completely unorganized.
[ترجمه گوگل]نارضایتی‌ها به‌ویژه توسط کارگران مهاجری احساس می‌شد که بیشترین سختی را متحمل شدند، زیرا تقریباً کاملاً سازمان‌دهی نشده بودند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجری که فشار این مشکلات را تحمل می کردند، به شدت احساس ناراحتی می کردند، زیرا آن ها به طور کامل نامنظم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the beginnings the Saints were a migrant people.
[ترجمه گوگل]قدیسان از ابتدا مردمی مهاجر بودند
[ترجمه ترگمان]از آغاز کلیسا مردم مهاجری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One journalist from the migrant community said he had heard the true figure could be more than 700.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار از جامعه مهاجر گفت که او شنیده است که رقم واقعی می تواند بیش از 700 نفر باشد
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار از جامعه مهاجر گفت که او شنیده است که رقم واقعی می تواند بیش از ۷۰۰ نفر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوچ کننده (اسم)
emigrant, migrant

کوچگر (اسم)
migrant

سیار (صفت)
moving, wandering, mobile, ambulatory, ambulant, itinerant, migrant, traveling

جانور مهاجر (صفت)
migrant

تخصصی

[بهداشت] مهاجر - کوچگر

انگلیسی به انگلیسی

• one who migrates; wanderer; bird or another animal that relocates seasonally
migrating, migratory, of that which moves from one place to another
a migrant is a person who moves from one place to another, especially in order to find work.

پیشنهاد کاربران

مهاجر ( معنی عام: انسان، حیوانات و . . . )
کوچنده، کوچ کننده، سیار، جانور مهاجر، کوچگر، روانشناسی: مهاجر
مهاجر
تفاوت migrant و immigrant:
migrant واژه کلی تری محسوب میشه، هر گونه نقل مکان داخل یک کشور یا خارج از مرزهای کشور، چه موقت یا دائم. ولی immigrant بیشتر مهاجرت به کشور دیگر و برای مدت طولانی ماندن
به کسی اطلاق می شود که در جستجوی کار به مکان های دیگر برای مدت موقت نقل مکان می کند ( دقت بفرمایید حتما موقت هست و اگر قصد اقامت دائم داشته باشه میشه immigrant
immigrant: انسان مهاجر
migrant: جانور مهاجر
مهاجر
Putin says he has nothing to do with 👉migrant crisis👈 on EU border
Daily express. co. uk@
مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود به کشور یا شهر دیگری رفته و در آنجا زندگی می کند )

بپرس