metaphysical

/ˌmetəˈfɪzɪkl̩//ˌmetəˈfɪzɪkl̩/

معنی: وابسته بعلم ماوراءطبیعی
معانی دیگر: (ادبیات انگلیس در سده ی هفتم به ویژه شعر john donne و george herbert که ویژگی آن عبارت بود از استعاره های زیرکانه و دیرفهمیدنی و سبک زیاده تخیل آمیز و پر تصنع) متافیزیکال، وابسته به ماورای طبیعت، ماورای طبیعی، لاهوتی، فراگیتایی، (معمولا تداعی منفی) پیچیده و دشوار، غامض، علوم معقول

جمله های نمونه

1. metaphysical poetry
شعر متافیزیکال

2. Their argument was too metaphysical for me to follow.
[ترجمه گوگل]استدلال آنها بیش از حد متافیزیکی بود که نتوانم آن را دنبال کنم
[ترجمه ترگمان]بحث آن ها بیش از حد طبیعی بود که بتوانم از آن پیروی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A lot of scientists don't like discussing metaphysical matters.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانشمندان بحث در مورد موضوعات متافیزیکی را دوست ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشمندان دوست ندارند درباره موضوعات ماوراالطبیعه بحث کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lepage's visual magic and technical wizardry get metaphysical.
[ترجمه گوگل]جادوی بصری و جادوگری فنی Lepage متافیزیکی می شود
[ترجمه ترگمان]جادو بصری و جادوگری تکنیکی get
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A metaphysical world view raises the question of why you attracted that event.
[ترجمه گوگل]یک جهان بینی متافیزیکی این سوال را مطرح می کند که چرا آن رویداد را جذب کردید
[ترجمه ترگمان]یک دیدگاه جهانی متافیزیکی این سوال را مطرح می کند که چرا شما این رویداد را جذب کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The dying planet has a metaphysical relationship to my own mortality and to that extent my inquiry into landscape is inherently ironic.
[ترجمه گوگل]سیاره در حال مرگ یک رابطه متافیزیکی با مرگ و میر خودم دارد و تا این حد تحقیق من در مورد چشم انداز ذاتاً طعنه آمیز است
[ترجمه ترگمان]سیاره رو به مرگ، رابطه متافیزیکی با مرگ و میر خود دارد و تا حدی تحقیق من در مورد چشم انداز ذاتا خنده دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Scheler's phenomenology was based on a metaphysical hierarchy of values orienting the human being.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی شلر بر اساس سلسله مراتب متافیزیکی ارزش هایی است که انسان را جهت می دهد
[ترجمه ترگمان]پدیده شناسی Scheler مبتنی بر یک سلسله مراتب متافیزیکی از ارزش ها بود که موقعیت انسان را هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Locked in a metaphysical conundrum, they both looked at the patch of road where the virtual pole barred the way.
[ترجمه گوگل]آنها که در یک معمای متافیزیکی محبوس شده بودند، هر دو به تکه ای از جاده که قطب مجازی راه را بسته بود، نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]در یک معمای ماورالطبیعه گیر کرده بود، هر دو به قسمتی از جاده که میله virtual راه را مسدود کرده بودند، نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As such, it competes with other metaphysical theories like materialism.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، با سایر نظریه های متافیزیکی مانند ماتریالیسم رقابت می کند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، آن با دیگر نظریه های متافیزیکی مانند مادی گرایی رقابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Metaphysical Foundations of Modern Science was very tough going.
[ترجمه گوگل]مبانی متافیزیکی علم مدرن بسیار دشوار بود
[ترجمه ترگمان]مبانی Metaphysical علم مدرن بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is hoped that in this way the metaphysical difficulties surrounding this problem will largely melt away.
[ترجمه گوگل]امید است که به این ترتیب مشکلات متافیزیکی پیرامون این مشکل تا حد زیادی از بین برود
[ترجمه ترگمان]امید است که در این روش، مشکلات متافیزیکی پیرامون این مساله تا حد زیادی ذوب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Simplicity is desirable, in scientific and in metaphysical explanations.
[ترجمه گوگل]سادگی در توضیحات علمی و متافیزیکی مطلوب است
[ترجمه ترگمان]سادگی، در علم علمی و در توضیحات متافیزیکی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The theological stage he associated with militarism, the metaphysical with juristic thought, and the positive stage with industrialism.
[ترجمه گوگل]او مرحله الهیات را با نظامی گری، مرحله متافیزیکی را با تفکر حقوقی و مرحله ایجابی را با صنعت گرایی مرتبط کرد
[ترجمه ترگمان]عرصه الاهیات، با نظامی گری، متافیزیکی با اندیشه juristic، و مرحله مثبت با صنعت (industrialism)مرتبط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His eyes were glued to the hands of Young Jack, awaiting the slightest movement amongst the dark captain's metaphysical digits.
[ترجمه گوگل]چشمانش به دستان جک جوان چسبیده بود و منتظر کوچکترین حرکتی در میان ارقام متافیزیکی کاپیتان تاریک بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش به دستان جک جوان خیره شده بودند و منتظر کوچک ترین حرکتی در میان the بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به علم ماورا طبیعی (صفت)
metaphysical

انگلیسی به انگلیسی

• based on abstract reasoning; excessively subtle or theoretical; supernatural; of or pertaining to metaphysics
metaphysical means relating to theories about what exists and how we know that it exists.

پیشنهاد کاربران

فراطبیعی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : metaphysics / metaphysical
✅️ صفت ( adjective ) : metaphysical
✅️ قید ( adverb ) : metaphysically
metaphysical ( فلسفه )
واژه مصوب: مابعدالطبیعی
تعریف: ویژگی یا مشخصة آنچه به مابعدالطبیعه مربوط می شود
فراجسمی

بپرس