messenger

/ˈmesəndʒər//ˈmesɪndʒə/

معنی: پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور
معانی دیگر: پیام رسان، پیام آور، نامه رسان، تلگراف رسان، نامه بر، پیامبر، پیغمبر، (قدیمی) رجوع شود به: harbinger

جمله های نمونه

1. a messenger of god
رسول خدا

2. a lone messenger made his way to the camp
پیام رسان تک و تنها خود را به اردوگاه رساند.

3. a wing-footed messenger
قاصد بادپا

4. an ethereal messenger
پیک فرا زمانی

5. the queen's messenger entered the city carrying several important letters
پیک ملکه با چندین نامه ی مهم به شهر وارد شد.

6. i come to you as a messenger of good will
من به عنوان پیام رسان حسن نیت نزد شما می آیم.

7. The president dispatched a messenger to tell the premier what happened.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور یک پیام رسان فرستاد تا به نخست وزیر بگوید چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیکی را فرستاد تا به نخست وزیر بگوید چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A messenger was dispatched to take the news to the soldiers at the front.
[ترجمه گوگل]قاصدی اعزام شد تا خبر را به سربازان جبهه برساند
[ترجمه ترگمان]قاصدی آمده بود تا خبر را به سربازان در جبهه برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The messenger brought your note today.
[ترجمه گوگل]پیام رسان یادداشت شما را امروز آورده است
[ترجمه ترگمان] پیغام رسان امروز پیغامت رو آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't shoot the messenger.
[ترجمه گوگل]به پیام رسان شلیک نکنید
[ترجمه ترگمان]به قاصد شلیک نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The messenger gasped out his story after running all the way from the battle.
[ترجمه گوگل]پیام رسان پس از دویدن تمام راه از نبرد، داستان خود را به زبان آورد
[ترجمه ترگمان]قاصد بعد از اینکه تمام راه را از میدان نبرد دور کرد، پیغام خود را در پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The documents were delivered by special messenger.
[ترجمه گوگل]مدارک توسط پیام رسان ویژه تحویل داده شد
[ترجمه ترگمان]مدارک توسط پیک مخصوص تحویل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The messenger bent and scratched at his knee where the strapping chafed.
[ترجمه گوگل]قاصد خم شد و زانویش را خراشید، جایی که تسمه می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]قاصد خم شد و روی زانو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll transmit the letter by special messenger.
[ترجمه گوگل]نامه را با پیام رسان ویژه ارسال خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من نامه را با پیک مخصوص منتقل خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't blame me, I'm only the messenger!
[ترجمه گوگل]من را سرزنش نکنید، من فقط پیام آور هستم!
[ترجمه ترگمان]مرا سرزنش نکن، من فقط یک قاصد هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیک (اسم)
ambassador, courier, messenger, nuncio, mercury, peon

رسول (اسم)
messenger, nuncio, apostle, prophet, presager

فرستاده (اسم)
envoy, envoi, messenger, apostle, prophet, emissary

خبر رسان (اسم)
messenger, bode, herald, informer

قاصد (اسم)
courier, messenger, peon, herald, harbinger, commissionaire

پیغام اور (اسم)
messenger

خبر آور (اسم)
messenger

تخصصی

[زمین شناسی] فرستنده، انتقال دهنده (زمین شناسی پزشکی ) مولکول یا یونی که برای انتقال سریع اطلاعات درون یا بین سلول ها بکار برده می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• one who carries a message or goes on an errand, person employed to deliver official dispatches or go on special errands
a messenger is someone who takes a message to someone else or who takes messages regularly as their job.

پیشنهاد کاربران

پیامرسان
قاصد
messenger ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پیام‏رسان
تعریف: نرم‏افزاری برای استفاده از خدمات پیام‏رسانی فوری
پیک
فرستنده
Mohammad the messenger of God
محمد رسول الله

بپرس