merciless

/ˈmɜːrsələs//ˈmɜːsɪlɪs/

معنی: بی رحم
معانی دیگر: سنگدل، ظالم، بی مروت

جمله های نمونه

1. agha mohammad khan was merciless
آقامحمدخان بی رحم بود.

2. It brings some relief from the merciless summer heat.
[ترجمه گوگل]از گرمای بی رحم تابستان کمی تسکین می دهد
[ترجمه ترگمان]این باعث آسودگی خاطر از گرمای سوزان تابستان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In court, he was accused of being a merciless predator who had tricked his grandmother out of her savings.
[ترجمه گوگل]در دادگاه، او متهم شد که یک شکارچی بی‌رحم است که مادربزرگش را فریب داده بود
[ترجمه ترگمان]در دادگاه، او متهم شد که یک شکارچی بی رحم است که مادربزرگش را از پس her فریب داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are reports of merciless attacks on innocent civilians.
[ترجمه گوگل]گزارش هایی از حملات بی رحمانه به غیرنظامیان بی گناه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]گزارش هایی مبنی بر حملات بی رحمانه به شهروندان بیگناه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This judge is merciless towards anyone found guilty of murder.
[ترجمه گوگل]این قاضی نسبت به هر کسی که به قتل مجرم شناخته شود بی رحم است
[ترجمه ترگمان]این قاضی برای کسی که گناهکار شناخته بشه بی رحمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The magazine is famed for its merciless political lampoons.
[ترجمه گوگل]این مجله به خاطر لمپن های سیاسی بی رحم خود مشهور است
[ترجمه ترگمان]این مجله به خاطر lampoons های سیاسی بی رحمانه معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I resigned myself to merciless stick over the coming week.
[ترجمه گوگل]من در هفته آینده خود را به چوب بی رحمانه واگذار کردم
[ترجمه ترگمان]من خودم رو مجبور کردم تا هفته آینده ایستادگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To make matters worse, the economy is a merciless juggernaut.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، اقتصاد یک غارتگر بی رحم است
[ترجمه ترگمان]برای بدتر شدن اوضاع، اقتصاد یک نیروی بی رحم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The furies had claws and merciless teeth.
[ترجمه گوگل]خشمگین ها چنگال و دندان های بی رحم داشتند
[ترجمه ترگمان]خشم بر وی مستولی شده بود و دندان های merciless داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a cruel, clever, merciless face, with a big curved nose and very bright, hard eyes.
[ترجمه گوگل]او چهره ای بی رحم، باهوش، بی رحم، با بینی بزرگ خمیده و چشمان بسیار درخشان و سخت داشت
[ترجمه ترگمان]چهره ای بی رحم، زیرک و بی رحم داشت، با بینی خمیده و چشمان بسیار روشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To others it brings relief from the merciless summer heat.
[ترجمه گوگل]برای دیگران از گرمای بی رحم تابستان تسکین می یابد
[ترجمه ترگمان]برای دیگران از گرمای تابستان بی رحمانه رهایی می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have suffered as a result of this merciless hard line plenty of times myself.
[ترجمه گوگل]من خودم بارها در نتیجه این خط سخت بی رحمانه رنج کشیده ام
[ترجمه ترگمان]من در نتیجه این کار سخت و بی رحمانه را بارها و بارها تحمل کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They gave Donlan the same merciless beating Clark received in Chicago.
[ترجمه گوگل]آنها همان ضرب و شتم بی رحمانه ای را که کلارک در شیکاگو دریافت کرد به دونلان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها همان کتکی بی رحمانه را که کلارک در شیکاگو دریافت کرده بود را به من دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was very sweet; sweet and merciless.
[ترجمه گوگل]او بسیار شیرین بود؛ شیرین و بی رحم
[ترجمه ترگمان]او بسیار شیرین و شیرین و بی رحم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

انگلیسی به انگلیسی

• pitiless, cruel, uncompassionate, having no mercy
a merciless person is very strict or cruel and does not show any forgiveness towards people.

پیشنهاد کاربران

پر توقع
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mercy
✅️ صفت ( adjective ) : merciful / merciless
✅️ قید ( adverb ) : mercifully / mercilessly
Cruel
Brutal
ظالم
بی رحمانه
Tyran

بپرس