mendacity

/menˈdæsəti//menˈdæsɪti/

معنی: کذب، دروغ گویی
معانی دیگر: دروغین بودن، نادرستی

جمله های نمونه

1. history will prove the mendacity of his claims
تاریخ دروغ بودن ادعاهای او را ثابت خواهد کرد.

2. Politicians are often accused of mendacity.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران اغلب به دروغگویی متهم می شوند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران اغلب به mendacity متهم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was that the incentive for mendacity is growing, as unemployment balloons and competition for jobs rises.
[ترجمه گوگل]این بود که انگیزه دروغگویی در حال افزایش است، زیرا بالن های بیکاری و رقابت برای مشاغل افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که انگیزه رشد mendacity افزایش می یابد، چرا که نرخ بیکاری و رقابت برای مشاغل افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It also accounts for his mendacity and dishonesty.
[ترجمه گوگل]این همچنین دلیل دروغگویی و عدم صداقت اوست
[ترجمه ترگمان]هم چنین به خاطر mendacity و dishonesty حساب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The industry became a byword for mendacity, secrecy and profligacy with taxpayers' money.
[ترجمه گوگل]این صنعت با پول مالیات دهندگان تبدیل به کلمه ای برای دروغگویی، پنهان کاری و ولخرجی شد
[ترجمه ترگمان]این صنعت به mendacity، رازداری و هرزگی با پول مالیات دهندگان تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We demand legal warfare on deliberate political mendacity and its dissemination in the press.
[ترجمه گوگل]ما خواهان جنگ قانونی علیه دروغ های سیاسی عمدی و انتشار آن در مطبوعات هستیم
[ترجمه ترگمان]ما خواستار جنگ قانونی بر روی mendacity سیاسی و انتشار آن در مطبوعات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But if mendacity alone were grounds for resignation, the halls of Capitol Hill would be eerily, and permanently, quiet.
[ترجمه گوگل]اما اگر دروغگویی به تنهایی زمینه‌ای برای استعفا باشد، سالن‌های کاپیتول هیل وحشت‌آور و دائماً ساکت خواهند بود
[ترجمه ترگمان]اما اگر به تنهایی زمینه ای برای استعفا وجود می داشت، تالارهای کاپیتول هیل به طرز ترسناکی، و برای همیشه ساکت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Along with that sound goes the overpowering stench of mendacity and cant.
[ترجمه گوگل]همراه با آن صدا بوی تعفن طاقت فرسای دروغگویی و هشیاری می رود
[ترجمه ترگمان]همراه با این صدا، بوی زننده mendacity را به خود می گیرد و نمی تواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But "Homicide" only occasionally portrayedits perps and gangsters as fully realized characters, and never went as far indepicting amoral mendacity or flat-out corruption among the cops themselves.
[ترجمه گوگل]اما «قتل» تنها گهگاهی افراد جنایتکار و گانگسترها را به عنوان شخصیت‌های کاملاً درک شده به تصویر می‌کشد، و هرگز تا آنجا پیش نرفت که دروغ‌های غیراخلاقی یا فساد آشکار در میان خود پلیس‌ها را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]اما \"Homicide\" تنها گاهی اوقات portrayedits و تبهکاران را به عنوان شخصیت های کاملا درک شده به نمایش می گذاشت و هرگز تا حد زیادی از فساد و فساد در میان افراد پلیس دوری نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. SUBPRIME, adj. A measure of diminished intellectual capacity and increased financial mendacity.
[ترجمه گوگل]SUBPRIME، صفت معیاری برای کاهش ظرفیت فکری و افزایش دروغگویی مالی
[ترجمه ترگمان]subprime، adj معیار کاهش ظرفیت عقلانی و افزایش سرمایه گذاران مالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So dogs may be able to sniff out bombs. But they can't pick up the smell of mendacity.
[ترجمه گوگل]بنابراین سگ ها ممکن است بتوانند بمب ها را استشمام کنند اما آنها نمی توانند بوی دروغ را بگیرند
[ترجمه ترگمان]بنابراین سگ ها ممکن است بتوانند بمب را بو بکشند اما آن ها نمی توانند بوی mendacity را بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What makes all autobiographies worthless is, after all, their mendacity.
[ترجمه گوگل]چیزی که همه زندگی نامه ها را بی ارزش می کند، در نهایت، دروغگویی آنهاست
[ترجمه ترگمان]پس از همه این ها، آنچه را که همه را بی ارزش می کند، mendacity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For all its focus on the evils of high finance, The Mendacity of Hope has surprisingly little to say about the current economic crisis, or the administration's response.
[ترجمه گوگل]با وجود تمام تمرکزش بر بدی های مالی بالا، The Mendacity of Hope به طرز شگفت انگیزی درباره بحران اقتصادی فعلی یا واکنش دولت حرف چندانی برای گفتن ندارد
[ترجمه ترگمان]برای تمام تمرکز خود بر روی زیان های مالی بالا، Mendacity امید به طرز شگفت آوری کمی در مورد بحران اقتصادی فعلی یا واکنش دولت چیزی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And every president and prime minister who repeated this mendacity as an excuse to avoid a ceasefire has the blood of last night's butchery on their hands.
[ترجمه گوگل]و هر رئیس جمهور و نخست وزیری که این دروغگویی را بهانه ای برای اجتناب از آتش بس تکرار کرد، خون قصاب دیشب بر دستانشان است
[ترجمه ترگمان]و هر رئیس جمهور و نخست وزیر که این mendacity را به عنوان بهانه ای برای جلوگیری از آتش بس تکرار کردند، خون قصابی شب گذشته را بر روی دستان خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کذب (اسم)
false, lie, falsehood, untruth, mendacity, leasing

دروغ گویی (اسم)
prevarication, mendacity, leasing, lying

انگلیسی به انگلیسی

• untruthfulness; falsity, dishonesty

پیشنهاد کاربران

۱. دروغگویی ۲. دروغ. کذب ۳. دروغین بودن، نادرستی
مثال:
History will prove the mendacity of his claims.
تاریخ نادرستی و دروغ بودن ادعاهای او را ثابت خواهد کرد.
The act of not telling the truth/ untruthfulness or dishonesty
دروغگویی، خلاف واقع و حقیقت گفتن
Politicians are often accused of mendacity
He was a leviathan of lying, a juggernaut of junk, an ocean liner of mendacity that left little boats of truth spinning and overturning in its wake
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mendacity?q=mendacity
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mendacity
✅️ صفت ( adjective ) : mendacious
✅️ قید ( adverb ) : mendaciously
غیر واقعی
دروغین
tendency yo tell lies, lying, untruthfulness

With mendacity and menace, the 2020 election campaign was back under way.

بپرس