membership

/ˈmembərˌʃɪp//ˈmembəʃɪp/

معنی: عضویت
معانی دیگر: هموندی، اعضا، هموندان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being a member, as of a group or organization.

(2) تعریف: the number of people in a particular group or organization.

جمله های نمونه

1. membership dues
حق عضویت

2. membership roster
فهرست (اسامی) اعضا

3. membership swelled to a thousand
تعداد اعضا به هزار رسید.

4. membership card
کارت عضویت

5. a membership card
کارت عضویت

6. a membership card
کارت عضویت،برگه ی هموندی

7. the membership is opposed to this idea
اعضا با این عقیده مخالفند.

8. to bring into membership in the club
به عضویت باشگاه درآوردن

9. i proposed iraj for membership in the club
من ایرج را برای عضویت در باشگاه نامزد کردم.

10. this club has small membership
این باشگاه اعضا معدودی دارد.

11. to view applications for membership
به درخواستنامه های عضویت رسیدگی کردن

12. two new athletes were tapped for membership
دو ورزشکار جدید برای عضویت بر گزیده شدند.

13. They argue that the membership of the Council does not reflect the racial make-up of the city.
[ترجمه گوگل]آنها استدلال می کنند که عضویت در شورا نشان دهنده ساختار نژادی شهر نیست
[ترجمه ترگمان]آن ها مدعی هستند که عضویت این شورا منعکس کننده منافع نژادی شهر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Membership of the club has fallen from a peak of 600 people in 1990.
[ترجمه گوگل]تعداد اعضای باشگاه از 600 نفر در سال 1990 کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]عضویت این باشگاه از اوج ۶۰۰ نفر در سال ۱۹۹۰ کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There has been a gradual growth in membership.
[ترجمه گوگل]رشد تدریجی در عضویت وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]رشد تدریجی در این عضویت وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My membership has just been renewed.
[ترجمه گوگل]عضویت من به تازگی تمدید شده است
[ترجمه ترگمان]عضویت من تازه شروع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The club has a total membership of about 300.
[ترجمه گوگل]کل اعضای این باشگاه حدود 300 نفر است
[ترجمه ترگمان]این باشگاه دارای مجموع حدود ۳۰۰ نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Membership of the union could prove advantageous.
[ترجمه گوگل]عضویت در اتحادیه می تواند سودمند باشد
[ترجمه ترگمان]عضویت در اتحادیه میتونه مفید باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His name is left out of the membership list.
[ترجمه گوگل]نام او از لیست اعضا حذف شده است
[ترجمه ترگمان]نام او از لیست عضویت خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضویت (اسم)
fellowship, membership

تخصصی

[ریاضیات] عضویت، تعلق

انگلیسی به انگلیسی

• state of belonging to an organization or group, fellowship; total number of members
membership is the fact or state of being a member of an organization.
the membership of an organization is the people who belong to it, or the number of people who belong to it.

پیشنهاد کاربران

در بعضی از عبارات می توان به ''باشگاه مشتریان'' ترجمه کرد.
تعداد کل اعضا، کارمندان، شماره اعضاء، اعضاء
عضویت

بپرس