megalomania

/ˌmeɡəloˈmeɪniə//ˌmeɡələˈmeɪnɪə/

معنی: جنون انجام کارهای بزرگ، مرض بزرگ پنداری خویش
معانی دیگر: (روان شناسی) خود بزرگ بینی، (علاقه ی مفرط به انجام کارهای بزرگ یا به چیزهای بزرگ) کلان گرایی، مر­ بزرگ پنداری خویش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: megalomaniacal (adj.), megalomaniac (n.)
(1) تعریف: a mental disorder characterized by delusions of power, wealth, or importance.

(2) تعریف: a self-interested tendency to do grand things.

جمله های نمونه

1. The dictator was suffering from megalomania.
[ترجمه گوگل]دیکتاتور از ماگالومانیا رنج می برد
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور از megalomania رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Early success may lead to megalomania.
[ترجمه هانی] موفقیت زود هنگام ممکنه به خود بزرگ بینی تبدیل بشه
|
[ترجمه گوگل]موفقیت اولیه ممکن است منجر به مگالومانیا شود
[ترجمه ترگمان]موفقیت اولیه ممکن است منجر به megalomania شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Despite their evident megalomania, no coherent vision informed them.
[ترجمه گوگل]با وجود ماگالومانی آشکارشان، هیچ چشم انداز منسجمی به آنها اطلاع نداد
[ترجمه ترگمان]با وجود megalomania آشکار آن ها، هیچ دیدگاه منسجمی آن ها را مطلع نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The 1890s saw the triumph of megalomania as size took over and passengers and tracks increased in number.
[ترجمه گوگل]در دهه 1890، با افزایش اندازه و افزایش تعداد مسافران و مسیرها، شاهد پیروزی مگالومانیا بودیم
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۸۹۰ شاهد پیروزی of به عنوان اندازه گرفته شد و تعداد مسافران و خطوط راه آهن به تعداد زیادی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He, too, considers MacArthur's megalomania.
[ترجمه گوگل]او نیز به مگالومانی مک آرتور توجه می کند
[ترجمه ترگمان]او هم، مک آرتور را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But Mr Kim, for all his megalomania and paranoia, is a shrewd tactician.
[ترجمه گوگل]اما آقای کیم، با وجود تمام ماگالومانیا و پارانویای خود، یک تاکتیک‌دان زیرک است
[ترجمه ترگمان]اما آقای کیم، برای تمام megalomania و بدبینی اش، یک tactician shrewd است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thaksinwas a self-serving megalomania whoboughthistwo previous electionsandlater stole an billions of THB from Thailand andtheThai people before being ousted.
[ترجمه گوگل]تاکسین یک غول پیکر خود خدمت بود که در دو انتخابات قبلی و بعد از آن قبل از برکناری، یک میلیارد تریل از تایلند و مردم تایلند دزدید
[ترجمه ترگمان]Thaksinwas پیش از سقوط، megalomania نفر از مردم تایلند را که پیش از برکنار شدن از کشور اخراج شده بودند، به سرقت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes charming, he could also be egocentric to the point of megalomania.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات جذاب، می‌تواند تا حد غول‌آلودگی هم خود محور باشد
[ترجمه ترگمان]گاه فریبنده، خود نیز خود را به نقطه of می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Personally they are petty, self-indulgent and vengeful to a degree that suggests galloping megalomania.
[ترجمه گوگل]آن‌ها شخصاً تا حدی کوچک، خودخواه و انتقام‌جو هستند که نشان‌دهنده غم‌انگیز تاخت‌نورد است
[ترجمه ترگمان]شخصا آن ها را حقیر و اغماض آمیز و کینه توزانه نسبت به حدی که فکر می کند چهار نعل می تازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the time of Stalin, at least, modesty and megalomania have gone hand in hand.
[ترجمه گوگل]حداقل از زمان استالین حیا و بزرگواری دست به دست هم داده اند
[ترجمه ترگمان]از زمان استالین، حداقل فروتنی و megalomania دست به دست هم داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If it can cure nothing else, it can cure man of megalomania.
[ترجمه گوگل]اگر نمی تواند هیچ چیز دیگری را درمان کند، می تواند انسان غول پیکر را درمان کند
[ترجمه ترگمان]، اگه اون بتونه چیز دیگه ای رو درمان کنه می تونه مرد of رو درمان کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His diabolic and rather complicated masterplan is, inevitably, fuelled by shards of that dreaded green kryptonite, while Parker Posey's moll makes delightfully dimwitted fun of his megalomania.
[ترجمه گوگل]طرح اصلی شیطانی و نسبتاً پیچیده او، ناگزیر توسط تکه‌هایی از آن کریپتونیت سبز مخوف تغذیه می‌شود، در حالی که پوسته پارکر پوزی به طرز شگفت‌انگیزی غرورآفرین او را مسخره می‌کند
[ترجمه ترگمان]طرح جامع پیچیده و نسبتا پیچیده او، به ناچار با قطعاتی از آن kryptonite سبز ترسناک تغذیه می شود، در حالی که Parker Posey نیز به نحو خوشی از megalomania لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Emperor of Rome (37- who succeeded his adoptive father, Tiberius. After a severe illness, he displayed the ruthlessness, extravagance, and megalomania that led to his assassination.
[ترجمه گوگل]امپراتور روم (37- که جانشین پدر خوانده‌اش تیبریوس شد پس از یک بیماری سخت، بی‌رحمی، زیاده‌روی و بزرگ‌مردی را به نمایش گذاشت که منجر به ترور او شد
[ترجمه ترگمان]امپراتور روم (۳۷)که جانشین پدرش شد، تیبریوس پس از یک بیماری شدید، بیرحمانه، extravagance و megalomania را به نمایش گذاشت که منجر به ترور وی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was probably just a wild idea of Chao Po - tao's, reinforced by American bourgeois megalomania.
[ترجمه گوگل]احتمالاً این فقط یک ایده وحشیانه از چائو پو تائو بود که توسط غول پیکر بورژوایی آمریکا تقویت شده بود
[ترجمه ترگمان]احتمالا فقط یک ایده وحشیانه از Chao پو - tao بود که توسط megalomania آمریکایی تقویت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنون انجام کارهای بزرگ (اسم)
megalomania

مرض بزرگ پنداری خویش (اسم)
megalomania

انگلیسی به انگلیسی

• mental disorder characterized by delusions of grandeur and power; obsession with doing extravagant things
megalomania is the belief that you are more powerful and important than you really are. megalomania is sometimes a mental illness.

پیشنهاد کاربران

خود بزرگ بینی ( اسم ) : یک اختلال روانپزشکی که در آن فرد معتقد است بسیار قدرتمند و مهم است
[پزشکی] خود بزرگ بینی: بیش از حد به خود اهمیت دادن؛ هذیان بزرگ منشی
تمایل بیش از حد به ثروت و قدرت
1. روانپزشکی
توهم عظمت، قدرت، ثروت و غیره
2. اشتیاق به یا انجام کارهای بزرگ
3. تمایل به اغراق
4. شهوت یا میل به قدرت
جنون قدرت طلبی،
جنون قدرت و تسلط بر دیگران
megalomania از پیشوند لاتین megalo به معنای larg or long or macro وپسوند لاتین mania به معنای madness for تشکیل شده و در مجموع به معنای خود بزرگ پنداری ( به عبارت دقیق تر : توهم خود بزرگ پنداری ) معنا می گردد. delusions of grandeur

بپرس