meet a deadline

Ghazal fasihi
to finish a job or task in the time allowed or agreed
انجام بموقع کار
انجام دادن کار سر موعد مقرر

Phrase :
به پایان رساندن کار در زمان یا تاریخی که قبلاً توافق شده است.
به پایان رساندن کاری قبل از اتمام ضرب الاجل از پیش تعیین شده
کاری را سر موعد انجام دادن
به عنوان نمونه :
Employees are under constant pressure to meet deadlines

منابع

• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/meet• https://www.ldoceonline.com/dictionary/meet-a-deadline

رعایت یک ضرب العجل

براورده کردن وعده

به اتمام رساندن به موقع کاری
we are hoping to meet the July deadline
ما امیدوار جولای کار را به اتمام برسانیم

کاری رو سر وقت انجام دادن. . .

سر موقع کاری را انجام دادن

به موقع کاری را تمام کردن ؛ سروقت؛ زودتر از موعد مقرر