matter of fact

/ˈmætərəvˈfækt//ˈmætərəvfækt/

علاقمند به واقعیات (داده ها)، سرد، خشک، بیروح، بی احساس، مبنی بر حقیقت امر، بطور واقعی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: matter-of-factly (adv.), matter-of-factness (n.)
(1) تعریف: concerned with facts; unimaginative or literal.
مترادف: literal, prosaic, prosy
متضاد: romantic
مشابه: arid, bald, direct, dry, factual, faithful, plain, practical, pragmatic, sober, unvarnished

- a matter-of-fact explanation of an unusual event
[ترجمه گوگل] توضیح واقعی یک رویداد غیرعادی
[ترجمه ترگمان] یک توضیح مهم از یک رویداد غیر معمول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: unmoved by emotion or concern.
متضاد: romantic
مشابه: arid, cool, dispassionate, down-to-earth, impassive, impersonal, nonchalant, objective

- Despite the crowd's hysteria, he spoke in a very matter-of-fact way.
[ترجمه گوگل] با وجود هیستری جمعیت، او به شیوه ای کاملاً واقعی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] با وجود جنون جمعیت، او در یک مورد خیلی مهم صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Well, as a matter of fact, I did.
[ترجمه گوگل]خب، در واقع، من این کار را کردم
[ترجمه ترگمان]خب، در حقیقت، من این کار رو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a matter of fact, I didn't have anything.
[ترجمه گوگل]در واقع من چیزی نداشتم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من چیزی نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a matter of fact his remarks overrode your motion.
[ترجمه گوگل]در واقع اظهارات او بر حرکت شما تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اظهارات او به حرکت شما ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a matter of fact, not a matter of opinion.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است، نه یک موضوع
[ترجمه ترگمان]در واقع، این مساله مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a matter of fact, business has come to a stop.
[ترجمه گوگل]در واقع، تجارت متوقف شده است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت کار به پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's not wild speculation! It's plain matter of fact.
[ترجمه گوگل]این یک حدس و گمان وحشیانه نیست! این یک واقعیت آشکار است
[ترجمه ترگمان]این حدس و گمانه نیست موضوع کام لا واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Matter of fact, I've brought it along with me.
[ترجمه گوگل]در واقع، من آن را با خودم آورده ام
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن را همراه خودم آورده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's not that difficult. As a matter of fact, it'squite easy.
[ترجمه گوگل]آنقدرها هم سخت نیست در واقع، این کار بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]اونقدرا هم سخت نیست در حقیقت امر ساده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's a matter of fact that the team have not performed as well this season.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است که تیم در این فصل عملکرد خوبی نداشته است
[ترجمه ترگمان]موضوع این است که تیم در این فصل هم عملکرد خود را به خوبی انجام نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "I guess you haven't eaten yet. "— 'As a matter of fact. I have. ' said Hunter.
[ترجمه گوگل]"حدس می زنم شما هنوز غذا نخورده اید " - "در واقع من دارم هانتر گفت
[ترجمه ترگمان]\"من حدس می زنم که هنوز چیزی نخورده ای\" - - در واقع من دارم هنتر گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As a matter of fact I'm only thirty-five, so don't say I'm old.
[ترجمه گوگل]در واقع من فقط سی و پنج سال دارم، پس نگویید پیر هستم
[ترجمه ترگمان]در واقع من فقط سی و پنج سالمه پس نگو که پیر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm going there tomorrow, as a matter of fact.
[ترجمه sahar] در واقع من فردا دارم میرم اونجا
|
[ترجمه گوگل]در واقع من فردا به آنجا می روم
[ترجمه ترگمان]من فردا به آنجا می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a matter of fact, a single event might simultaneously affect both supply and demand.
[ترجمه گوگل]در واقع، یک رویداد واحد ممکن است به طور همزمان بر عرضه و تقاضا تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، یک رخداد واحد ممکن است به طور همزمان بر عرضه و تقاضا تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a matter of fact, I started on this paper as a graduate trainee myself.
[ترجمه گوگل]در واقع، من خودم به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل این مقاله را شروع کردم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من این مقاله را به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] امر موضوعی (در مقابل matter of law)، اموری که با حواس پنجگانه یا با شهادت قابل اثبات باشند

انگلیسی به انگلیسی

• something that is a fact; straightforward
someone who is being matter-of-fact is not showing any emotion such as anger or surprise, especially in a situation where they would be expected to do so.

پیشنهاد کاربران

matter - of - fact ( adj )
1 ) صریحانه، به طور رک و راست، بی شیله پیله، روراست و صادقانه، ساده و بی آغشته به احساسات و خیال بافی
2 ) واقع بینانه، راستین بنیادانه، حقیقی وار
عادی نمایی؛ عادی نمایانه
حالت حق به جانب
واقع بین
( صدا، لحن ) یکنواخت و بی احساس
که انگار همه چیز عادی ه
که انگار هیچ فرقی برات نمیکنه
Jan was surprisingly matter - of - fact about her divorce
جنت بطور تعجب آوری بی احساس بود درباره ی طلاقش
...
[مشاهده متن کامل]

Use a matter - of - fact tone when disciplining your children
از یک لحن یکنواخت و بی احساس استفاده کن وقتی داری ادب می کنی بچه هایت را

خشک و بی روح
بدون احساس
She told me that her father has died , in a matter - of - fact way
یه معنی بگم لذت ببرید:
خونسرد
as a matter of fact
در واقع، در واقعِ امر، در حقیقت، حقیقت اینه که
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
موضوع مصداقی - ا ز نظر موضوعی یا مصداقی
اگه با as بیاد یعنی: به عنوان یک حقیقت غیر قابل انکار
بدون احساس بودن، سرد، خونسرد ( مخصوصا جایی که بروز احساسات انتظار میره )
• not fanciful or imaginative, Straightforward, unemotional, •
• practical and factual, pragmatic
. She was a matter of fact kind of woman
...
[مشاهده متن کامل]

She spoke in a matter of fact way about the accident
- She announced the news matter - of factly

راستی
راستش - حقیقتاً
( یک صفت است )
بدون احساس - بی احساسات
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
showing no emotion when you are talking about something exciting, frightening, upsetting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
...
[مشاهده متن کامل]

showing no emotion when dealing with something upsetting, exciting etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
not showing feelings or emotion, especially in a situation when emotion would be expected
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Oxford :
Unemotional and practical.

واقعی_به دور از احساس و تخیل_خیلی واقعی_حقیقت امر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس