matted

/ˈmætɪd//ˈmætɪd/

(به ویژه گیسو و چیزهای الیاف مانند) به هم فشرده و کرک شده، نمد وار شده، در هم گوریده، مات، کدر، دارای رویه ی مات، کرک شده، درهم برهم، حصیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: tangled together in a dense mass or clump.

(2) تعریف: made of, enclosed in, or covered with matting or a mat.
صفت ( adjective )
• : تعریف: having a dull, matte finish.

جمله های نمونه

1. ivy matted the walls of the temple
دیوارهای معبد از پیچک (پاپیتال) پوشیده شده بود.

2. dirt and filth matted their hair
چرک و کثافت موهای آنها را نمد مانند کرده بود.

3. The cat's fur was matted with blood.
[ترجمه گوگل]خز گربه با خون مات شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای گربه آغشته به خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dried blood matted his hair on each side of his head.
[ترجمه گوگل]خون خشک شده موهایش را دو طرف سرش مات کرده بود
[ترجمه ترگمان]خون خشک شده موهایش را روی هر طرف سرش خیس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had matted hair and torn dusty clothes.
[ترجمه گوگل]موهای مات شده و لباس های خاکی پاره شده بود
[ترجمه ترگمان]او موهای درهم کشیده و لباس های گرد و خاکی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her hair was matted with mud and rain.
[ترجمه گوگل]موهایش با گل و باران مات شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای او خیس از گل و باران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some competitions provide a warm-up area matted with the same material as the actual competition area.
[ترجمه گوگل]برخی از مسابقات یک منطقه گرم کردن را فراهم می کنند که با مواد مشابه منطقه مسابقه واقعی پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از رقابت ها منطقه گرم - گرمی با مواد مشابه منطقه رقابتی واقعی را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The left haunch was matted red with blood where my pellet had hit it.
[ترجمه گوگل]بند چپ در جایی که گلوله من به آن برخورد کرده بود با خون قرمز مات شده بود
[ترجمه ترگمان]ران چپ با خون قرمز شده بود جایی که گلوله من آن را زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her fur was matted and she was so emaciated she could hardly stand.
[ترجمه گوگل]خزش مات شده بود و آنقدر لاغر بود که به سختی می توانست بایستد
[ترجمه ترگمان]موی او درهم گره خورده بود و آنقدر لاغر بود که به سختی می توانست بایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His hair was a damp, matted tangle.
[ترجمه گوگل]موهایش نمناک و مات شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده و درهم گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some grow into matted filaments and curds, others into thick leathery sheets.
[ترجمه گوگل]برخی به رشته های مات و کشک تبدیل می شوند، برخی دیگر به ورقه های چرمی ضخیم تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به filaments و پنیر تازه رشد می کنند و بعضی دیگر به ورقه های ضخیم چرمی وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We trudge through thick grass, bright green matted fur in its soaked richness.
[ترجمه گوگل]ما از میان چمن های ضخیم، خزهای مات شده سبز روشن در غنای خیس آن می چرخیم
[ترجمه ترگمان]به راه خود ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Blood matted the blond hair, and Lindsey took a deep breath as she leaned closer to peer at the wound.
[ترجمه گوگل]خون موهای بلوند را مات کرد و لیندسی در حالی که به زخم نزدیکتر شد، نفس عمیقی کشید
[ترجمه ترگمان]خون به موهای بلوند خورد و لیندسی نفس عمیقی کشید و به زخم نزدیک تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The face is covered with hair, matted filthy hair like my gypsy hair in the dream.
[ترجمه گوگل]صورت پوشیده از مو، موهای کثیف مات شده مانند موهای کولی من در رویا
[ترجمه ترگمان]صورتش پوشیده از مو، موهای کثیف و کثیف مثل موهای کولی من در خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tangled; covered in mat; dirty and stuck together (often about hair)
something that is matted is twisted together untidily.

پیشنهاد کاربران

بپرس