matchable


معنی: خوش ایند، سازگار، بهم جور شدنی
معانی دیگر: بهم جور شدنی، سازگار

جمله های نمونه

1. Then matchable definition and matchable necessary and sufficient conditions of the combinations of GPS carrier phase observations are presented.
[ترجمه گوگل]سپس تعریف قابل تطبیق و شرایط لازم و کافی قابل تطبیق از ترکیب مشاهدات فاز حامل GPS ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]سپس تعریف matchable و شرایط کافی و کافی ترکیبات مشاهدات فاز حامل GPS ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Q Trace this letter first, then color the matchable upper and lower case letters.
[ترجمه گوگل]Q ابتدا این حرف را دنبال کنید، سپس حروف بزرگ و کوچک قابل تطبیق را رنگ کنید
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار این نامه را ردیابی کنید، سپس حروف بزرگ و پایینی را رنگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The city needs a matchable name card.
[ترجمه گوگل]شهر به یک کارت نام قابل تطبیق نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این شهر به کارت اسم matchable نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, a matchable design of the plasma equipment in the experiment is a key to success.
[ترجمه گوگل]بنابراین، طراحی منطبق بر تجهیزات پلاسما در آزمایش، کلید موفقیت است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، طراحی matchable از تجهیزات پلاسما در آزمایش، کلید موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have the matchable product lines, the complete spare parts, a perfect after-sales service, valued pricing system, Hope to be your ideal choice.
[ترجمه گوگل]ما خطوط تولید منطبق، قطعات یدکی کامل، خدمات پس از فروش عالی، سیستم قیمت گذاری با ارزش را داریم، امیدواریم که انتخاب ایده آل شما باشد
[ترجمه ترگمان]ما خطوط تولید matchable، قطعات یدکی کامل، یک سیستم بعد از فروش، سیستم قیمت گذاری با ارزش، امید به انتخاب ایده آل شما داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Trace this letter first, then color the matchable upper and lower case letters.
[ترجمه گوگل]ابتدا این حرف را دنبال کنید، سپس حروف بزرگ و کوچک قابل تطبیق را رنگ کنید
[ترجمه ترگمان]ابتدا این نامه را ردیابی کنید و سپس حروف بزرگ و پایینی را رنگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The city needs a matchable name card, The city should own the mainstream people.
[ترجمه گوگل]شهر به یک کارت نام قابل تطبیق نیاز دارد، شهر باید صاحب جریان اصلی مردم باشد
[ترجمه ترگمان]این شهر به کارت نام matchable نیاز دارد، شهر باید جریان اصلی مردم را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Z Trace this letter first, then color the matchable upper and lower case letters.
[ترجمه گوگل]Z ابتدا این حرف را دنبال کنید، سپس حروف بزرگ و کوچک قابل تطبیق را رنگ کنید
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار این نامه را ردیابی کنید و سپس حروف بزرگ matchable و پایینی را رنگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. XPath 0 introduces new kind tests element(), attribute(), schema-element(), schema-attribute(), and document-node(), which make a complete set for all the kinds of nodes that are matchable.
[ترجمه گوگل]XPath 0 انواع تست‌های جدید عنصر()، ویژگی()، schema-element()، schema-attribute() و document-node() را معرفی می‌کند که مجموعه کاملی را برای انواع گره‌هایی که قابل تطبیق هستند، می‌سازد
[ترجمه ترگمان]XPath ۰، عنصر تست های نوع جدید را معرفی می کند ()، مشخصه - مولفه ()، ویژگی - نمودار ()، و نود ()، که مجموعه کاملی را برای تمامی انواع گره ها که matchable هستند، ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For example, this would change the word "COLOR" into the string "CLOOR"; this string represents all the letters from the word "COLOR," but in a predictable (and more importantly, matchable) order.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، این کلمه "COLOR" را به رشته "CLOOR" تغییر می دهد این رشته تمام حروف کلمه "COLOR" را نشان می دهد، اما به ترتیبی قابل پیش بینی (و مهمتر از آن قابل تطبیق)
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، این رشته کلمه \"رنگ\" را به رشته \"CLOOR\" تغییر می دهد؛ این رشته همه حروف را از کلمه \"رنگ\"، اما در یک دستور قابل پیش بینی (و مهم تر، matchable)نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus it is affirmed that the combination of the two materials are matchable and that the strength and fracture toughness of alumina-silicate ceramic matrix have been greatly improved.
[ترجمه گوگل]بنابراین تأیید می شود که ترکیب این دو ماده با هم مطابقت دارند و استحکام و چقرمگی شکست ماتریس سرامیکی آلومینا سیلیکات تا حد زیادی بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]بنابراین تایید شده است که ترکیب دو ماده matchable بوده و استحکام و چقرمگی شکست ماتریس سرامیک سیلیکات - سیلیکات به شدت بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another reason's they live really too far away. Due to the high rise of the housing price, there exists a fact that buyers' willingnesses are not matchable with the buying ability.
[ترجمه گوگل]دلیل دیگر این است که آنها خیلی دور زندگی می کنند با توجه به افزایش بالای قیمت مسکن، این واقعیت وجود دارد که تمایل خریداران با توانایی خرید منطبق نیست
[ترجمه ترگمان]دلیل دیگر این است که آن ها خیلی دور زندگی می کنند با توجه به افزایش قیمت مسکن، این حقیقت وجود دارد که خریداران willingnesses با توانایی خرید matchable نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion:Study indicated that sex hormone was obviously correlated with coronary disease and male with high estrogen was an un- matchable factor why they were easy to get coronary disease.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که هورمون جنسی آشکارا با بیماری عروق کرونر ارتباط دارد و مردان با استروژن بالا عاملی غیرقابل انطباق است که باعث می‌شود آنها به راحتی به بیماری عروق کرونر مبتلا شوند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که هورمون جنسی به طور بدیهی با بیماری کرونر ارتباط دارد و مرد با استروژن بالا عامل ضد matchable ای است که چرا به آسانی ابتلا به بیماری کرونر را تسهیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Proportion of solid colour fibres can be exactly predicted utilizing the least square calculating method. This colour matching result is matchable to spectrum.
[ترجمه گوگل]نسبت الیاف رنگ جامد را می توان دقیقاً با استفاده از روش محاسبه حداقل مربعات پیش بینی کرد این نتیجه تطبیق رنگ با طیف مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]نسبت الیاف رنگی جامد را می توان دقیقا با استفاده از روش محاسبه حداقل مربع پیش بینی کرد این نتیجه تطبیق رنگ برابر با طیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشایند (صفت)
desirable, pleasant, nice, fine, correspondent, auspicious, advantageous, apposite, pleasing, applicable, matchable, winsome

سازگار (صفت)
fit, suitable, compatible, correspondent, becoming, matchable, wholesome, salubrious

بهم جور شدنی (صفت)
matchable

انگلیسی به انگلیسی

• open to comparison, able to be suited or paired

پیشنهاد کاربران

بپرس