martial

/ˈmɑːrʃl̩//ˈmɑːʃl̩/

معنی: جنگجو، جنگی، نظامی، لشکری، مریخی
معانی دیگر: وابسته به یا مناسب جنگ، رزمی، حربی، مشتاق جنگ و دعوا، رزمجو، سلحشور، ارتشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: martially (adv.), martialism (n.), martialist (n.)
(1) تعریف: of, pertaining to, suggestive of, or inclined to war or combat.
مترادف: bellicose, belligerent, militant, military, warlike
متضاد: peaceable
مشابه: aggressive, combative, contentious, enemy, hostile, inimical, offensive, pugnacious, truculent

- The training gives the soldiers considerable martial prowess.
[ترجمه گوگل] این آموزش به سربازان قدرت رزمی قابل توجهی می دهد
[ترجمه ترگمان] آموزش به سربازان شجاعت زیادی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Karate is one of the martial arts.
[ترجمه گوگل] کاراته یکی از هنرهای رزمی است
[ترجمه ترگمان] کاراته یکی از هنرهای رزمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Despite their martial success, the invaders were unable to completely subdue the conquered people.
[ترجمه گوگل] با وجود موفقیت های رزمی، مهاجمان نتوانستند مردم تسخیر شده را به طور کامل تحت سلطه خود درآورند
[ترجمه ترگمان] با وجود موفقیت نظامی، مهاجمان قادر به مهار کردن کامل مردم مغلوب نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The country was rearming itself and becoming a martial nation again.
[ترجمه گوگل] این کشور دوباره خود را مسلح می کرد و دوباره به یک کشور رزمی تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان] این کشور خود را فریب داده و دوباره به کشوری نظامی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, concerning, or indicating a warrior or the military profession.
مترادف: military
مشابه: soldierly

- The camp is a center for martial training.
[ترجمه گوگل] اردوگاه مرکز تمرینات رزمی است
[ترجمه ترگمان] این کمپ یک مرکز آموزش نظامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He carried himself with a martial attitude.
[ترجمه گوگل] او خود را با نگرش رزمی تحمل کرد
[ترجمه ترگمان] او خودش را با یک حالت نظامی باخود برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. martial law
حکومت نظامی

2. martial men
مردان جنگ آور

3. martial music
موسیقی رزمی

4. martial songs
سرودهای رزمی

5. the rigor of martial law
سختگیری حکومت نظامی

6. the suspension of the martial law
برداشتن حکومت نظامی

7. Martial arts originated in the East.
[ترجمه گوگل]هنرهای رزمی از شرق سرچشمه گرفت
[ترجمه ترگمان]هنرهای رزمی از شرق سرچشمه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Emperor issued the decree repealing martial law.
[ترجمه گوگل]امپراتور فرمان لغو حکومت نظامی را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]امپراطور فرمان لغو قانون نظامی را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He faced a court martial for disobeying orders.
[ترجمه گوگل]او به دلیل سرپیچی از دستورات با دادگاه نظامی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]او از دستورها سرپیچی کرده بود و از دستورها سرپیچی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The military leadership have lifted martial law in several more towns.
[ترجمه گوگل]رهبری نظامی در چندین شهر دیگر حکومت نظامی را لغو کرده است
[ترجمه ترگمان]رهبری نظامی در چندین شهر دیگر حکومت نظامی برقرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All the men now face court martial.
[ترجمه گوگل]همه مردان اکنون با دادگاه نظامی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]همه مردان حالا در دادگاه نظامی حضور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They assumed that this martial behaviour would be accepted by the British Government.
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کردند که این رفتار نظامی مورد قبول دولت بریتانیا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آن ها فرض کردند که این رفتار نظامی توسط دولت بریتانیا پذیرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was arrested, tried by court martial and shot.
[ترجمه گوگل]او دستگیر شد، در دادگاه نظامی محاکمه شد و تیرباران شد
[ترجمه ترگمان]او دستگیر شد و توسط دادگاه نظامی و شلیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Renegade forces captured the capital and declared/imposed martial law.
[ترجمه گوگل]نیروهای یاغی پایتخت را به تصرف خود درآوردند و حکومت نظامی را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای Renegade پایتخت را تصرف کرده و حکومت نظامی اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The country is now under martial law.
[ترجمه گوگل]این کشور اکنون تحت حکومت نظامی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون تحت حکومت نظامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Martial law has now been lifted.
[ترجمه گوگل]اکنون حکومت نظامی لغو شده است
[ترجمه ترگمان]قانون مارتیالیس اکنون برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگجو (صفت)
combatant, belligerent, combative, agonistic, bellicose, pugnacious, martial

جنگی (صفت)
military, martial, bristly, warlike

نظامی (صفت)
military, martial

لشکری (صفت)
martial

مریخی (صفت)
martial, martian

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to war; befitting a warrior; military, warlike
martial describes things that relate to soldiers or war; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جنگی / رزمی
Karate is a martial art
🐌🦋
فدایی، جان بر کفان، پیش مرگ
Martial arts ورزش های رزمی مثل کاراته
جنگجو
که مترادف است با:fighter
جنگی
نظامی
martial art هنر رزمی

بپرس