mark time


1- (مشق نظامی) درجازدن 2- (موقتا) از پیشرفت بازماندن، در جا قدم رو !

جمله های نمونه

1. The squad leader ordered the men to mark time.
[ترجمه گوگل]رهبر گروه به مردان دستور داد تا زمان را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]رهبر تیم به مردان دستور داد که زمان را ثبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hind legs have to mark time while the forelegs cross over, making the outer ring of a wheel.
[ترجمه گوگل]پاهای عقب باید زمان را مشخص کنند در حالی که پاهای جلویی از روی هم عبور می کنند و حلقه بیرونی یک چرخ را می سازند
[ترجمه ترگمان]پاهای عقبی باید زمانی را نشان دهند که پاهای جلویی روی آن عبور می کنند و حلقه بیرونی چرخ را درست می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why do you just mark time? You should be quicker.
[ترجمه گوگل]چرا فقط زمان را علامت گذاری می کنید؟ شما باید سریعتر باشید
[ترجمه ترگمان]چرا فقط زمان نشان می دهید؟ تو باید سریع تر عمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The officer made the soldiers mark time as a punishment.
[ترجمه گوگل]افسر سربازان را مجبور کرد که زمان را به عنوان مجازات مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]افسر به عنوان تنبیه، زمان را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The captain ordered his men to mark time.
[ترجمه گوگل]کاپیتان به افراد خود دستور داد تا زمان را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]سروان دستور داد که افراد خود را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mark time by raising knees alternately.
[ترجمه گوگل]زمان را با بالا بردن متناوب زانوها مشخص کنید
[ترجمه ترگمان]با بزرگ کردن زانوها به طور متناوب به آن ها ضربه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since two years ago, mark time, the village has not been so busy over the Netherlands.
[ترجمه گوگل]از دو سال پیش، به وقت مشخص، این دهکده در هلند چندان شلوغ نبوده است
[ترجمه ترگمان]از دو سال پیش، این روستا در مورد هلند خیلی شلوغ نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is no hurry, I shall just mark time until the goods arrive.
[ترجمه گوگل]عجله ای وجود ندارد، فقط تا رسیدن کالا زمان را مشخص می کنم
[ترجمه ترگمان]هیچ عجله ای نیست، فقط وقت آن را نشان خواهم داد تا وقتی که کالاها برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Failure to tap this potential means to mark time and make no advance.
[ترجمه گوگل]عدم استفاده از این پتانسیل به معنای علامت گذاری زمان و عدم پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]عدم استفاده از این پتانسیل به معنای نشانه زمان و عدم پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teacher ordered the students to mark time.
[ترجمه گوگل]معلم به دانش آموزان دستور داد که زمان را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]معلم به دانش آموزان دستور داد که زمان را ثبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet computer cuts in the services sector mean that, for now, it can do little more than mark time.
[ترجمه گوگل]با این حال، کاهش کامپیوتر در بخش خدمات به این معنی است که در حال حاضر، می تواند کمی بیشتر از زمان تعیین شده انجام دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، کاهش کامپیوتر در بخش خدمات به این معنی است که در حال حاضر، این کار می تواند کمی بیشتر از زمان نشانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gaultier has remained true to himself, and must therefore mark time until fashion comes back around to his idiosyncratic viewpoint.
[ترجمه گوگل]گوتیه به خود وفادار مانده است، و بنابراین باید زمان را مشخص کند تا مد به دیدگاه خاص خود بازگردد
[ترجمه ترگمان]Gaultier برای خود صادق است و بنابراین باید زمان خود را تا زمانی که مد به دیدگاه خاص خود برگردد مورد توجه قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have to lie still for five minutes, while the teachers whisper to each other as they mark time.
[ترجمه گوگل]ما باید پنج دقیقه بی حرکت دراز بکشیم، در حالی که معلمان در حالی که زمان را مشخص می کنند با یکدیگر زمزمه می کنند
[ترجمه ترگمان]در حالی که معلمان به یکدیگر نجوا می کنند، ما باید هنوز پنج دقیقه استراحت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you know how we can use the sun, moon, and stars to mark time?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید چگونه می توانیم از خورشید، ماه و ستاره ها برای تعیین زمان استفاده کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید ما چگونه می توانیم از نور خورشید، ماه و ستارگان برای رسیدن به زمان استفاده کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• march in place, march without moving forward
march in place!

پیشنهاد کاربران

درجا زدن ( نظامی )
درجا زدن
از پیشرفت جاماندن
To move the feet alternately in the rhythm of a marching step without advancing

ثبت زمان
انتظار کشیدن
درجا زدن

بپرس