mar

/ˈmɑːr//mɑː/

معنی: اسیب، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردن، ضایع کردن
معانی دیگر: خدشه دار کردن، منقص کردن، آسیب زدن، گزند زدن، آکمند کردن، لطمه زدن، (نادر) عیب، نقص، (مهجور) ویران کردن، نابود کردن، (مخفف)، دریایی، وابسته به دریانوردی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: mars, marring, marred
مشتقات: marred (adj.)
• : تعریف: to damage or spoil, esp. on the surface or face, but not severely.
مترادف: blemish
متضاد: enhance
مشابه: damage, dent, flaw, impair, injure, mark, scar, scratch, spoil, sully, taint, tarnish, vitiate

- Water marks marred the wood.
[ترجمه كريستين] لکه هاى آب به این چوب صدمه زدن.
|
[ترجمه گوگل] آثار آب چوب را خراب کرده است
[ترجمه ترگمان] نشانه های آبی چوب رو خراب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The incident marred his good humor.
[ترجمه نادر] این حادثه باعث شد تا حس طنز خود را از دست بدهد
|
[ترجمه شان] این حادثه موجب شد که به حس شوخ طبعی او ، آسیب ( گزند ) وارد شود.
|
[ترجمه گوگل] این واقعه خوش‌خوشی او را خدشه‌دار کرد
[ترجمه ترگمان] این حادثه موجب ناراحتی نیک او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "March," the third month of the Gregorian calendar year, having thirty-one days.

جمله های نمونه

1. to mar somebody's enjoyment
عیش کسی را منقص کردن

2. spelling errors mar the text
اشتباهات املایی متن را معیوب می کند.

3. make or mar somebody (or something)
(انگلیس - عامیانه) موجب موفقیت یا شکست کسی (یا چیزی) شدن

4. One scabbed sheep will mar a whole flock.
[ترجمه گوگل]یک گوسفند دلمه‌دار یک گله کامل را از بین می‌برد
[ترجمه ترگمان]یک گوسفند scabbed یک گله گله را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nothing happened to mar the old man's happiness.
[ترجمه گوگل]هیچ اتفاقی نیفتاد که شادی پیرمرد را خدشه دار کند
[ترجمه ترگمان]هیچ اتفاقی نیفتاد که سعادت پیرمرد را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His handling of the crisis could make or mar his career.
[ترجمه گوگل]برخورد او با بحران می تواند شغل او را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]برخورد او با این بحران می تواند باعث صدمه زدن به حرفه او شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mar Lodge has proved that even the most intransigent of ministers will begin to bend to public pressure.
[ترجمه گوگل]مار لاج ثابت کرده است که حتی ناسازگارترین وزرا نیز شروع به خم شدن در برابر فشار عمومی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مار Lodge ثابت کرده است که حتی سرسخت ترین وزرا شروع به خم شدن در فشار عمومی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Del Mar also needed more ceiling insulation, ventilation fans and dozens of new refrigerators and stoves.
[ترجمه گوگل]دل مار همچنین به عایق سقف بیشتر، فن های تهویه و ده ها یخچال و اجاق گاز جدید نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]دل مار همچنین به عایق بندی سقف بیشتر، فن های تهویه و ده ها یخچال و اجاق جدید نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many experienced speakers mar their conversations as well as their orations with a profusion of ums and ers which distract attention.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سخنرانان باتجربه مکالمات و نیز سخنان خود را با انبوهی از محبت ها و حرف هایی که توجه را منحرف می کند، خدشه دار می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گویندگان با تجربه مکالمه آن ها و as را با وفور of و ers که حواسشان را پرت می کنند، بازتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was no incident of any kind to mar the journey until we ran into that ditch in Rodgers Field.
[ترجمه گوگل]هیچ حادثه‌ای رخ نداد که سفر را مخدوش کند تا اینکه به آن خندق در راجرز فیلد برخورد کردیم
[ترجمه ترگمان]هیچ حادثه ای برای آسیب رساندن به این سفر وجود نداشت تا اینکه به آن خندق در میدان Rodgers رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do these really mar our understanding of informative articles, aiming to make us wiser on equestrian subjects?
[ترجمه گوگل]آیا اینها واقعاً درک ما از مقالات آموزنده را با هدف عاقل تر کردن ما در موضوعات سوارکاری مختل می کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این ها درک ما از مقاله های اطلاع رسانی را تحت تاثیر قرار می دهند، با این هدف که ما را بر روی افراد سوار بر اسب سوار کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 16th Mar 1991 Netherlands Belgium, Ecuador, India, Islamic Republic of Iran, Italy, Kingdom of Saudi Arabia, Lesotho, Mexico, Morocco, Netherlands, Sweden, United States of America.
[ترجمه گوگل]16 مارس 1991 هلند بلژیک، اکوادور، هند، جمهوری اسلامی ایران، ایتالیا، پادشاهی عربستان سعودی، لسوتو، مکزیک، مراکش، هلند، سوئد، ایالات متحده آمریکا
[ترجمه ترگمان]۱۶ مارس ۱۹۹۱، بلژیک، اکوادور، هندوستان، جمهوری اسلامی ایران، ایتالیا، پادشاهی عربستان سعودی، لسوتو، مکزیک، مراکش، هلند، ایالات متحده آمریکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A hovering mar - of - war bird showed him where dolphin were chasing some flying fish.
[ترجمه گوگل]یک پرنده معلق در حال پرواز به او نشان داد که دلفین ها در حال تعقیب چند ماهی پرنده هستند
[ترجمه ترگمان]پرنده کوچکی از جنگ به او نشان داد که دلفین در آنجا چند ماهی پرنده را تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results The cure and mar ked efficacy rate was significantly higher in the warm needling and warm needling plus blood-letting puncture and cupping groups than in the simple acupuncture group.
[ترجمه گوگل]ResultsThe درمان و نرخ اثر معکوس در گروه سوزن گرم و سوزن گرم به علاوه سوراخ کردن خون و حجامت به طور قابل توجهی بالاتر از گروه طب سوزنی ساده بود
[ترجمه ترگمان]نتایج درمان و میزان کارآیی ked به طور قابل توجهی در the گرم و needling گرم به علاوه فشار خون - اجازه دادن به دوچرخه و گروه های منظم نسبت به گروه طب سوزنی ساده بسیار بالاتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't allow a minor irritation in the workplace to mar your ambitions.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید یک تحریک جزئی در محل کار، جاه طلبی های شما را خدشه دار کند
[ترجمه ترگمان]به عصبانیت جزئی در محیط کار اجازه آسیب رساندن به ambitions را ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسیب (اسم)
hurt, damage, mar, inconvenience, harm, strain, lesion, injury, trauma, teen, tort

معیوب کردن (فعل)
damage, mar, mutilate, impair

صدمه زدن (فعل)
mar, offend, harm, nip, maul, damnify, endamage, scathe

اسیب رساندن (فعل)
mar, harm, endamage

زیان رساندن (فعل)
mar, impair

ناقص کردن (فعل)
truncate, mar, mutilate

بی اندام کردن (فعل)
mar, mutilate

ضایع کردن (فعل)
decay, destroy, addle, spoil, waste, damage, mar, fordo

تخصصی

[کامپیوتر] ثبات نشانی حافظه Memory Address Register

انگلیسی به انگلیسی

• damage, mutilate, spoil, deface
disfiguration; blemish
to mar something means to spoil it; a formal word.
mar. is a written abbreviation for `march'.

پیشنهاد کاربران

یه واژه formal هست
🗣️ماٰر
marred; marring
▪️▪️▪️
VERB
formal
1 ) to spoil something, making it less good or less enjoyable
SYN: spoil
2 ) to ruin or diminish the perfection or wholeness of
...
[مشاهده متن کامل]

SYN: ruin
💠 U. S. , Ukraine counteroffensive plans marred by miscalculations, disagreement

Verb - transitive :
از جذابیت یا خوشایندیِ چیزی کاستن
ناقص کردن
از بین بردن
به عنوان مثال:
The race was marred by a horrific accident involving Niki Lauda
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/mar
خدشه وارد شدن
To spoil
To taint
To stain
To pollute
از ریخت انداختن ، ناقص کردن
ناقص کردن، خراب کردن
* در برخی موارد به عنوان صفت استفاده میشود ( marred ) به معنای ناقص یا مثلا در صنایع شیشه سازی به معنی " مات" ( شیشه غیر شفاف ) استفاده می شود

بپرس