maniac

/ˈmeɪniˌæk//ˈmeɪnɪæk/

معنی: مجنون، ادم دیوانه، مجنون، عصبانی، دیوانه وار
معانی دیگر: کسی که دیوانه ی چیزی است، شیفته، واله، دیوانه (به ویژه همراه با خشونت یا حدت)، دچار مانی، دچار شیدایی، روان شیدا، شیدا، دچار جنون تحریکاتی، عصبانی
maniac_
پسوند: دچار نوعی مانی (یا روان شیدایی) [kleptomaniac]

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (outdated; no longer in scientific use) one who suffers from mania, or from insanity generally.
مترادف: lunatic, madman, madwoman, psychopath
مشابه: crazy, kook, nut

- The asylum housed maniacs locked up like prisoners.
[ترجمه گوگل] این آسایشگاه دیوانه هایی را در خود جای می داد که مانند زندانیان محبوس شده بودند
[ترجمه ترگمان] آسایشگاه به طور عجیبی مثل زندانی ها در حال زندانی شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a wild, violent person, esp. one who attacks or threatens others.
مترادف: fiend, kook, savage
مشابه: crazy, demon, devil, lunatic, madman, monster

- His anger had turned her husband into a maniac, and we were afraid he was going to kill her.
[ترجمه گوگل] عصبانیت او شوهرش را به یک دیوانه تبدیل کرده بود و ما می ترسیدیم که او را بکشد
[ترجمه ترگمان] خشم او شوهرش را تبدیل به یک دیوانه کرده بود و ما می ترسیدیم که او را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: one who has an excessive desire or enthusiasm.
مترادف: fiend, nut
مشابه: addict, aficionado, buff, demon, enthusiast, fanatic

- She is a maniac for keeping her house clean.
[ترجمه گوگل] او یک دیوانه برای تمیز نگه داشتن خانه اش است
[ترجمه ترگمان] اون دیوونه آیه که خونه اش رو تمیز نگه میداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: ravingly or violently insane; maniacal.
مترادف: berserk, frenzied, maniacal, wild
مشابه: crazy, hysterical, lunatic, mad, psychopathic, rabid, raving

جمله های نمونه

1. a football maniac
دیوانه ی فوتبال

2. a homicidal maniac
دیوانه ی آدمکش

3. A maniac driver sped 35 miles along the wrong side of a motorway at 110 mph.
[ترجمه گوگل]یک راننده دیوانه 35 مایل در سمت اشتباه بزرگراه با سرعت 110 مایل در ساعت سرعت گرفت
[ترجمه ترگمان]یک راننده دیوانه در عرض ۱۱۰ مایل در عرض جاده با سرعت ۱۱۰ مایل بر ساعت رانندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A maniac had gouged several holes in the priceless painting.
[ترجمه گوگل]یک دیوانه چندین سوراخ در تابلوی گرانبها ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]دیوانه ای چندین سوراخ در نقاشی گران بها را سوراخ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He drove like a maniac. We had one near miss after another.
[ترجمه گوگل]مثل یک دیوانه رانندگی کرد ما یکی پس از دیگری نزدیک بودیم
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها رانندگی می کرد بعد از یکی دیگر، یکی از آن ها را از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Suddenly this maniac ran out into the middle of the road.
[ترجمه گوگل]ناگهان این دیوانه به وسط راه فرار کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان این دیوانه به وسط جاده دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That man is a homicidal maniac.
[ترجمه گوگل]آن مرد یک دیوانه قاتل است
[ترجمه ترگمان] اون مرد یه دیوونه قاتل روانی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some maniac was running down the street waving a massive metal bar.
[ترجمه گوگل]یک دیوانه در خیابان می دوید و یک میله فلزی عظیم را تکان می داد
[ترجمه ترگمان]یک دیوانه در خیابان می دوید و یک میله آهنی بزرگ را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Be careful! That man is driving like a maniac!
[ترجمه گوگل]مراقب باش! اون مرد مثل یک دیوانه رانندگی میکنه!
[ترجمه ترگمان]مواظب باش! ! اون مرد داره مثل دیوونه رانندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had a reputation of being a sex maniac.
[ترجمه گوگل]او به یک دیوانه جنسی معروف بود
[ترجمه ترگمان] اون شهرت داشت که یه روانی سکسی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The woman's a sex maniac if you ask me.
[ترجمه گوگل]اگر از من بپرسید این زن یک دیوانه جنسی است
[ترجمه ترگمان]اگه از من بپرسی، اون زن یه دیوونه سکسیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was driving like a maniac .
[ترجمه گوگل]مثل یک دیوانه رانندگی می کرد
[ترجمه ترگمان] داشت مثل دیوونه رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's a football maniac.
[ترجمه گوگل]او یک دیوانه فوتبال است
[ترجمه ترگمان]او یک دیوانه فوتبال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That maniac drives far too fast.
[ترجمه گوگل]آن دیوانه خیلی سریع رانندگی می کند
[ترجمه ترگمان] اون دیوونه خیلی سریع رانندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Even if he is murdered by a homicidal maniac he has chosen to be at a certain place at a certain time.
[ترجمه گوگل]حتی اگر او توسط یک دیوانه قاتل به قتل برسد، او انتخاب کرده است که در یک مکان خاص در یک زمان خاص باشد
[ترجمه ترگمان]حتی اگر او توسط یک دیوانه آدمکش به قتل رسیده باشد، او در یک زمان خاص انتخاب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجنون (اسم)
insane, lunatic, crazy, maniac

ادم دیوانه (اسم)
maniac

مجنون (صفت)
mad, nuts, amok, insane, demented, lunatic, loco, crazy, maniac

عصبانی (صفت)
mad, feisty, furious, choleric, nervy, frenzied, short-tempered, frenetic, wrathful, nervous, pelting, huffy, maniac, frantic, high-strung, horn-mad, horn-red, red-hot, huffish, wreakful

دیوانه وار (صفت)
frenzied, maniac, demoniac, demoniacal

انگلیسی به انگلیسی

• lunatic, insane person, madman; person who acts in a crazy or insane manner
insane, affected by mania; acting in an abnormally enthusiastic or excited manner
a maniac is a mad person who is violent and dangerous.

پیشنهاد کاربران

Informal somebody who you think is too involved or interested in religion or sex
Freak or someone who is mentally ill
Somebody who is not responsible and behaves in a stupid or dangerous way
به معنایه مجنون یا روان پریش هست. . .
همچنین اسم ترکه اصلی آلبوم Oddinary استری کیدز هم هست که رکورد های زیادی زده. . . : )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mania / maniac
✅️ صفت ( adjective ) : maniac / maniacal
✅️ قید ( adverb ) : maniacally
دیوانه
دیوانه ( چیزی بودن، خوره ی چیزی بودن )
به نقل از هزاره:
1 - مجنون، دیوانه؛ [روان شناسی] شیدا
2 - [محاوره] عاشق سینه چاک، شیفته، کشته و مرده
روانی
آزار دهنده مردم

بپرس