manageress

/ˌmænɪdʒəˈres//ˌmænɪdʒəˈres/

مدیره، رئیسه، زن خانه دار

جمله های نمونه

1. Naomi had reached the dizzy heights of manageress.
[ترجمه گوگل]نائومی به اوج مدیریتی رسیده بود
[ترجمه ترگمان]نایومی به اوج سرگیجه of رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We collected our packed lunch from the manageress, and, as the sun again was shining, set out for Helvellyn.
[ترجمه گوگل]ناهار بسته بندی شده خود را از خانم مدیر جمع آوری کردیم و در حالی که خورشید دوباره می تابد، به سمت هلولین حرکت کردیم
[ترجمه ترگمان]ناهار را از کافه manageress جمع کردیم و چون خورشید دوباره می درخشید، برای Helvellyn آماده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The robber then forced Ben, the shop's manageress and her son into a cupboard.
[ترجمه گوگل]سارق سپس بن، مدیر مغازه و پسرش را به زور داخل کمد کرد
[ترجمه ترگمان]آن وقت راهزن به زور بن، مدیره کافه و پسرش را به یک گنجه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs Coyle was retiring after 17 years as manageress.
[ترجمه گوگل]خانم کویل پس از 17 سال به عنوان مدیر بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]خانم Coyle بعد از ۱۷ سال به عنوان مدیر انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is an efficient manageress.
[ترجمه گوگل]او یک مدیر کارآمد است
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We're complaining to the manageress.
[ترجمه گوگل]ما از مدیر شکایت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم از خانم manageress شکایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The staff clubbed together to buy the canteen manageress a leaving present.
[ترجمه گوگل]کارکنان با هم جمع شدند تا برای مدیر غذاخوری یک هدیه بخرند
[ترجمه ترگمان]کارکنان با چماق جمع شدند تا نماینده کافه manageress را بخرند و حال حاضر را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The manageress shod over all her staff and several left because they couldn't stand such treatment.
[ترجمه گوگل]خانم مدیر تمام کارکنانش را زیر پا گذاشت و چند نفر رفتند زیرا تحمل چنین رفتاری را نداشتند
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر کافه با تمام کارکنان خود و چند تن دیگر، از آن جهت که نمی توانستند چنین رفتاری را تحمل کنند، همه جا را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The manageress is from South Africa, just clam and relax.
[ترجمه گوگل]مدير اهل آفريقاي جنوبي است، فقط بخوابيد و استراحت كنيد
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر کافه اهل آفریقای جنوبی است، فقط صدف و استراحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Franlow maintains Mrs Taylor was dismissed after a long-running dispute with the manageress.
[ترجمه گوگل]فرانلو معتقد است که خانم تیلور پس از اختلاف طولانی مدت با مدیر کار برکنار شده است
[ترجمه ترگمان]Franlow مدعی است که خانم تیلور پس از یک مشاجره طولانی با مدیر کافه مرخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The small lobby had a high plastic desk at which the manageress sat.
[ترجمه گوگل]لابی کوچک یک میز پلاستیکی بلند داشت که مدیر روی آن می نشست
[ترجمه ترگمان]سرسرای کوچک یک میز پلاستیکی داشت که در آن کافه مدیره کافه نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sara, beautiful Sara, appeared in the accounts as the manageress.
[ترجمه گوگل]سارا، سارا زیبا، به عنوان مدیر در حساب ها ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]سارا، سارا زیبا، به حساب مدیره کافه اومده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jean had gone off to the ladies when the manageress came to lead them to their table.
[ترجمه گوگل]ژان به سمت خانم ها رفته بود که خانم مدیر آمد تا آنها را به سمت میزشان هدایت کند
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان پس از آن که مدیر کافه آمده بود تا آن ها را به سر میز ایشان برساند، به نزد بانوان رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Adams was repeatedly bullied and picked on by manageress Elizabeth Archer.
[ترجمه گوگل]آقای آدامز بارها توسط الیزابت آرچر، مدیر، مورد آزار و اذیت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آقای آدامز چندین بار مورد خشونت قرار گرفت و توسط مدیر \"الیزابت آرچر\" انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• female manager
a manageress is a woman who runs an organization such as a shop or restaurant.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : manage
✅️ اسم ( noun ) : management / manager / manageress / manageability
✅️ صفت ( adjective ) : manageable / managerial / managed
✅️ قید ( adverb ) : managerially / manageably

بپرس