malice

/ˈmæləs//ˈmælɪs/

معنی: نفرت، بدجنسی، عمد، عناد، خبی، بدخواهی، کینه توزی، بداندیشی، قصد سوء
معانی دیگر: بدنهادی، کین ورزی، (حقوق) سونیت، اسباب چینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the wish to harm or hurt others; hostility; animosity.
مترادف: ill will, malevolence, malignity, spite
متضاد: benevolence, charity
مشابه: animosity, antagonism, hatred, hostility, rancor, revenge, spleen, vengeance

- She said those hurtful things out of sheer malice.
[ترجمه گوگل] او این چیزهای آزار دهنده را از روی بدخواهی محض گفت
[ترجمه ترگمان] اون حرف های زننده و آزار دهنده رو از تو malice
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have forgiven him, and I no longer feel any malice toward him.
[ترجمه محمد جواد] من او را بخشیدم و دیگر از او نفرتی ندارم.
|
[ترجمه گوگل] من او را بخشیدم و دیگر نسبت به او کینه ای احساس نمی کنم
[ترجمه ترگمان] من او را بخشیدم و دیگر احساس بدی نسبت به او ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His hitting her was no accident; it was an act of malice.
[ترجمه امیر نادرلو ] اینکه او را مورد ضرب قرار داد اتفاقی نبود، از روی بدجنسی بود
|
[ترجمه گوگل] ضربه زدن او تصادفی نبود این یک عمل بدخواهانه بود
[ترجمه ترگمان] برخورد او تصادفی نبود، شرارت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, intention to harm others in committing an unlawful act.

- The defamation case was settled in favor of the defendant because malice could not be proved.
[ترجمه گوگل] پرونده افترا به دلیل عدم اثبات سوء نیت به نفع متهم حل و فصل شد
[ترجمه ترگمان] این موضوع به نفع متهم حل شد، زیرا کینه و کینه توزی نمی توانست اثبات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. malice aforethought
سو نیت قبلی

2. malice prepense
(حقوق) سونیت نقشه ریزی شده

3. malice aforethought (or prepense)
با سونیت قبلی،تعمدا،به منظور زدن صدمه ی جانی (و غیره)

4. with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچ کس

5. he did it out of pure malice
او آن کار را از روی بدجنسی محض انجام داد.

6. the scorpion's sting is not out of malice . . .
نیش عقرب نه از ره کین است . . .

7. Though malice may darken truth, it cannot put it out.
[ترجمه گوگل]اگرچه بدخواهی ممکن است حقیقت را تاریک کند، اما نمی تواند آن را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اگر چه کینه به دل دارد، نمی تواند آن را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There certainly wasn't any malice in her comments.
[ترجمه گوگل]مطمئناً هیچ بدخواهی در نظرات او وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]مسلما هیچ بدخواهی در نظرات او وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has not a particle of malice in him.
[ترجمه گوگل]ذره ای از بدخواهی در او نیست
[ترجمه ترگمان]حتی ذره ای از شرارت در او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She certainly bears you no malice.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً از شما بدخواهی نمی کند
[ترجمه ترگمان]او قطعا تو را به هیچ وجه شرارت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a soupcon of malice in her remark.
[ترجمه گوگل]در سخنان او نوعی سوء نیت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]گاهی هم نوعی شرارت در او دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I searched my soul for any malice that could have provoked his words, but found none.
[ترجمه گوگل]من روحم را برای هر بدخواهی که می توانست سخنان او را تحریک کند جستجو کردم، اما هیچ کدام را نیافتم
[ترجمه ترگمان]من روحم را به خاطر هر کینه و بدخواهی که ممکن بود بیان کند، جستجو کردم، اما هیچ کدامشان را نیافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He bore me no malice.
[ترجمه گوگل]او حوصله من را نداشت
[ترجمه ترگمان]او از من کینه به دل نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has no malice in her.
[ترجمه گوگل]او هیچ بدخواهی در خود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ بدخواهی در او ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I bear no malice towards anybody.
[ترجمه گوگل]من هیچ بدخواهی نسبت به کسی ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ کینه ای نسبت به هیچ کس ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفرت (اسم)
hate, disgust, phobia, hatred, loathing, aversion, abomination, malice, enmity, execration, detestation, odium

بدجنسی (اسم)
acid, malice, malignancy, wickedness, maleficence

عمد (اسم)
end, malice, aim, aforethought, purpose, intent, intention, premeditation, animus, resolve

عناد (اسم)
malice, animus, obstinacy, rebellion, contumacy

خبی (اسم)
baseness, meanness, malice, cunning, craftiness, ignobility

بدخواهی (اسم)
malice, malignancy, rancor, spite, malevolence, disaffection

کینه توزی (اسم)
malice, implacability

بداندیشی (اسم)
malice

قصد سوء (اسم)
malice

تخصصی

[حقوق] سوء نیت، قصد سوء

انگلیسی به انگلیسی

• malevolence, hostility, ill-will, desire to harm another
malice is a desire to harm people.

پیشنهاد کاربران

در حقوق به معنی �سوءنیت� است.
غرض malice
نیت بد داشتن به کسی و را دشمن داشتن و با او بدبرخورد کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : malice
✅️ صفت ( adjective ) : malicious
✅️ قید ( adverb ) : maliciously
کینه توزی بد اندیشی ، بدهواهی
noun:نفرت، کینه توزی
Malice is defined as the knowledge and intention or desire to do evil. Malice aforethought is found when one person kills another person with the intention to do so.
https://www. steinandmarkuslaw. com/whats - the - difference - between - homicide - murder - and - manslaughter/

بپرس