malediction

/ˌmælɪˈdɪkʃn̩//ˌmælɪˈdɪkʃn̩/

معنی: لعن، لعنت، بد گویی
معانی دیگر: طعن و لعن، دشنام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: maledictive (adj.), maledictory (adj.)
(1) تعریف: the expression of a wish that evil or harm come to someone; curse.
مترادف: curse, imprecation
متضاد: blessing
مشابه: anathema, condemnation, damnation, hex, invective, jinx, spell

- She hurled one last malediction at him before she slammed the door and walked out of his life.
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه در را محکم بکوبد و از زندگی او خارج شود، آخرین نفرت را به او پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه در را به هم بزند، آخرین malediction را به سوی او پرتاب کرد و از جانش بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the story, the witch's malediction turned the handsome prince into a terrifying beast.
[ترجمه گوگل] در داستان، توهین جادوگر، شاهزاده خوش تیپ را به یک جانور وحشتناک تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان] در این ماجرا، نفرین جادوگر آن شهریار زیبا را تبدیل به یک حیوان وحشتناک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: slander; defamation.
مترادف: calumny, defamation, slander, smear
مشابه: abuse, accusation, aspersion, denunciation, discredit, invective, libel, obloquy, slur, vilification

جمله های نمونه

1. It is a kind of malediction.
[ترجمه گوگل]این یک نوع توهین است
[ترجمه ترگمان]این یک جور نفرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its malediction has been unchanged in ethics and philosophy, and today it is maintained in psychoanalysis and the 'liberation of desire.
[ترجمه گوگل]مذمت آن در اخلاق و فلسفه تغییری نکرده است و امروزه در روانکاوی و «آزادی میل» حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]این malediction در اصول اخلاقی و فلسفه بدون تغییر بوده است، و امروزه در روان کاوی و رهایی از آرزوی، حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With her dying breath, Queen Dido pronounced a malediction on Aeneas and all his descendants.
[ترجمه گوگل]ملکه دیدو با نفس در حال مرگ خود، آئنیاس و تمام فرزندانش را مورد آزار قرار داد
[ترجمه ترگمان]ملکه دیدو پس از مرگ خویش، برای آینیاس و همه نوادگان خویش یک نفرین فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is often claimed that there is the malediction prohibition in Daoism, and Buddhist monks simply reject such business.
[ترجمه گوگل]اغلب ادعا می شود که در دائوئیسم منع بدگویی وجود دارد و راهبان بودایی به سادگی چنین تجارتی را رد می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب ادعا می شود که این ممنوعیت لعنتی در Daoism وجود دارد و راهبان بودایی به سادگی چنین کاری را رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The imperial malediction on factions has a more than curious parallel, as we shall see, in Chang's own philosophy of history and learning.
[ترجمه گوگل]توهین امپریالیستی بر جناح‌ها، همان‌طور که خواهیم دید، در فلسفه تاریخ و یادگیری خود چانگ مشابهت عجیبی دارد
[ترجمه ترگمان]نفرین امپریالیستی بر جناح ها بیش از حد موازی است، همان طور که خواهیم دید، در فلسفه خود در تاریخ و آموزش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would you turn their distress into a malediction?
[ترجمه گوگل]آیا ناراحتی آنها را به یک نفرت تبدیل می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است distress را نفرین کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was answered with a torrent of malediction.
[ترجمه گوگل]او با سیلی از ناسزا پاسخ داده شد
[ترجمه ترگمان]با فریادی از نفرین پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shakespeare's remains were guarded by a malediction.
[ترجمه گوگل]بقایای شکسپیر توسط یک نفرت محافظت می شد
[ترجمه ترگمان]بقایای آثار شکسپیر توسط یک نفرین محافظت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Malediction: No longer increases the effect of Curse of the Elements, but now also increases the periodic critical strike chance of your Corruption and Unstable Affliction spells by 3/6/9%.
[ترجمه گوگل]Malediction: دیگر اثر Curse of the Elements را افزایش نمی‌دهد، اما اکنون شانس ضربه‌های بحرانی دوره‌ای طلسم‌های فساد و رنج ناپایدار شما را تا 3/6/9% افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]malediction: دیگر اثر نفرین عناصر را افزایش نمی دهد، اما در حال حاضر، شانس ضربه حیاتی متناوب را برای فساد شما و بی ثبات کردن طلسم های Affliction تا ۳ \/ ۶ \/ ۹ % افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There isn't any malediction, denouncement and slander towards LuoJing was heard or read by the world in any time so far.
[ترجمه گوگل]هیچ توهین، نکوهش و تهمت نسبت به لوجینگ در هیچ زمانی توسط جهان شنیده یا خوانده نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ نفرین، denouncement و slander که نسبت به LuoJing در هر زمان تا آن زمان شنیده یا شنیده می شد، وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But like the movie mummies who invoke the malediction, the legend of the mummy's curse seems destined never to die.
[ترجمه گوگل]اما مانند مومیایی‌های فیلمی که به ناسزاگویی اشاره می‌کنند، به نظر می‌رسد که افسانه نفرین مومیایی هرگز نخواهد مرد
[ترجمه ترگمان]اما مثل مومیایی ها که نفرین را طلب می کنند، افسانه نفرین مومیایی به نظر می رسد که هرگز نباید بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As if that quest were not macabre enough in itself, I went as if under some sort of malediction.
[ترجمه گوگل]انگار که آن جست و جو به خودی خود به اندازه کافی ترسناک نبود، من به گونه ای در معرض یک نوع توهین قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]انگار که این جستجو برای خودش به اندازه کافی ترسناک نبود، مثل این بود که زیر some
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now the spell he had nurtured would become an old man's malediction.
[ترجمه گوگل]حالا طلسمی که او پرورانده بود تبدیل به ناسزاگویی یک پیرمرد می شد
[ترجمه ترگمان]اکنون طلسمی که او پرورش داده بود، نفرین پیرمرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From his very first steps among men, he had felt himself, later on he had seen himself, spewed out, blasted, rejected. Human words were, for him, always a raillery or a malediction.
[ترجمه گوگل]از همان اولین قدم‌هایش در میان مردم، خودش را احساس می‌کرد، بعداً خودش را دیده بود، بیرون ریخته بود، منفجر شد، طرد شد واژه های انسانی برای او همیشه مضحک یا ناسزا بود
[ترجمه ترگمان]از نخستین قدم های خود در میان مردها، خود را، که بعدها خود دیده بود، بی آن که خود دیده باشد، باز کرد و باز کرد کلمات انسانی، برای او، همیشه نوعی تمسخر یا یک نفرین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لعن (اسم)
ban, cursing, damnation, imprecation, malediction

لعنت (اسم)
curse, cuss, damnation, malediction, execration

بد گویی (اسم)
defamation, vituperation, vilification, detraction, obloquy, denunciation, malediction, gossip

انگلیسی به انگلیسی

• curse, imprecation; act of making a curse; slander

پیشنهاد کاربران

بپرس