maladjusted

/ˌmæləˈdʒəstəd//ˌmæləˈdʒʌstɪd/

معنی: نا سازگار، بی توافق، دژسازگار، کژ سازگار
معانی دیگر: ناسازگار (به ویژه نسبت به شرایط محیط)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: poorly adjusted, esp. to one's environment.
متضاد: well-adjusted

جمله های نمونه

1. Psychologists are dealing with the problem of maladjusted adolescence and " juvenile delinquency ".
[ترجمه mazaher] روانشناسان با مسئله ی ناسازگاری و تعارض میان والدین و نوجوانان سروکار دارند
|
[ترجمه گوگل]روانشناسان با مشکل نوجوانی ناسازگار و «بزهکاری نوجوانان» سروکار دارند
[ترجمه ترگمان]روانشناسان با مشکل of نوجوانی و \"بزهکاری نوجوانان\" سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is metabolism maladjusted how should recuperate? Rise in the morning and is honey useful? Can fat?
[ترجمه گوگل]آیا متابولیسم تنظیم نشده است چگونه باید بهبودی یافت؟ صبح بیدار شوید و آیا عسل مفید است؟ آیا می توان چربی کرد؟
[ترجمه ترگمان]metabolism و metabolism چطور باید بهبود پیدا کنه؟ صبح از خواب بیدار شدی و عزیزم به درد بخوری؟ چاقه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Belong to menstruation after all so maladjusted?
[ترجمه گوگل]به قاعدگی تعلق دارد پس از همه ناسازگار؟
[ترجمه ترگمان]پریود شدن به قاعدگی بعد از همه maladjusted؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stereotype of a lonely, spoiled, bossy and maladjusted only child dates back to 189 when an American psychologist named Granville Stanley Hall did a research paper on the subject.
[ترجمه گوگل]تصور کلیشه ای از تک فرزندی تنها، لوس، رئیس و ناسازگار به سال 189 برمی گردد، زمانی که یک روانشناس آمریکایی به نام گرانویل استنلی هال مقاله تحقیقاتی در این زمینه انجام داد
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک روانشناس آمریکایی به نام Granville استنلی هال یک مقاله تحقیقی در مورد این موضوع انجام داد، کلیشه یک کودک تنها، فاسد، bossy و maladjusted به ۱۸۹ باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is menstruation maladjusted what medicine can be treated? May be pregnant?
[ترجمه گوگل]آیا قاعدگی با چه دارویی قابل درمان است؟ ممکنه حامله باشه؟
[ترجمه ترگمان]آیا menstruation maladjusted است که دارو را درمان کند؟ ممکن است باردار شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Years ago, people might have called them selfish, lonely or maladjusted because they were only children.
[ترجمه گوگل]سال ها پیش، مردم ممکن بود آنها را خودخواه، تنها یا ناسازگار خطاب کنند، زیرا آنها تنها بچه بودند
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، ممکن بود مردم آن ها را خودخواه، تنها و یا maladjusted بنامند، زیرا آن ها فقط کودکان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's in the right age bracket, forty-five, and from his responses today he would seem to be sexually maladjusted.
[ترجمه گوگل]او در گروه سنی مناسب است، چهل و پنج، و با توجه به پاسخ های امروز او به نظر می رسد که او از نظر جنسی ناسازگار است
[ترجمه ترگمان]او در گروه سنی سمت راست، چهل و پنج ساله است، و امروز از پاسخ های او به نظر می رسد که از نظر جنسی maladjusted جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It offers special education facilities for children who are maladjusted, usually those referred by the child guidance clinics.
[ترجمه گوگل]این مرکز برای کودکان ناسازگار، که معمولاً توسط کلینیک های راهنمایی کودک ارجاع می شود، تسهیلات آموزشی ویژه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه امکانات آموزشی ویژه ای را برای کودکانی که maladjusted هستند، و معمولا آن هایی که توسط کلینیک های هدایت کودک یاد می شوند، ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A large proportion of the children who are television addicts are already maladjusted.
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از کودکان معتاد تلویزیون در حال حاضر ناسازگار هستند
[ترجمه ترگمان]بخش بزرگی از کودکانی که معتاد به تلویزیون هستند در حال حاضر maladjusted هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The insomnia that place of chronic to alvine path inflammation causes, but the limits with lienal maladjusted function of reduce traditional Chinese medical science.
[ترجمه گوگل]بی‌خوابی که محل التهاب مسیر مزمن به آلوین است، ایجاد می‌کند، اما محدودیت‌های با عملکرد نادرست لگنی علم پزشکی سنتی چین را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بی خوابی که به درده ای مزمن و التهاب مسیر منجر می شود، اما با تابع lienal maladjusted برای کاهش علم پزشکی سنتی چینی محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A woman says leucorrhoea is very much in the evening is menstruation maladjusted how to do?
[ترجمه گوگل]خانمی می گوید لکوره در شب بسیار زیاد است آیا قاعدگی ناسازگار است چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]یک زن می گوید says در غروب in much is maladjusted how to to to to to menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, sometimes uterine flesh tumour accompanies ovarian function maladjusted, also may be one of infecund reasons .
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاهی اوقات تومور گوشتی رحم با عملکرد نادرست تخمدان همراه است، همچنین ممکن است یکی از دلایل ناخوشایند باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، گاهی تومور پوست رحمی همراه با تابع تخمدان maladjusted نیز ممکن است یکی از دلایل infecund باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And write down do not want prep against to stimulate a source, the nerve that can add the turn of life in that way is maladjusted, never-failing is vexed for the belt.
[ترجمه گوگل]و بنویسید که نمی خواهم برای تحریک منبعی آماده شوید، اعصابی که می تواند چرخش زندگی را در آن راه بیافزاید، ناسازگار است، شکست هرگز برای کمربند آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]و نوشتن نوشتن برای تحریک یک منبع لازم نیست، عصب آنی که می تواند تغییر زندگی را به این روش به آن اضافه کند، maladjusted است، هرگز - در حال ناکامی برای این کمربند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ratio of hardware cost, software cost and personnel cost is badly maladjusted, and the hardware cost approximately occupies 90%.
[ترجمه گوگل]نسبت هزینه سخت افزار، هزینه نرم افزار و هزینه پرسنل به شدت ناسازگار است و هزینه سخت افزار تقریباً 90٪ را اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]نسبت هزینه سخت افزار، هزینه نرم افزار و هزینه پرسنل به شدت کاهش می یابد، و هزینه سخت افزار تقریبا ۹۰ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناسازگار (صفت)
abhorrent, adverse, incompatible, discordant, alien, disagreeable, poor, ill-sorted, insalubrious, insociable, irreconcilable, maladjusted

بی توافق (صفت)
maladapted, maladjusted

دژ سازگار (صفت)
maladjusted

کژ سازگار (صفت)
maladjusted

انگلیسی به انگلیسی

• poorly adjusted, unable to adapt to one's environment
maladjusted children have psychological problems and behave in socially unacceptable ways.

پیشنهاد کاربران

ناسازگار
بدتعامل
بزه کار
ناسازگار با اجتماع
نادرست تنظیم شده

بپرس