mainframe

/ˈmeɪnˌfrem//ˈmeɪnfreɪm/

معنی: پردازنده مرکزی
معانی دیگر: کامپیوتر بزرگ (که می توان چندین پایانه را به آن وصل کرد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a computer with esp. large capacity, able to accommodate numerous terminals.

جمله های نمونه

1. To cope with these data, hospitals bought large mainframe computers.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با این داده ها، بیمارستان ها کامپیوترهای بزرگی را خریداری کردند
[ترجمه ترگمان]برای مقابله با این داده ها، بیمارستان ها کامپیوترهای بزرگ پردازنده را خریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most have slavishly copied the design of IBM'sbig mainframe machines.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها به طرز برده‌وارانه‌ای از طراحی ماشین‌های بزرگ بزرگ آی‌بی‌ام کپی کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]اکثر slavishly slavishly طراحی ماشین های پردازنده مرکزی IBM را کپی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new mainframe operating system I have personally approved is going haywire; the computer is down half the time.
[ترجمه گوگل]سیستم عامل اصلی جدید که من شخصاً تأیید کرده ام در حال خراب شدن است کامپیوتر نصف زمان خاموش است
[ترجمه ترگمان]سیستم عامل جدید مرکزی که من شخصا تایید کرده ام قرار است به پایان برسد؛ کامپیوتر نیمی از زمان آن پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The departmental network is linked to the University's mainframe computer services for statistical analysis packages and similar services.
[ترجمه گوگل]شبکه دپارتمان برای بسته های تجزیه و تحلیل آماری و خدمات مشابه به خدمات کامپیوتر مرکزی دانشگاه مرتبط است
[ترجمه ترگمان]شبکه دپارتمانی مربوط به خدمات کامپیوتر پردازنده مرکزی برای بسته های آنالیز آماری و خدمات مشابه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Though it has made its name as a mainframe software house, Compuware is keen to broaden its horizons.
[ترجمه گوگل]اگرچه Compuware نام خود را به عنوان یک خانه نرم‌افزاری بزرگ ساخته است، اما مشتاق است که افق‌های خود را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]اگر چه آن نام خود را به عنوان یک خانه نرم افزار بزرگ ساخته است، Compuware مشتاق گسترش افق های خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If a company has an in-house mainframe, there may well be attractions in using it.
[ترجمه گوگل]اگر یک شرکت دارای یک پردازنده مرکزی داخلی باشد، ممکن است جذابیت هایی در استفاده از آن وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر یک شرکت یک پردازنده مرکزی داشته باشد، ممکن است جاذبه های زیادی در استفاده از آن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sales of mainframe systems are still thought to be earning the biggest profit.
[ترجمه گوگل]گمان می رود که فروش سیستم های فریم بزرگ همچنان بیشترین سود را کسب می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد فروش سیستم های پردازنده مرکزی بیش ترین سود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These will act as database and mainframe servers and will take around 30% of the load from the mainframe.
[ترجمه گوگل]اینها به عنوان سرورهای پایگاه داده و مرکزی عمل می کنند و حدود 30 درصد از بار را از پردازنده مرکزی می گیرند
[ترجمه ترگمان]این ها به عنوان پایگاه داده و سرورهای بزرگ عمل خواهند کرد و ۳۰ درصد بار از پردازنده مرکزی را بدست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because the flight from the traditional mainframe is now irreversible, and the central repository of the future will be something new.
[ترجمه گوگل]زیرا خروج از مین‌فریم سنتی اکنون غیرقابل برگشت است و مخزن مرکزی آینده چیز جدیدی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چون پرواز از پردازنده مرکزی در حال حاضر برگشت ناپذیر است و مخزن مرکزی آینده چیز جدیدی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If they are holding it on their mainframe, they have to devise their own implementation of SASPAC9
[ترجمه گوگل]اگر آن‌ها آن را روی پردازنده مرکزی خود نگه می‌دارند، باید پیاده‌سازی SASPAC9 را خودشان طراحی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها آن را روی پردازنده مرکزی خود نگه دارند، باید اجرای خودکار آن ها را طراحی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mainframe will soon be history, the AS/400 is still worth saving, but time is desperately short.
[ترجمه گوگل]مین فریم به زودی تاریخ خواهد شد، AS/400 هنوز ارزش صرفه جویی را دارد، اما زمان بسیار کوتاه است
[ترجمه ترگمان]پردازنده مرکزی به زودی تاریخ خواهد بود، به همین ترتیب ۴۰۰ \/ ۴۰۰ هنوز ارزش پس انداز کردن را دارد، اما زمان به شدت کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A mainframe computer can control the computing applications of a whole company or university.
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر مرکزی می تواند برنامه های محاسباتی کل شرکت یا دانشگاه را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر پردازنده مرکزی می تواند کاربردهای محاسباتی یک شرکت یا دانشگاه را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some customers need 99% or better uptime from their mainframe computers.
[ترجمه گوگل]برخی از مشتریان به 99 درصد یا بهتر زمان از رایانه های اصلی خود نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از مشتریان به ۹۹ درصد یا بهتر از کامپیوترهای بزرگ خود نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If a problem does occur, a signal is automatically sent to the mainframe.
[ترجمه گوگل]اگر مشکلی رخ دهد، یک سیگنال به طور خودکار به پردازنده مرکزی ارسال می شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک مشکل رخ دهد، سیگنال به طور خودکار به پردازنده مرکزی ارسال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پردازنده مرکزی (اسم)
central processor, mainframe

تخصصی

[کامپیوتر] کامپیوتر بزرگ ،سیستم اصلی ،پردازنده مرکزی
[برق و الکترونیک] کامپیوتر بزرگ ،قاب اصلی - کامپیوتر بزرگ عبارتی که امروزه بیانگر یک سیستم کامپیوتری بزرگ در مقایسه با ایستگاه کاری، کاپیوتر شخصی یا ریزکامپیوتر است و قادر به انجام وظایف پردازش اطلاعات بسیار زیاد مانند راهگزینی تلفنی یا نقل و انتقالهای بانکی است.
[زمین شناسی] واحدی دارای یک یا چند پردازنده و مخزن درونی. به طور معمول رایانه مرکزی بزرگ در سیستم شبکه یا پایانه.
[کامپیوتر] کامپیوتر بزرگ
[ریاضیات] اثر اصلی

انگلیسی به انگلیسی

• main computer which can serve many users simultaneously (computers)
a mainframe is a large computer which can be used by many people at the same time, and which can do very large or complicated tasks.

پیشنهاد کاربران

✳ A mainframe is the central data repository, or hub , in a corporation's data processing center, linked to users through less powerful devices such as workstations or terminals. The presence of a mainframe often implies a centralized form of computing, as opposed to a distributed form of computing.
...
[مشاهده متن کامل]

✳✳ Computers used primarily by large organizations for business - critical applications
A mainframe computer, informally called a mainframe or big iron, is a computer used primarily by large organizations for critical applications, bulk data processing ( such as the census and industry and consumer statistics, enterprise resource planning, and large - scale transaction processing ) . A mainframe computer is larger and has more processing power than some other classes of computers, such as minicomputers, servers, workstations, and personal computers. Most large - scale computer - system architectures were established in the 1960s, but they continue to evolve. Mainframe computers are often used as servers.
The term mainframe derived from the large cabinet, called a main frame, [citation needed] that houses the central processing unit and main memory of early computers. [full citation needed] Later, the term mainframe was used to distinguish high - end commercial computers from less powerful machines.
بزرگ رایانه یا رایانه بزرگ ( به انگلیسی: Mainframe computer ) دسته ای از قدیمی ترین انواع رایانه ها هستند و نسبت به کاربردشان در اندازه های مختلف ساخته می شوند رایانه های بزرگ بسیار گرانقیمت هستند و باید در شرایط دمایی کنترل شده نگهداری شوند. این رایانه ها توسط سازمان های بزرگ برای مقاصد خاص و عموماً پردازش حجم بسیار زیاد داده ها در مواردی چون سرشماری، آمار صنعت و مصرف کنندگان، برنامه ریزی منابع سازمان و پردازش تراکنش های مالی استفاده می شوند.
این واژه در ابتدا برای اشاره به کابینت هایی که واحد پردازش مرکزی و حافظه اصلی رایانه های اولیه را درخود جای می دادند به کارمی رفت. اما بعدها برای تمایز بین رایانه های تجاری پیشرفته و واحدهای ضعیف تر بکار گرفته شد

ابرکامپیوتر
کامپیوتر های مرکزی با قدرت پردازش خیلی بالا برای استفاده عموم

بپرس