miscast

/ˌmɪˈskæst//ˌmɪsˈkɑːst/

معنی: بناحق انداختن، حساب غلط کردن، بد بازی کردن، برای نقش خود مناسب نبودن
معانی دیگر: هنرپیشگان ناجوری را برای نمایش برگزیدن، هنرپیشه را در نقشی که به او نمی خورد به صحنه آوردن، به کار نامناسبی گماشتن، درنمایش بد بازی کردن

جمله های نمونه

1. The young actor was badly miscast as Lear / in the role of Lear.
[ترجمه masome ayazi] بازیگرجوان اصلابه درد نقش لیر نمیخورد
|
[ترجمه گوگل]بازیگر جوان به شدت در نقش لیر / در نقش لیر اشتباه گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه جوان نقش لیر در نقش لیر در نقش لیر ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tom Hanks was miscast as an arrogant city high-flier.
[ترجمه گوگل]تام هنکس به اشتباه به عنوان یک پرنده شهر متکبر معرفی شد
[ترجمه ترگمان]تام هنکس ویل را به عنوان یک مسافر متکبر در شهر منصوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was hopelessly miscast as the romantic hero.
[ترجمه masome ayazi] اوبه طور ناامید کننده ای به درد نقش قهرمان رمانتیک نمیخورد
|
[ترجمه گوگل]او به طرز ناامیدانه ای به عنوان قهرمان رمانتیک اشتباه گرفته شد
[ترجمه ترگمان]اون ناامیدانه به نقش قهرمان رمانتیک بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. O'Donnell is hopelessly miscast, while Campbell appears to have forgotten how to generate anything approaching the energy or excitement of GoldenEye.
[ترجمه گوگل]O'Donnell به طرز ناامیدانه ای اشتباه گرفته شده است، در حالی که به نظر می رسد کمپبل فراموش کرده است که چگونه چیزی تولید کند که به انرژی یا هیجان GoldenEye نزدیک شود
[ترجمه ترگمان]\"اودانل\" در نهایت ناامید کننده ای است، در حالی که به نظر می رسد که کمپبل فراموش کرده است چگونه هر چیزی را که به انرژی یا هیجان of نزدیک می شود، تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps a bit miscast, and with a penchant for too many double-takes, Perry none the less is game.
[ترجمه گوگل]شاید پری کمی اشتباه، و با تمایل زیادی به دوبل گرفتن زیاد، بازی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید کمی miscast باشد، و با علاقه به too زیاد، پری هم کم تر بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The film was thoroughly miscast.
[ترجمه گوگل]فیلم کاملا اشتباه پخش شد
[ترجمه ترگمان]فیلم به طور کامل miscast شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The film is miscast.
[ترجمه گوگل]فیلم اشتباه پخش شده است
[ترجمه ترگمان]فیلم miscast است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The play is miscast.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه اشتباه پخش شده است
[ترجمه ترگمان]بازی miscast است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keitel is badly miscast as the comically jealous husband.
[ترجمه گوگل]کایتل به شدت به عنوان شوهر حسود طنز آمیز اشتباه گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]keitel به اندازه شوهر حسود مسخره بد بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nancy:Miscast means that even if the person is a good actor, they just aren't believable in their role.
[ترجمه گوگل]نانسی: Misscast به این معنی است که حتی اگر آن شخص بازیگر خوبی باشد، در نقش خود قابل باور نیست
[ترجمه ترگمان]نانسی: \"نانسی\" به این معنی است که حتی اگر فرد هنرپیشه خوبی باشد، آن ها فقط به نقش خود اعتقاد ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the ruddy, rotund and absurdly miscast Spencer Tracy, who had bought the rights and was co-producer, got the part.
[ترجمه گوگل]اما اسپنسر تریسی سرخ‌رنگ، کثیف و نامعقول، که حقوق بازی را خریده بود و یکی از تهیه‌کننده‌ها بود، این نقش را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اما آن دختر سرخ، تپل و مسخره به طرف اسپنسر تریسی که حقوق و تهیه کننده را خریده بود، نقش اصلی را ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Important: If you miscast any of your spells, click the Rest Icon near your Player Menu or Press R to rest and restore your spells.
[ترجمه گوگل]مهم: اگر هر یک از طلسم‌های خود را اشتباه ارسال کردید، روی نماد استراحت در نزدیکی منوی پخش کننده خود کلیک کنید یا برای استراحت و بازیابی طلسم‌های خود، R را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]مهم: اگر هر یک از افسون های شما را امتحان کنید، روی آیکون استراحت نزدیک منوی پخش کننده خود کلیک کنید و یا برای استراحت و بازیابی طلسم خود روی آیکون استراحت کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The play was miscast.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه اشتباه پخش شد
[ترجمه ترگمان]بازی نقش بازی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the story has been twisted and the characters grossly miscast.
[ترجمه گوگل]اما داستان پیچ خورده است و شخصیت ها به شدت اشتباه شده اند
[ترجمه ترگمان]اما داستان به طرز عجیبی پیچیده شده و شخصیت های برجسته آن ها را به شدت تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بناحق انداختن (فعل)
miscast

حساب غلط کردن (فعل)
miscast, misreckon

بد بازی کردن (فعل)
miscast

برای نقش خود مناسب نبودن (فعل)
miscast

تخصصی

[ریاضیات] اشتباه محاسبه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• assign the wrong or improper part (in theater, etc.); make a mistake in addition (mathematics)
if someone who is acting in a play is miscast, the role that they have is not suitable for them.

پیشنهاد کاربران

نابجا، بیمورد
miscast ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: انتخاب نامناسب
تعریف: انتخاب بازیگر در نقشی که مناسب او نیست
برای بازیگران: انتخاب نقشی که مناسب شخص نیست

بپرس